خانه / مقالات / نگاهی به مهم ترین برادر کشی های شاهنامه از منظر نظریه ی عقده ی حقارت آدلر / مهری تلخابی
کلیک کنید

نگاهی به مهم ترین برادر کشی های شاهنامه از منظر نظریه ی عقده ی حقارت آدلر / مهری تلخابی

نویسنده: دکتر مهری تلخابی   چکیده : این مقاله، در حوزه ی مطالعاتی روان شناسی ادبیات قرار می گیرد. در این مقاله داستان های « برادرکشی در شاهنامه » از منظر نظریه ی « عقده ی حقارت» آدلر مورد بررسی قرار گرفته است. این مقاله بر پایه نظریه ی یاد شده، بر آن است که چگونگی واکنش شخصیت های این داستان ها راکاویده و اهدافی که رفتار آن ها را در آینده جهت می دهد، بررسی کند. در پایان، به این نتیجه می رسد که انگیزه ی واقعی رفتار آدمی در بسیاری از مواقع، برتری جویی و احساس مهتری است…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: 4.65 ( 2 امتیازات)
0

برادرکشی در شاهنامه

نویسنده: دکتر مهری تلخابی

 

چکیده :

این مقاله، در حوزه ی مطالعاتی روان شناسی ادبیات قرار می گیرد. در این مقاله داستان های « برادرکشی در شاهنامه » از منظر نظریه ی « عقده ی حقارت» آدلر مورد بررسی قرار گرفته است. این مقاله بر پایه نظریه ی یاد شده، بر آن است که چگونگی واکنش شخصیت های این داستان ها راکاویده و اهدافی که رفتار آن ها را در آینده جهت می دهد، بررسی کند. در پایان، به این نتیجه می رسد که انگیزه ی واقعی رفتار آدمی در بسیاری از مواقع، برتری جویی و احساس مهتری است که ریشه در عقده ی حقارت دارد.

کلید واژه ها:

آلفرد آدلر، عقده حقارت، برادرکشی، شغاد، رستم و … .

مقدمه:

آلفرد آدلر بنیانگذار مکتب روانشناسی فردی است. بنا به عقیده او پاره ای از اختلالات رفتاری وشخصیتی منبعث از عقده حقارت است .این عقده باعث می شود فرد خود را از دیگران کهتر بشمارد .این امر ممکن است منشا جسمی یا واقعی داشته باشد ویا این که از ذهنیات وخیالات یک فرد نشات بگیرد .با این حال هر فردی می کوشد این عقده را جبران کند وهرگاه موفق نشود دچار اختلالات عصبی و روانی می گردد.

اگر درپرتو نظریه آدلر بر پاره ای از داستان های شاهنامه نظر کنیم ،در می یابیم که رفتار برخی از شخصیت های شاهنامه موید همان مفاهیمی است که آدلر در نظر داشته است .ازاین رو به نظر می رسد ، می توان بر پایه نظریه عقده حقارت آدلر ،رفتار بعضی از شخصیت های شاهنامه را تفسیر کرد . ازسوی دیگر انطباق رفتار برخی از شخصیت ها با نظریه آدلر ،موید روشن بینی شایان توجه فردوسی در ژرفای طبیعت آدمی است .استادی و چیره دستی او در ترسیم و توصیف لایه های عمیق روانی شخصیت های اثرش، بر هیچ کس پوشیده نیست. اگر بر آن باشیم که شاهنامه در گستره ی ادب فارسی، بیشترین قابلیت را برای تحلیل های روان شناختی دارد ، بر گزاف و خام داوری نکرده ایم. شناخت ژرف و استوار فردوسی از انسان سبب شده است که در گزارش و سرایش شاهنامه، به هنگام شخصیت پردازی، بتواند به هزار توی شخصیت های اثرش رسوخ کرده و آن ها را کاویده و گزارش نماید. به راستی که این شناخت ، روح و زندگی جاودان به شخصیت های شاهنامه بخشیده است ؛از این رو، روح و روان پیچیده ی شخصیت های شاهنامه محملی بسیار مناسب برای پژوهش های روان شناختی است.

از آن جایی که حوزه ی پژوهش، در این مقاله مربوط به روان شناسی ادبیات است؛ برآنیم که به مطالعه ی قوانین روان شناختی مربوط به نظریه ی عقده حقارت در داستان های برادرکشی شاهنامه بپردازیم. این مقاله در پی پاسخ دادن به این سوال است :آیا می توان پاره ای از برادر کشی های شاهنامه را از منظر نظریه عقده حقارت ادلر بررسی کرد ؟ودر راستای همین پرسش می توان به پرسش های دیگری رسید :آیا در داستان های برادر کشی می توان شخصیت هایی را یافت که جرات اقدام به کارهای سازنده را از دست داده اند ودر صدد هستند با توسل به رفتار های مزاحم ومخرب موجودیت خود را حفظ کنند ؟آیا شخصیت های مخرب داستان های برادر کشی به وسیله عوامل اجتماعی برانگیخته می شوند یا عوامل بیولوژیک ؟فرضیه بنیادین این مقاله این است که انگیزه اساسی رفتار بشر جستجو برای قدرت است وبین این انگیزه ژرف ساختی با تمامی واکنش های روساختی بشر ارتباط مستقیم وجود دارد .

در باب پیشینه این تحقیق نیز باید گفت کار جدی ومنسجمی در این خصوص صورت نگرفته است جز مقاله ای با عنوان «بررسی عقده حقارت در شخصیت بوسهل زوزنی بر اساس روایت بیهقی »نوشته ابوالقاسم قوام واحسان قبول که در نشریه ادب پژوهی سال ۱۳۸۶ شماره ۱ به چاپ رسیده است.

در این جستار، نخست بر روی نظریه ی آدلر تأمل می کنیم و سپس پاره ای از مهم ترین برادرکشی های شاهنامه را از این منظر مورد بررسی قرار می دهیم.

۱-نظریه عقده ی حقارت:

عقده ی حقارت اصطلاح مشهور روان شناسی فردی است که برای نخستین بار توسط آدلر مطرح شد؛ گرچه، بسیاری از دانشمندان علوم انسانی هم چون استاند هال، ژانه و حتی فروید، قبل از آدلر آن را به کار گرفته بودند اما تنها آدلر بود که با تشریح و توصیف دقیق و صحیح عقده حقارت به آن عمق و مفهومی تازه بخشید و آن را اساس تمام نظریات روان شناسی فردی قرار داد(منوچهریان، ۱۳۵۷: ۱۶-۱۰).

در تعریف عقده ی حقارت (Inferiority complex) می توان گفت : «مجموعه صفات، رفتار یا کرداری است که عمل یا کنش آن ها برکنار ساختن یک احساس کهتری دردناک است» (منصور، ۱۳۵۸: ۱۴۶)

آدلر، فردی را که احساس حقارت او به طور بیمار گونه ای شدید باشد به عنوان فردی دارای عقده ی حقارت توصیف می کند و معتقد است «عقده حقارت اغلب به نوعی عقده برتری جویی جبرانی که طی آن فرد مجبور است به هر قیمتی سرآمد باشد، منتهی می شود»(کارور، ۱۳۷۵: ۴۶۰)

آلفرد آدلرپدر نهضت جدید روان شناسی اجتماعی در روانکاوی دانسته شده است. در واقع، اساس نظریه ی آدلر این دو اصل است :۱- انسان در اصل به وسیله ی عوامل اجتماعی برانگیخته می شود و نه عوامل بیولوژیک۲- انگیزه ی اساسی رفتار بشر، جستجو برای قدرت است. آدلر معتقد بود که در هر انسانی، احساس حقارت وجود دارد؛ زیرا هر فرد، در هنگام تولد، موجودی کاملاً ضعیف و بیچاره است و در تمام دوران طولانی کودکی خود به دیگران اتکا دارد. این احساس حقارت را عوامل اجتماعی و جسمی تشدید می کنند. یکی از شیوه هایی که افراد برای جبران این احساس حقارت و ضعف به کار می برند، تلاش برای کسب قدرت است و انکار و عقب نشینی از واقعیت، شیوه ی دیگری در این مسیر است. سبک زندگی هر فرد منحصر به خود اوست و در تمام طول عمر، الگوی رفتارهای بعدی او قرار می گیرد. هر یک از این دو نوع برخورد همراه با احساس، سبک زندگی هر فرد را شکل می دهد. البته، هدف تمام انسان ها، رسیدن به قدرت برتری است اما با وجود این، هر فرد برای رسیدن به این مقصود، روش ها و شیوه ها و روال خاص خود را دارد که همان سبک زندگی اوست،« همین عامل اساس واکنش های فرد، خلاقیت ها و نحوه ی سازگاری او با خود و با جهان بیرون است. افراد زمانی به بیماری روانی دچار می شوند که غیرفعال و خودخواه باشند و انگیزه ی برتری طلبی داشته باشند و در چنین صورتی فرد در پیشبرد علایق اجتماعی خود به وقفه و محرومیت شدیدی دچار می شود.»( شاملو، ۸۴ : ۹۲).

آدلر نیز مانند یونگ بعدها از فروید جدا شد. مهم ترین دلیل جدایی آدلر از فروید، تأکید بیشتر او برانگیزه های اجتماعی و افکار هوشیار به جای غرایز جنسی و فرایندهای ناهوشیار بود. آدلر در اوایل زندگی خود به حقارت های عضوی و چگونگی جبران آن توجه کرد. فردی که نقص عضوی دارد، ممکن است برای تقویت آن عضو یا سایر اعضا تلاش کند؛ برای مثال، کودکی که لکنت زبان دارد؛ احتمالاً، تلاش خواهد کرد که سخنران بزرگی شود. آدلر در ابتدا به ضعف های بدنی توجه داشت اما به تدریج به احساس حقارت و مکانیسم های دفاعی برای پنهان کردن یا کاهش این احساسات دردناک علاقه مند شد. به نظر آدلر، چگونگی تلاش فرد برای کنار آمدن با احساساتی از این نوع، بخشی از روش زندگی وی می شود؛ یعنی، به صورت یک جنبه ی مشخص از کارکردهای شخصیتی او به حساب می آید. این مفاهیم بیانگر تأکید بیشتر بر عوامل اجتماعی است تا عوامل زیستی. تأکید بر ابعاد اجتماعی، به تدریج بخش عمده ای از تفکر آدلر را تشکیل داد. آدلر ابتدا از میل به قدرت، به عنوان نشانه ای از تلاش های ارگانیسم برای سازگار شدن با احساس درماندگی حاصل از تجارب کودکی سخن می راند. این اصرار تدریجاً به تأکید بر تلاش برای برتری تبدیل شد. این تلاش در شکل روان آزرده ی خود می تواند با گرایش به قدرت و کنترل دیگران بیان شود. ولی در شکلی سالم تر می تواند به صورت نیروی محرکه ای در جهت ارتقاء به سوی اتحاد و کمال باشد. تلاش برای برتری در فرد سالم به صورت حس اجتماعی و همکاری و هم چنین به صورت جرأت و رقابت بیان می شود. علاقه ی اجتماعی از ابتدا در فرد وجود دارد یعنی علاقه به برقراری ارتباط با دیگران و آمادگی بالقوه برای همکاری پدیده ای ذاتی و درونی است.

نظریه ی آدلر از این رو قابل توجه است که بر چگونگی پاسخ افراد به احساسات مربوط به خویشتن و اهدافی که رفتار آن ها را در آینده جهت می دهد، تأکید داشت.

آنچه در نظریه ی آدلر مهم است،نظر آدلر است بر اینکه« افراد در تجربه های نخستین زندگی شان در جریان مقایسه ی خود با جهان اطراف دچار احساس ضعف و ناتوانی می شوند کودک عملاً می بیند که در اطراف او افرادی مستقل و نیرومند زندگی می کنند که قادرند به میل و اراده ی خود به هر کاری اقدام کنند در حالی که او در کلیه ی امور زندگی خود حتی رفع نیازهای ابتدایی خویش نیازمند دیگران است؛ بنابراین، احساس حقارت در وی ایجاد می شود و فرد برای غلبه بر این حس ناخوشایند و جبران حقارت های خوش تلاش می کند تا به برتری دست یابد.» (احمدوند، ۱۳۸۶ : ۳۲).

« به عقیده آدلر احساس های حقارت گریز ناپذیرند و مهم تر این که ضروری هستند؛ زیرا، به وجود آورنده ی انگیزه اساسی برای تلاش، رشد پیشرفت و موفقیت اند و در واقع احساس حقارت اگر از حد تجاوز نکند ،سبب پیشرفت و برتری آدمی است. اما هنگامی که فرد نتواند بر احساس حقارت خود غلبه کند این حس تقویت و تشدید گشته و منجر به شکل گیری عقده حقارت می شود. آدلر این وضعیت را به شکل ناتوانی در حل مشکلات زندگی تعریف می کند او معتقد است که عقده حقارت به سه طریق می تواند در کودکی شکل گیرد : ۱-حقارت جسمانی ۲-لوس کردن ۳-نادیده گرفتن» (شولتز، دوان، ۱۳۸۴ : ۱۴۴ و ۱۴۵ ).

در واقع می توان گفت که نظریه ی آدلر از این رو قابل توجه است که« بر چگونگی پاسخ افراد به احساسات مربوط به خویشتن و اهدافی که رفتار آنها را در آینده جهت می دهد، تأکید دارد.»(پروین، ۱۳۸۱: ۱۱۳) .

به طور خلاصه می توان گفت« آدلر انگیزه ی واقعی رفتار آدمی را برتری جویی اعلام داشت انگیزه ی دیگر آدمی که برتری جویی از آن ریشه می گیرد، به اعتقاد آدلر، احساس حقارت و کوشش در رفع موجبات این احساس یعنی از بین بردن نقص و کمبود است.»(سیاسی،۱۳۷۹: ۸۳)

پس بر مبنای مباحث ذکر شده، آدلر حس حقارت را حسی مشترک در همه ی افرادمی داند اما نکته ی غیرطبیعی و نا به هنجار تبدیل احساس حقارت به عقده حقارت است ، « بدین معنا که فرد برای رفع نقص ها، ضعف ها وکاهش احساس حقارتش به جستجوی جبران ناتوانی ها و نقص هایش برمی آید که در اکثر موارد، راه های غیر سالم و بعضاً ضد اجتماعی را می گزیند» (اسپربر، ۱۳۷۹ : ۱۳).

آدلر بخشی از این راه های ناسالم و ضد اجتماعی را چنین معرفی می کند: «تکبر، جاه طلبی، حسادت، رشک، طمع و تنفر» (آدلر، ۱۳۷۹: ۱۳۳ – ۱۵۷).

هم چنین صفات و ویژگی های دیگری برای این افراد ذکر شده است: « انتقام جویی، تناقض رفتاری، ظاهرسازی، خوفناکی، انعطاف و نرمش موضعی و … » (اسپربر، ۱۳۷۹ : ۳۶-۱۱۳).

نگارنده،در این مقاله، برآن است تا نشان دهد، بحث مربوط به احساس حقارت و عقده ی حقارت مانند رشته نخ رنگینی در تمام حالات اختلال روانی کشیده شده است، در افراد دارای عقده حقارت، تلاش روانی آغاز به رشد می کند تا آن ها با آن وسیله، ترس و عدم کفایت خود را زیر سرپوش آن مخفی نگاه دارند. در برادرکشی های مهم شاهنامه، به راحتی می توان ردپای این عقده را در یافت.

تحلیل برادرکشی های شاهنامه از منظر نظریه ی عقده حقارت:

همان گونه که پیش از این ذکر شد، از نظر آدلر در هر انسان احساس حقارت وجود دارد، چرا که موجود انسانی در هنگام تولد، موجودی کاملاً ضعیف و ناتوان است. این احساس حقارت را عوامل دیگری چون عوامل اجتماعی و جسمی تشدید می کند. یکی از شیوه های جبران این احساس حقارت، تلاش برای کسب قدرت است حال اگر قدرت طلبی از رهگذر منطقی صورت نگیرد، با داستان تراژیک قدرت و اخلاق مواجه می شویم، داستان های برادرکشی در شاهنامه، دقیقاً، دال بر قربانی شدن انسانیت در پای قدرت پرستی است. در این داستان ها قدرت در چهره های گوناگون ظاهر می شود و همواره از آن جایی که ریشه در عقده ی حقارت دارد به فجایع بزرگ منجر می شود.در این جا برادر کشی های مهم شاهنامه را بررسی می کنیم .

۲-برادرکشی های مهم در شاهنامه:

۲-۱- در داستان پسران فریدون ،تور سرانجام با کوفتن کرسی بر سر برادر خویش ایرج ،او را به خاک می افکند و با خنجر می کشد. انگیزه ی این قتل، افزون طلبی و آزمندی است و تور به بهانه ی این که پدر میان آن ها (ایرج و سلم و تور) در تقسیم قلمرو پادشاهی، تبعیض قایل شده است، به این کار سنگین دست می زند . (شاهنامه، ج۱، ص۱۰۲ – ۱۰۴ ب ۴۰۰ -۴۲۱).

فریدون در تقسیم کشور پهناورش تصمیم می گیرد که روم و خاور را به سلم دهد، چین و توران را به تورو ایرج را پادشاه ایران کند.

اما پس از مدتی، سلم از آن جایی که از آن چه پدر به او داده است، راضی نیست، بدخواه پدر و برادرش ایرج می شود و در نامه ای به تور این نا خرسندی را گزارش می دهد.

روشن است که سلم وتور از چنین تقسیمی سخت ناخوشنودند و بر آنند که چرا پدر، ایران و یمن را که سرزمین های آبادان و سرسبز و خرمند به ایرج پسر کوچک تر داده و توران و چین را به تور و روم و خاور را به سلم . سلم بر آن است که در این تقسیم بر او و تور ستم رفته است و در برابر این ستمی که بر آن ها رفته، می بایست دست به جبران بزنند.

کاملاً روشن است که سلم و تور، چگونه کینه ی پدر و ایرج را به دل گرفته اند؛ حتی، در نامه ای که به فریدون می نویسند، یادآور می شوند که چنین بخششی دور از دادگری بوده است و باز هم پیش از آن که اقدامی کنند، از پدر می خواهند که با عدالت رفتار کند و گرنه تهدید می کنند که سرزمین ایرج را نابود خواهیم کرد.

اما فریدون، به راستی، در جواب سلم و تور پاسخی منطقی و درخور ندارد، او به جای آن که علت اصلی چنین بخششی را ذکر کند، آن دو را از خداوند و گردش روزگار می ترساند و می گوید که اهریمن، دل سلم و تور را از راه راستی به در کرده است. فریدون، به جای هرگونه پاسخی که آن دو را به لحاظ عقلانی ارضا کند، می گوید که روزگار شاهان بسیاری چون شما دیده و خاک کرده است؛ اما ایرج در این میان برخورد دیگر گونه ای دارد. او زمانی که توسط پدر در می یابد که برادران از این رفتار پدر، دل آزرده اند بی آن که کینه و نفرت آن ها را به دل بگیرد، رفتار منطقی و خردمندانه ای را در پیش می گیرد، به نظر می رسد ایرج در لایه های درونی ذهن و روح و روان خویش به برادرانش حق می دهد؛ از این رو، سعی می کند به مهر و داد ،دل آن ها را به دست آورد اما سرانجام حقارت ریشه دوانده در دل سلم و تور به فاجعه ی بزرگی می انجامد.

اگر به داستان فریدون و پسرانش نیک بنگریم، در می یابیم که چه مصداق روشنی برنظریه ی آدلر یافته ایم « آدلر بر آن است که انگیزه ی اساسی رفتار بشر، جستجو برای قدرت است» (شاملو، ۱۳۸۴: ۹۲).

در این داستان می بینیم که رفتار این سه برادر تا پیش از اقدام پدر در راستای تقسیم ممالک، رفتاری خصمانه و سرمنشأ یافته از برخی عوامل درونی و بیولوژیک و … نبوده است آن چه که این داستان را تا مرز فاجعه پیش می کشاند، تنها و تنها عامل بیرونی و اجتماعی است. در واقع این میل به قدرت را که در سلم و تور دیده می شود می توان، « به عنوان نشانه ای از تلاش های ارگانیسم برای سازگار شدن با احساس درماندگی و حقارت یاد کرد.»( پروین، ۱۳۸۱: ۱۱۳).

۲-۲- داستان رستم و شغاد:

در این داستان شغاد، با تدارک دیدن توطئه چاه با هم داستانی مهراب کابلی، زواره و رستم، برادر ناتنی خویش را به وضع اسفناکی به هلاکت می رساند. (شاهنامه، ج۶-ص۳۲۹-۳۳۱،ب۱۲۵ – ۱۷۰)

این داستان نیز چون داستان ایرج و سلم و تور، محمل بسیار مناسبی برای بررسی از منظر نظریه عقده ی حقارت است.

شغاد، از همان بدو تولد، علی رغم خوب رویی و … موجود منفوری است چرا که اخترگران پس از برگرفتن شمار سپهر، بر آن بودند که این کودک شوم و بداختر است و تخمه ی سام نیرم را تباه خواهد کرد و شاید هم از این روست که پس از اندکی، یال برافراختن، زال او را به پیش شاه کابل می فرستد و پس از آن که شغاد به علت شایستگی در جنگاوری و سوارکاری به دامادی شاه کابل در می آید، زال و رستم هم چنان به او بی اعتنا می مانند و چونان گذشته بدون هیچ رعایتی از پادشاه کابل باژوساو می ستانند. شغاد از این کار رستم و تحقیری که بر او روا می دارد، به قدری خشمگین می شود که به فکر کشتن رستم می افتد اما اگر درست در داستان زندگی شغاد تأمل کنیم، در می یابیم، تنها این عملکرد رستم سبب ساز این فکر شوم شغاد نیست؛ بلکه، کل زندگی شغاد در بی توجهی و حقارت گذشته است.

شغاد در میان شخصیت های شاهنامه، شخصیتی است که تنفر، کینه توزی، انتقام جویی، حسادت و بی رحمی در رفتار و گفتارش هویداست.

آدلر در مطالعات خویش بر آن بود که « پاره ای از عوامل در کودکی به کار رفته اند که باعث گونه هایی از شیوه ی زندگی شده اند که همه ی عمر آدمی را قرین ناراحتی و بدبختی ساخته اند این عوامل عبارتند از نقص بدنی یا روانی، نازپرودگی و به خود رها شدگی کودک و محرومیت او از محبت و تربیت» ( سیاسی، ۱۳۷۹: ۸۸). به عنوان مثال، در باب شخصیتی مانند شغاد آن هنگام که به کودکی او برمی گردیم ، با کودکی به خود رها شده مواجه می شویم. شغاد هم بدان علت که مادری از تبار کنیزکان دارد و هم به خاطر بخت شوم اش که در گزارش منجمان بدان بر می خوریم، مورد غفلت و بی اعتنایی قرار می گیرد و از هر گونه راهنمایی و تشویق محروم می گردد. آدلر بر آن است که « افرادی که در کودکی مورد بی مهری و بدرفتاری قرار می گیرند، در بزرگسالی دشمنان اجتماع می شوند و شیوه ی زندگی آن ها زیر سلطه ی نیاز، به انتقام جویی در می آید» ( همان : ۸۸) در واقع، هرچه زمان می گذرد این نظریه، قطعیت می یابد که پیدایش و تطور صفات و ویژگی های رفتاری هر فرد، در سنین بالاتر، به نحو قاطع و مؤثر از رویدادهای عاطفی و تجارب دوران طفولیت او مایه می گیرد. از این رو، می توان گفت همین وقایع و تجارب دوران کودکی هستند که عامل بنیانی سلامت یا بیماری روان آدمی در سنین بعد به شمار می روند.

در مورد شغاد، به نظر می رسد، عقده ی حقارت او ناشی از حقارت جسمانی او و حقارت نادیده گرفته شدنش در کودکی و حتی در بزرگسالی باشد. او نسبت به رستم ضعف جسمانی دارد و حتی اگر در راه پهلوانی نیز تلاش می کرد؛ بی تردید رسیدن به موقعیت و منزلت پهلوانی رستم غیرممکن می نمود و از سوی دیگر، شغاد از آن جا که فرزند کنیزکی خنیاگر است، یعنی از سوی مادر جایگاه رفیعی نداشته و خود نیز ویژگی های ممتاز رستم را ندارد، بدیهی است که موردبی تفاوتی و بی توجهی قرار گرفته باشد؛ چنین فردی نیازهای عاطفی و ایمنی اش ارضا نشده باقی می ماند و سبب شکل گیری احساس بی ارزش می شود.

با تأمل در زندگی شغاد می بینیم که از منظر روان شناسی آدلر، منش فردی چون شغاد که از عقده حقارت آسیب خورده است، زمانی ارضا می شود که با ترفندهای خاصی، خود را بر دیگران برتری بخشد و با واکنش شدید، منش دیگران را جریحه دار کند.

چنین فردی فقط ارزش شخصیتی همنوعانش را هدف قرار می دهد.« گرایش به حقیر شمردن روشی است برای خلق احساس برتری، به واسطه ی خفیف کردن همنوعان.» (آدلر،۷۹ : ۱۳۸)

از سوی دیگر، شغاد به شدت اسیر حسادت است و از نظر آدلر« حسادت زمانی بروز می کند که فرد احساس کند دیگران به او اهمیت نمی دهند یا مورد تبعیض قرار گرفته است.» (همان: ۱۵۳)

از آن جایی که طبق نظر آدلر « احساس حقارت خاصی که هر فرد تجربه می کند می تواند بر سبک زندگی که او برای برتر شدن بر می گزیند تأثیر بگذارد» (پروچاسکا، ۱۳۸۳ :۱۱۳). می توان بر روی فرایندی که شغاد برای شغاد شدن طی می کند، تأمل کرد.

از نظر آدلر « شخصیت های بیمارگون آن هایی هستند که نتوانسته اند به شیوه ای که از لحاظ اجتماعی سازنده است، به برتری برسند ،شخصیت های بیمارگون از خانواده هایی می آیند که رقابت، بی توجهی و بهره کشی بر آن ها حکمفرماست. فرزندان این خانواده ها با صدمه زدن به دیگران، برای زندگی کامل تر تلاش می کنند؛ چنین افرادی، برای رسیدن به برتری یکی از این چهار هدف را انتخاب می کنند؛ محبت خواهی، قدرت طلبی، انتقام جویی و اعتراف به نارسایی و شکست (همان، ۱۱۵).

و شغاد در این میان انتقام جویی را بر می گزیند.در باب رفتار ها وآسیب های شغاد بار دیگر بحث خواهیم کرد .

۲-۳-شیرویه وبرادران

گناهکاران پس از فراغت از کشتن خسرو پرویز ،به زندان می ریزند و پانزده برادر شیرویه را می کشند شیرویه از این کاربازشان نمی دارد و با سکوت خویش با آن ها هم داستانی می کند. وی تنها زنان و کودکان برادران خویش را از چنگ گنهکاران می رهاند و کسی را نیز بابت قتل برادران بازخواست نمی کند (سرامی،۷۸ : ۴۵۱).

شیرویه فردی آسیب خورده است، آن همه تکبر و غرور و سنگدلی به طور قطع، ریشه در آسیب بزرگی در کودکی دارد، او با سکوت خویش ،به احساسات روانی خویش پاسخ می گوید؛ احساساتی که قطعاً ،ریشه در عقده های بزرگی دارد. او سکوت می کند چرا که همه مدعیانبالقوه ی خویش را با این سکوت از میان بر می گیرد. او سکوت می کند چرا که موانع برتری جویی اش با این سکوت از میان برگرفته می شود. شیرویه با سکوت خویش، به زعم خود، راه های پیشرفت و موفقیت اش را هموار می کنداما در واقع سکوت شیرویه، نشانگر ناتوانی و عجز او در حل مشکلات ذهنی در ارتباط با پیرامونیان است.

۳- خصیصه های مشترک:

یکی از ویژگی های اساسی افرادی که دچار عقده حقارت اند تکبر است « منش فرد متکبر زمانی ارضا می شود که با ترفند های خاص، خود را به دیگران برتری بخشد و با انتقاد شدید، منش شخصیتی دیگران را جریحه دار کند» (آدلر، ۱۳۷۹ :۱۳۸).

فرد متکبر فقط ارزش شخصیتی همنوعانش را هدف قرار می دهد. گرایش به حقیر شمردن روشی است برای خلق احساس برتری به واسطه ی خوار کردن دیگران(آدلر، ۷۹ : ۱۳۸).

به عنوان مثال در داستان های برادر کشی منش شغاد قابل تامل است .شغاد با روشی که برای از میان برگرفتن رستم برمی چیند؛ به گونه ای شخصیت رستم را نشانه رفته است و قصد آن را دارد که او را با تمام وجود تحقیر کند. او وقتی، رستم را با آن همه عظمت و مردانگی و افتخارات بزرگ پهلوانی، در قعر چاهی، زبون و نزار می بیند، احساس برتری می کند. شغاد تنها زمانی می تواند احساس بزرگی و برتری کند که رستم را خوار ببیند. در بحث سلم و تور نیز چنین امری را شاهدیم. هم چنین تنها زمانی حس برتری شیرویه ارضا می شود که برادران خود را آن چنان خوار و نزار درکام مرگ ببیند. او با سکوتی که می کند، برتری تدریجی خود را نیز در ذهنش ترسیم می کند. گو نیز آن هنگام که در برابر برادر ایستاده است ، پیش از مرگ اتفاقی برادر، در پی برتری جویی است. نفس این جنگ نمی تواند برای هر دو طرف، انگیزه ای غیر از این داشته باشد.

از دیگر صفات افراد گرفتار در چنبره ی عقده ی حقارت، حسادت است.حسادت، از جمله صفاتی است که در هستی سلم و تور و شیرویه و … ریشه دوانده است.

البته باید یادآور شد که حسادت و هم چنین تنفر به صورت آشکار در چنین شخصیت هایی دیده نمی شود بلکه باید آن را در لایه های ژرف ساختی گفتار و رفتار این دسته افراد بازکاوید و جست. در برابر چنین عقده ی حقارتی که صفاتی چون حسادت و تنفر و تکبر از جمله ویژگی های ذاتی آن است« انتقام یکی از شیوه های جبران عقده حقارت است که فرد را وادار می کند بر اثر عیوب خود از دیگران انتقام بگیرد»( منصور، ۱۳۵۸: ۵۰).

مثلاً در داستان شغاد، شغاد خود نیز، نیک می داند که در برابر رستم کدامین جایگاه را دارد و در برابر توانایی های او، به راستی قطره ای است از رودی اما، بدیهی است چون راه جبران چنین فاصله ای را در حد و اندازه های توانایی های خویش نمی بیند، در پی آن می شود که انتقام بگیرد.

عقده ی حقارت از شغاد، شیرویه، سلم و تور و … افرادی کینه توز، شرور و توطئه گر ساخته است. از سوی دیگر رفتار تجاوزکارانه و انتقام جویانه، ناشی از ترسی است که در روان این گونه افراد وجود دارد، چرا که هرگاه «ترس در اعماق ضمیر فرد ]دارای عقده حقارت[ خانه کند در این صورت برای رهایی از احساس ترس و حقارت و تحمیل شخصیت خویش بر دیگران، رفتاری حسادت آمیز و تجاوز کارانه از خود نشان می دهد. این گونه افراد ظاهری پرخاشگر، زورگو و متکبر پیدا می کنند» ( منوچهریان، ۱۳۵۸ : ۱۴). چنین صفاتی را در شغاد، سلم و تور و شیرویه باز می یابیم؛ به عنوان مثال، در داستان رستم و شغاد به نظر می رسد شغاد از حضور و قدرت و محبوبیت و نفوذ رستم به شدت می ترسد و چون راهی برای رفع این ترس، جز خشم و نفرت و انتقام نمی بیند، بنابراین بدترین شیوه را برای مقابله با رستم بر می گزیند. از سوی دیگر، به نظر می رسد شغاد و سلم و تور و شیرویه به شدت خشمگین اند. « خشم انفعالی است که مظهر و تجلی قدرت طلبی و برتری جویی به شمار می آید. این احساس منجر می شود به از بین بردن سریع و با قدرت موانعی که بر سر راه فرد عصبانی وجود دارد. یک فرد خشمگین فردی است که با جدیت نیرو و توان خود را به کار می گیرد تا بر دیگران برتری یابد» (آدلر، ۱۳۷۹ :۱۸۴).

«فرد خشمگین قدرت طلبی خود را آن چنان با تلخ کامی نشان می دهد که انتظار می رود طرف مقابل جان خود را از دست بدهد.» (همان :۱۸۵).

به عنوان مثال، در داستان رستم و شغاد، شغاد گویی منتظر محرکی است که حسقدرت طلبی او را تحریک کند و سپس با خشم زیاد به آن پاسخ گوید. در داستان سلم و تور و شیرویه و برادرانش هم این خشم را می توان دید.

از سوی دیگر، « فرد گرفتار عقده ی حقارت، هرکجا شرایط را آماده ببیند، یک متجاوز یک منتقم و یک یاغی است و اگر گهگاهی و در برهه ای از زندگی سر به زیر و فروتن است، فقط برای دست یابی به اریکه قدرت است. چنین شخصی در این راه، اگر لازم ببیند به زانو می افتد، زمین را نیز می بوسد و این کار را به آن امید و آرزو انجام می دهد که روزی از فراز تخت و قدرت شاهد زانو زدن دیگران و ناکامی آن ها باشد تمام این تناقض های رفتاری به مانند عناصری هستند که در مجموع یک پیکره واحد را تشکیل می دهند و در موقعیتی رفتار چنین شخصی را تحت تأثیر قرار می دهند. » (اسپربر، ۱۳۷۹: ۳۶).

مثلاً در داستان شغاد، شغاد در برابر رستم چون موم نرم است و اظهار چاکری و بندگی می کند اما به ناگاه آن هنگام که فرصت را مهیا می بیند، به فردی کینه توز و منتقم تبدیل می شود و یا میان افراسیاب و اغریرث به ظاهر تضاد و تناقض نیست اما آن هنگام که افراسیاب زمینه را آماده می بیند برادر را به آسانی از میان می برد نیز در داستان شیرویه و برادرانش، شیرویه با سکوت خویش نشان می دهد که دیری است منتظر چنین لحظه ای بوده است.

با آگاهی از نشانه ها و حالات روانی افراد دارای عقده ی حقارت و همسانی آن با رفتار و حالات شخصیت های داستان های برادرکشی، این نتیجه به دست می آید که این شخصیت ها گرفتار عقده ی حقارت بوده و وجود چنین عقده ای آن ها را به رفتارهای مشخصی وا می داشته است.

نتیجه گیری :

در اکثر داستان هایی که تم اصلی آن ها برادرکشی است، با یک مضمون مشترک مواجهیم: آسیب روانی شخصیت های اصلی. شغاد، سلم و تور و شیرویه در برهه ای از زندگی خویش آن چنان آسیبی دیده اند که در تمام زندگی خویش، آن آسیب را با خود حمل کرده اند . آنها فقط مترصد لحظاتی هستند که مرهمی بر این زخم بگذارند؛ زخمی که این شخصیت ها را وا می دارد که عملی، کنشی برای برطرف ساختن آن درد انجام دهند. در داستان های برادرکشی، شخصیت های آسیب خورده، همگی، به دنبال برتری جویی جبرانی هستند و برآنند به هر نحوی که شده به این برتری دست یابند، در این راستا به سبکی از زندگی می رسند که تنها با همین واکنش ها معنا می گیرد. در اکثر داستان هایی که تم اصلی آن ها برادرکشی است، ما با شخصیت هایی مواجهیم که در دوران کودکی یا در برهه ای از زندگی، دچار احساس حقارت شدید بوده اند و چون راه درستی را برای جبران این احساس خویش نیافته اند، این حس به شکل گیری عقده ی حقارت منجر شده است؛ به واقع، عقده ی حقارت منجر به سبکی از زندگی شده است که به برادرکشی خاتمه یافته است؛ به عبارت دیگر، شخصیت هایی که ما در این مقاله بر روی آن ها تأمل کرده ایم، حقارت واقعی یا خیالی خود را با برادرکشی جبران کرده اند.

منابع:

۱٫آدلر، آلفرد،۱۳۷۰، روان شناسی فردی، ترجمه ی دکتر حسن زمانی شرفشاهی، تهران ، تصویر

۲٫ _______، ۱۳۷۹ ، شناخت طبیعت انسان از دیدگاه روان شناسی، طاهره جواهر ساز، تهران، رشد

۳٫احمدوند، محمدعلی، ۱۳۸۶، بهداشت روانی،تهران، پیام نور

۴٫ اسپربر، یوهانس، ۱۳۷۹، تحلیل روان شناختی استبداد و خودکامگی، دکتر علی صاحبی، تهران، ادب و دانش

۵٫پروچاسکا، جیمز، ۱۳۸۳،نظریه های روان درمانی، ترجمه یحیی سید محمدی، تهران، رشد

۶٫پروین، اولیور؛ پی، جان،۱۳۸۱، شخصیت (نظریه و پژوهش)، ترجمه دکتر پروین کدیور، تهران، آییژ

۷٫سرامی، قدمعلی، ۱۳۷۸، از رنگ گل تا رنج خار، تهران، علمی فرهنگی

۸٫ سیاسی، علی اکبر،۱۳۷۹، نظریه های شخصیت یا مکاتب روان شناسی، تهران، دانشگاه تهران

۹٫شاملو، سعید، ۱۳۸۴، مکتب ها و نظریه ها در روان شناسی شخصیت، تهران، رشد

۱۰٫شولتز، دوان پی؛ ۱۳۸۷، تاریخ روان شناسی نوین، دکتر علی اکبر سیاسی، تهران، دوران

۱۱٫ کارور، چارلز، اس؛ مایکل اف،شمایر، ۱۳۷۵، نظریه های شخصیت ، احمد رضوانی، مشهد، انتشارات آستان قدس

۱۲٫منصور ، محمود، ۱۳۵۸، احساس کهتری، تهران، رشد

۱۳٫منوچهریان، پرویز، ۱۳۵۸، عقده حقارت، تهران، علمی و فرهنگی

۱۴٫ ولک رنه، آوستن وارن،۱۳۸۲، نظریه ی ادبیات، ضیا موحد و پرویز مهاجر، تهران، انشارات علمی

۱۵٫Ewen Robert,(2003) an introduction to theories of personality, new jersey, Lawrence Erlbaam Associate.

توضیح:

این مقاله در شماره ۳۱ نشریه علمی پژوهشی دهخدا چاپ شده است.

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
باز کردن چت
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس