خانه / مقالات / نگاهی به دست نویس نو یافته شاهنامه فردوسی در کتابخانه سن ژوزف بیروت / عزیزالله جوینی
کلیک کنید

نگاهی به دست نویس نو یافته شاهنامه فردوسی در کتابخانه سن ژوزف بیروت / عزیزالله جوینی

آنچه که در پی می آید بنا بر درخواستی است که سردبیر محترم نامه بهارستان ازبنده کردند که من نیز نظر خود را درباره این اثر ابراز دارم و آن چند برگی است، عکسی که همکار گرامی و جوان آقای دکتر مصطفی موسوی که درهنگام مأموریتش از لبنان باخود آورده بودند. آنچه که ایشان آورده اند ،‌دربرگیرنده دوبخش است: یکی،‌ از پایان زندگی ضحاک و آغاز پادشاهی فریدون و دیگری مربوط به پادشاهی اسکندر که این بخش در نسخه فلورانس نیست. انگار آن چند برگ عکسی را که دکتر موسوی به منزل استاد ایراج افشار برده بودند ، در آن…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: اولین نفر باشید!
0

آنچه که در پی می آید بنا بر درخواستی است که سردبیر محترم نامه بهارستان ازبنده کردند که من نیز نظر خود را درباره این اثر ابراز دارم و آن چند برگی است، عکسی که همکار گرامی و جوان آقای دکتر مصطفی موسوی که درهنگام مأموریتش از لبنان باخود آورده بودند. آنچه که ایشان آورده اند ،‌دربرگیرنده دوبخش است: یکی،‌ از پایان زندگی ضحاک و آغاز پادشاهی فریدون و دیگری مربوط به پادشاهی اسکندر که این بخش در نسخه فلورانس نیست.

انگار آن چند برگ عکسی را که دکتر موسوی به منزل استاد ایراج افشار برده بودند ، در آن نشست استاد دکتر محمود امید سالار و آقای مطلبی کاشانی سردبیر مجله و دکتر جلال خالقی مطلق و خود دکتر موسوی و نیز استاد ایرج افشار حضور داشته اند در نگاه نخستین، دستنوشته ای معتبر دانسته شده بود.

آنگاه استاد خالقی مطلق درشماره پیشین مجله نامه بهارستان (‌سال هشتم و نهم ۱۳۸۷-۱۳۸۶-دفتر ۱۳-۱۴ ص ۲۰۹ ) پژوهشی گسترده و ژرف انجام داده اند که چاپ شده است ، بنظر من بهتر از آن دیگر نمی تواند چیزی نوشته شود. درپایان کار ، دستنوشته ها را یکی با دیگری سنجیده و برتری هریک را بر دیگری مشخص کرده اند. لیکن با آن گزارش گسترده و ارقام و اعداد که استاد خالقی نوشته اند فکر نمی کنم که خواننده ای هرچند شیفته متن شاهنامه باشد حوصله کند و یا فرصت داشته باشد آن همه نشانه را با مأخد اصلی مقایسه کند و پس از آن درباره آن دستنوشته نظر دهد و به داوری بنشیند البته پاداش زحمت استاد درجای خود محفوظ و مورد احترام است که هرکسی با نگاه نیک به آن می نگرد.

لیکن بنده از دیدگاه دیگر وارد نگارش می شوم ، بگونه ای که فقط آن مواردی را در اینجا می آوردیم که در هر دستنوشته دیگر نیز می تواند درست و نادرست و یا معتبر بودن و نبودن آن را مشخص کند و خواننده با اندک صرف وقت بتواند به خوب بودن و بد بودن نسخه پی ببرد و سپس به داوری و قضاوت بنشیند.

آنچه که باید در این دستنوشته به آن بپردازم بدین قرار خواهد بود :

۱-نشانه گذاری و مشکول بودن خروف واژه ها.
۲-سقط هائی که در دستنوشته اتفاق افتاده.
۳-پس و پیش بودن کلمات در یک بیت دستنوشته بیروت.
۴-توضیح درمورد چند واژه و اغلاط متن ، مانند : پرمایه و برمایه ، نشنود یا بشنود ، مانید یا مانند ، کجا کز جهان جوش و پرسش یا ترسش.
۵-خرابی ابیات در آخر صفحات.

۱- اما نشانه ها و حرکات حروف :

در این دستنوشته نقطه گذاری تا حدودی دقیق انجام گرفته و حرکات زیر و زبر و پیش درجائی که خیلی لازم و ضروری می باشد می گذارد. بر روی واژه های ، چنین ،‌چنان ، سخن و مانند آن که در چاپ های اخیر شاهنامه : « چُنین ، چُنان ، سَخن » می نویسند ، هیچ ضبطی وجود ندارد. در این بخش در سه مورد گاف را با سه نقطه برروی آن از کاف تازی جدا می کند. مانند « کنک» که در همه فرهنگنامه ها و یشتها ( ج۱ ص ۲۱۸ و ۲۱۹ ) آن را با دوگاف ضبط کرده اند لیکن دکتر خالقی واژه را « کنگ » با کاف و گاف قرائت کرده ( مجله بهارستان (ص۱۰) شماره قبل ) و نوشته اند کاتب «‌حرف گ را غالباً با یک سرکش می نویسد و لی گاه زیر آن سه نقطه می نهد : کنک = کنگ ، کرک = کرگ » (‌پایان ).

( امّا عقیده بنده این است که سه نقطه را بر روی سرکش نخست که گاف است نه کاف قرار داده و سرکش دوم بنابر قاعده زبانی یعنی علم فونتیک پس از نون غنه گاف تلفظ می شده و نیاز به سه نقطه نداشته پس نگذاشته است. بیت چنین است ( ص ۵ عکسی هفت سطر بآخر )

چو بر پهلوانی سخن را ندند
همی گنگ دز هوختش خواندند

و «‌کرگ » میز که بمعنی کرگدن است کاتب به اشتباه سه نقطه را برسرکش نخست قرار داده و بیت بدین گونه است. (‌ص ۷ عکسی شش سطر به آخر مانده ) :

برآشفت ضحاک برسان کرگ
شنید آن سخن آرزو کرد مرگ

و کاتب بازهم اشتباه دیگری کرده ، در این بیت (‌ص ۱۲ عکسی سطر ۷ ) :

اگر شاه را این چنین است کام
نشاید زدن جز بفرانش گام

وی سه نقطه را در مصراع نخست بر سرکش « کام » بمعنی آرزو نهاده ،‌نه دوم که گاف است. اضافه می کنم که در رسم الخط قدیم سه نقطه که بر روی « ک » و « ف »‌می گذاشتند آنگاه « ک » را گاف و « ف » را ین « ف » و « واو » تلفظ می کردند.

۲-سقط هائی که در این دستنوشته اتفاق افتاده است :

با مقایسه با متن فلورانس گاهی یک بیت یا چند بیت در این دستنوشته نیامده ، چنان که در ( ص ۳ عکسی سطر ۷ ) بیروت پس از این بیت :

زهر کشوری مهتری را بخواست
که در پادشاهی کند پشت راست

که یک بیت در متن فلورانس افزوده شده ، مانند (‌ج ۱ – ۲۰۲ – ضحاک ) :

بزرگان فرانه گرد آمدند
از اخترشناسان و مردان مرد

یا در ( همین صفحه سطر ۱۴ ) بیروت پس از بیت:

خروشید و زد دست بر سر زشاه
که شاها منم کاوه دادخواه

می بینیم که در متن فورانس ۱۳ بیت آمده که در متن بیروت نیست و بنابر آمار دکتر خالقی ( ج ۱ ص ۶۷ )‌پاورقی (ش۱۸) این چند بیت در نسخه های :‌« ف ، س ، لن ، ق ، لی ، پ » نیز آمده ،‌و در نسخه «‌ق و ل ۳ » درکناره افوده اند ، ضمناً این ابیات افزوده در چاپ مسکو در ملحقات و درچاپ دکتر خالقی در پانوشت با نسخه بدل ها چاپ شده است. اکنون دو سه بیت آن را اینجا می آوریم: ( فلورانس ،‌ج ۱ از بیت ۲۲۰ به بعد ) که پس از « خروشید و زد دست بر سر زشاه ……. » بدین گونه است :

بده داد من کامدستم دوان
همی نالم از تو برنج روان
اگر داد دادن بود کار تو
بیفزاید ای شاه مقدار تو
ستم گرنداری تو بر ما روا
بفرزند من دست بردن چرا

تا :

بحال من ای تا جور درنگر
میفزای بر خویشتن درد سر

۳-پس و پیش بودن ابیات متن و یا کلمات در یک بیت این دستنوشته :

می بینیم در یک بیت ، واژه ها پس و پیش ،‌نسبت به متون دیگر آمده ، این گونه آشفتگی ها را باید از عوارض حافظه گرائی دانست که بنا بسنتی در گذشته پسندیده بوده و هرکس که ابیات بیشتر و یا مطلب بیشتر در حافظه داشت وی را عالم و دانشمند میدانسته اند که هنوز این روش در جامعه ادبی ما کم و بیش حاکم است.دیگر محمد عبدالوهاب قزوینی نداریم که بگوید اگر من سوره قل هو الله احد را بخواهم بنویسم بی گمان قرآن مجید را باز می کنم و از روی آن می نویسم که مبادا اشتباهی رخ بدهد.بودند کسانی که بر این باور نادرست بودند ، از این روی از آن استادان چند اثر اندک باقی مانده آن هم از مزایای پژوهش و تحقیق تهی است. اکنون دو سه بیت برای خوانندگان گرامی بعنوان مثال ذکر می کنم تا خود از این گونه ابیات بیاد بیاورند که چه قدر فراوان است و بدانند که غالباً همه اختلاف نسخه ها از همین جا برخاسته است ؛ مثلا ً‌ ( ص ۱ س ۱۴ ) در دستنوشته بیروت آمده :

چو ضحاک بشنید بگشاد گوش
ز تخت اندر افتاد و زو رفت هوش
که متن چاپی فلورانس ( ج ۱ ب ۱۰۶ – ضحاک ) :

چو بشنید ضحاک بگشاد گوش …………………………………………

یا (‌ص ۳ س ۷ ) بیروت گوید :

چنان بد که یک روز بر تخت عاج
نهاده بسر بر ز پیروزه تاج

که در متن فلورانس ( ج ۱ ب ۲۰۰ – ضحاک ) :

بسر بر نهاده ز پیروزه تاج

باز در این بیت ( ص ۱ س ۱۱ ) از دستنوشته آمده :

بدو گفت ضحاک نا پاک دین
چرا بند دم از منش چیست کین

که در متن فلورانس ( ج ۱ ب ۱۰۱ – ضحاک ) :

………………………………………………………………………. چرا بنددم چیست از منش کین

می بینیم که با نیروی حافظه گاهی مصراعها را هم سر وته کرده اند که شاهد زیاد است و نیاز به آوردن نیست.

۴-توضیح درباره چند واژه و اغلاط متن این دستنوشته :

-( ص ۱ س ۲ ) از دست نویس نویافته :

وگر نشوند بودینها درست بباید همیدون ز جان دست شست

در ( ص ۲۲۴ ، نامه بهارستان ش ۲ ، استاد خالقی مطلق نوشته اند : «‌ب ۳/۲ در نادرستی نویسش ف ( بشنود ) جای تردیدی نیست ولی باید آن را بحساب سهو قلم کاتب گذاشت » (‌پایان سخن )‌و درکتاب چاپ شده دکتر خالقی ( ج۱ ص ۶۰ ب ۷۹ ) نیز : « وگر نشنود بودنی ها – » است ، سپس درپانوشت (‌ش ۱۴) آورده : «‌فلورانس ،‌طوپقاپو سرای ، قاهره ، پاریس ، آکسفورد ، برلین : بشنود … ».

اما بنظر بنده درمعنی بیت باید فعل مثبت باشد نه منفی ؛ زیرا « موبدان که از ترس ضحاک دهانشان خشک و رخسارشان پرآب شده بود بیکدیگر گفتند که اگر این راز را ( خوابی که ضحاک دیده بود )‌براستی برزبان آوریم وی ما را خواهد کشت و اگر وی از سرنوشت خود آگاه شود و آن را از ما بشنود دیگر ما باید بی درنگ دست از جان بشوئیم »‌ چنان که می بینیم باید فعل را «‌بشنود » ( مثبت ) بخوانیم نه منفی. دیگر این که در ۶ نسخه «‌بشنود »‌است که این اجماع دلیلی بر مثبت بودن فصل است.

-(ص ۱ س ۹ ) از دستنویس بیروت :

هنوز آن سپهبد زما درنزاد نیامد گه ترسش و سرد باد

بعد دکتر خالقی در پانوشت (‌ش ۱۳ ) از مجله بهارستان آورده : « فلورانس ،‌بریتانیا ، خالقی : پرسش » می باشد و پیش از این درمتن چاپی خود ( ج ۱ ص ۶۱ ب ۹۳ ) : « پرسش » و در پاورقی ( ش ۱۲ ) از سه نسخه فرعی : نیامد گه ترسش و سرد باد » آورده بود.

لیکن در مجله (‌ص ۲۲۴ – ۳ ب ۱۷/۱۳ ) نوشته : نویسش « پرسش » بمعنی مؤاخده و بازخواست ، برنویسش « ترسش » برتری آشکار دارد. (‌پایان سخن ).

اما نظر بنده این است که « پرسش » در اینجا بمعنی جستجو است و از این و آن پرسیدن باشد که این کودک درجائی زاده است یا نه ( این داستان شباهت کامل به داستان فرعون و موسی دارد ) نه که پرسش بمعنی مؤاخذه باشد.
-( ص ۱ س ۱۳ ) از آن دستنوشته :

یکی گاو پرمایه خواهد بدن
جهان جوی را دایه خواهد بدن

دکتر خالقی در صفحه ۲۲۵ مجله نوشته اند : « ۱۹ ، ب ۲۵/۳ ، ریخت درست و کامل نام این گاو « بَرمایون » است که فردوسی آن را به نیاز وزن « بَرمایه » کرده است. ولی در دستنویس های شاهنامه «پُرمایه » شده و در آنجا نیز که حرف نخستین را با یک نقطه نوشته اند روشن نیست که چه خوانده اند. از این رو ریخت درست این نام تنها در خ ( خالقی ) حتمی است. ( پایان سخن ).

اما توضیح ما : واژه « بَرمایه » و یا « پُرمایه » درداستان ضحاک ، شش بار آورده شده است که درنسخه ها و متون چاپی بعضی از دستنویس ها همه جا « بَرمایه » ؛ مانند چاپ مسکو و متن دکتر خالقی ، لیکن درنسخه فلورانس در یک جا « بَرمایه » بفتح «‌باء » و درپنج مورد دیگر بضم « باء » آورده شده است. مثلاً در این بیت فلورانس ( ج ۱ ب ۱۱۷ – ضحاک ) :
همان گاو کش نام بَرمایه بود ز گاوان ورا برترین پایه بود.

« بَرمایه » که بفتح باء ضبط شده ، اسم خاص و در موارد دیگر بضم حرف اول است ، که « پُرمایه » و بمعنی پرفایده می باشد.

-(ص ۹ س ۷ ) دستنوشته بیروت :

چو بندی برآن بند بفزود نیز نماند از بدبدبختش اومید چیز

در این بیت دکتر خالقی در مجله بهارستان ص ۲۳۵ نوشته اند : ۲۸۲ ب ۴۰۱/۴۴۲ ، گونه درست مصراع دوم که در همه دستنویس ها و پیرایش نگارنده و نیز اکنون در ژ ( سن ژوزوف ) تباه شده است ، چنین است : نماند از بدبخت مانیده چیز. این مضمون را فردوسی چندبار در شاهنامه بکار برده است و نگارنده سپر بدان پی برد و در یادداشت های شاهنامه توضیح داده است. ( پایان سخن استاد خالقی ).

این بیت در متن فلورانس ( ج۱ ب ۵۲۳- ضحاک ) بدین گونه است:

چوبندی برآن بند بفزود نیز
نبود از بدبخت مانید چیز

اما توضیح ما : « مانید » که یک واژه ناشناخته است در متن مسعود دکتر خالقی بصورت : « مانند ، ماننده » آمده و در فرهنگ نامه ها بمعنی جرم و گناه و تقصیر و کوتاهی در کار آورده شده که در شاهنامه با شواهدی که موجود است بهتر می شود معنی حقیقی آن را دریافت کرد ، مثلاً‌افراسیاب پس از مرگ منوچهر شاه گوید ، اگر نیای من زاد شم ،‌تیغ تیز برمی داشت و به ایران حمله کرد ، امروز سروری از آن وی بود و اکنون من باید این کار را بکنم:

کنون هرچه مانید بود از دنیا
ز کین جستن و جنگ و از کیمیا
گشادنش برتیغ تیز من ست
که بر کشور رستخیز من ست

« هرچه مانید بود از نیا » ؛‌یعنی آنچه که نیای من کوتاهی کرده است. یا این بیت از جلد پنجم فلوانس ( ب ۵۳۰ – فرود ) :

ز تیزی گرفتار ریو نیز
نبود از بدبخت مانید چیز

یا این بیت در رستم و اسفندیار ( از نسخه لنینگراد ۷۳۳ ) چاپ دانشگاه ( ب ۸۰۷ ) که رستم باخود گوید :

اگر هیچ مانیده بودی زمن
خرد بی گمان جان ربودی زمن

یعنی: « اگر اندکی گناه از من دیده می شد ، بی گمان جان من خرد را از تنم می ربود و من سرگشته و بی خرد می شدم » که این بیت را چاپ مسکو از متن حذف و در پاورقی ( ج ۶ ص ۲۶۷ ) از قاهره ، لینگراد و دوفرهنگستان آورده است و دکتر خالقی نیز همین کار را کرده و در پاورقی ( دفتر پنجم ص ۳۶۲ ) قرار داده و اما این که در نامه بهارستان ( ص ۲۳۵ ) می گویند : « نگارنده سپر بدان پی برده » آیا پس از اتمام چاپ شاهنامه خود بوده است ، یا بگونه دیگر نمی دانم ؟

-(ص ۱۲ س ۷ سطر بآخر) در دستنوشته بیروت :

درجائی که فریدون پسان را پند می دهد که چون به میهمانی شاه یمن رفتید ویدختران را با شما بگونه ای می نشاند که شما بزرگ را از کوچک باز نشناسید که گوید :

سه خورشید رخ را چو باغ بهار
بیارد پر از بوی و رنگ و نگار
نشاند برآن تخت شاهنشهی
سه خورشید رخ چون سه سرو سهی
ببالا و دیدار هر سه یکی
که از مِه ندانند باز اندکی
از آن هرسه کهتر بود پیشرو
مهین باز پس در میان ماه نو
نشیند مهین نزد کهتر پسر
مهین ماه نزد کهین تا جور
میانه نشیند هم اندر میان
بدان کت ز دانش نیاید زیان

که بیت پنجم سن ژوزف در متن فلورانس ( ج ۱ ب ۱۶۷ – فریدون ) بدین گونه است :

نشیند کهین نزد مهتر
پسر مهین ماه نزد کهین نا جور

که بنابرمتن دستنویس بیروت در معنی تناقض پیش می آید که دکتر خالقی نیز بدان واقف بوده است ( نامه بهارستان ص ۲۴۱ ب ۵۷۶/۶۶۶ و ۶۶۷ ).

-(‌ص ۱۰ س ۱۳ ) از آن دست نوشته :

ز آمل گذر سوی تمّیشه کرد
نشست اندر آن نامور بیشه کرد
کجا کز جهان جوش خوانی همی
جز این نیز نامش ندانی همی

که در متن فلورانس ( ج ۱ ب ۴۷ – فریدون ) بیت دوم بدین گونه است :

کجا کز جهان گوشه خوانی همی
جز این نیز نامش ندانی همی

درچاپ مسکو ( ج ۱ ص ۸۱ ب ۴۸ ) : کجا کز جهان خوانی همی و در چاپ هند : « کجا کز جهان کوس خوانی همی » که در فرهنگ رشیدی می گوید : « کوس قصبه ای است از قصبات مازندران .»

بازهم من از این نمونه اغلاط دیگر فراهم کرده بودم که بگمانم همین اندازه بس است.

۵-خرابی ابیات ،‌درآخر صفحات وجود دارد که چهار ستونی است و شمار زیادی از ابیات را صاحب کتاب خواسته است ابروها را درست کند ،‌لیکن کورکرده و از این روی ضایعات فراوانی به کتاب وارد کرده ، پس نسخه بیروت با این بررسی که شد میزان اعتبارش معلوم می گردد که چیست و چه گونه و چه اندازه است.

به این نکته نیز اشاره می کنم که در دووجه رسم الخط نسخه بیروت گاهی مانند فلورانس است ؛ یکی « واو » بجای کسره : مانند : سرو تخت / سرِ تخت – پیلان و کوس / پیلانِ کوس – چشم ودل / چشمِ دل که در دستنویس بیروت (‌ص ۵ س ۱ ) : « با براندر آمد سروگاه اوی » بجای « سرِگاه » است .

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
باز کردن چت
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس