بازبینی کلی
در اپیزود دلانگیزی در درون داستان رستم و سهراب، گردآفرید، دختر دلاور دلارای ایرانی، آنگاه که در نبرد با سهراب فرو میمانَد و موی و چهره دلبندش برون میافتد جوان یکتادل و خوشباور را به نیرنگ زنانه دست به سر میکند و از بالای دژ تسخَرزنان میگوید:
نباشی بس ایمن به بازوی خویش
خورد گاو نادان ز پهلوی خویش
تا آنجا که من آگاهی دارم همه آنان که توضیحی درباره این بیت دادهاند در باب لغت دوم (که مشکل اصلی است) و کاربرد «ز پهلوی» برداشتهایی نادرست به دست دادهاند. از آنجا که این توضیحات در ضمن درسنامهها و در یک مورد، یادداشتهای شاهنامه است بیم خطاآموزی به بسیار کسان میرود، و بنابراین، نگارنده خود را ناگزیر دید که آنچه را خود در خصوص «ز پهلوی» درست میانگارد با خوانندگان آن نشریه وزین علمی و فرهنگی در میان نهد. نخست ببینیم در شرح آن چه گفتهاند.
۱. جناب دکتر میرجلالالدین کزّازی، «پهلو» را به معنای دو سوی شکم میدانند: «گاوی را میکشند و از گوشتش توشه میسازند که فربه و چرب پهلو باشد؛ پس گاوی که خویشتن را میپرورد و پهلوی نزارش را با خورش بسیار فربه و پروار میگرداند، به راستی زمینه مرگ خویش را فراهم میآورد.»
۲. جناب دکتر منصور رستگار: «یعنی گاو نادان همه ضربتها و آسیبها را از پهلوی چاق و فربه خود میخورد.»
۳. روانشاد دکتر جعفر شعار و جناب دکتر حسن انوری: «گاو نادان نمیداند که برای بهرهمندی از گوشت و پهلوی چرب اوست که به او آب و گیاه میدهند.»
۴. جناب دکتر عزیزالله جوینی: ایشان مطالبی به تفصیل در این باره دارند همراه با نقل اقوال صاحبنظرانی همچون استاد علاّمه فقید، مجتبی مینوی، که قضا را آن زندهیاد نیز به همان صورت معنی کرده بودند یعنی «ز پهلو» را به معنای حقیقی لفظ میدانستند. دکتر جوینی آنگاه معنای خودشان را به دست دادهاند که البته قدری مفصلتر است و ظاهراً قصد دارند معنی یا مصداقی متفاوت برای آن ارائه کنند. خلاصه سخن ایشان اینکه: گاوان به هنگام جنگ با یکدیگر ابتدا با سر به همدیگر حمله میکنند و… آنگاه گاو غالب با دو شاخ خود به پهلوی گاو مغلوب میکوبد و…
۵. جناب خالقی مطلق، مصحّح ارجمند شاهنامه نیز: «گاو نادان نمیداند که با خوردن، پهلو میآورد و او را زودتر به کشتارگاه میبرند.»
و امّا اصل مشکل این است که جملگی این پژوهندگان و صاحبنظران بزرگوار «پهلو» را به معنای لغوی یا حقیقی گرفتهاند یعنی کنارههای شکم و همگی، توضیحات خود را بر همین پایه قرار دادهاند، و به دیگر سخن، «پهلو» را یک واژه معمولی تلقی کردهاند .در حالی که «ز پهلویِ» بر روی هم یک اصطلاح است معادل «از قِبَلِ» که اتفاقاً ترجمه پارسیِ واژه «قِبَل» تازی است به معنای سو و جانب. معنای لغت یاد شده، مطابق آن این است: گاو نادان هر چه میخورد یا میکشد از جانب خودش است؛ اینکه این معنی را چگونه تفسیر و تعبیر کنیم امری است جداگانه، مثلاً مثل حضرات بزرگوار بگوییم گاو چنین و چنان میشود. فرق مهم در اینجا همین است که هیچ کدام ذکری از این نکردهاند که «ز پهلویِ» اصطلاح است و وقتی میگوییم «اصطلاح»، پیداست که معنای حقیقی یا لفظی مراد نیست بلکه کلّ عبارت جنبه کاربرد مجازی پیدا میکند. در حقیقت، این معنی که گاو مثلاً با پرخوری بلای جان خود میشود غلط نیست امّا نادرستی آنجاست که با «ز پهلوی» به عنوان یک اصطلاح برخورد نکرده و همگی صرفاً «پهلو» را در وضع لفظی و حقیقی آن تصوّر کردهاند.
اکنون برای اثبات نظر خود شواهدی از متون شعر پارسی به دست میدهم تا مزیدی بر شاهد شاهنامه باشد.
سعدی:
بمرد از تهیدستی آزاد مرد
ز پهلویِ مسکین شکم پر نکرد
ابن یمین:
میخورم خون جگر از بیدلی
وین جگرخواری ز پهلوی شماست
کلیم کاشانی:
باریک بینیات چو ز پهلوی عینک است
باید ز فکر دلبر لاغرمیان گذشت
واعظ قزوینی:
ز درویشان بیقدر است رفعت اهل دولت را
ز پهلوی پَری یابد هما اوج سعادت را
جالب توجه اینکه در بیشتر شواهد مذکور «ز پهلوی» دارای ایهامی با واژه هایی چون شکم، جگر، دل، بینی و میان است، ولی همچنان که تاکید شد، معنای تفسیری و ایهامی چیزی است و مفهوم اصطلاحی چیز دیگر.
——————————————————–
منابع:
– شاهنامه فردوسی، به کوشش جلال خالقی مطلق. ج ۲ (کالیفرنیا، ۱۳۶۹) ص ۱۳۷ ب ۲۴۸؛
– شاهنامه فردوسی، طبع مسکو. ج ۲، ص ۱۸۹ ب ۲۶۸.
– نامه باستان. ج ۲ (تهران: سمت، ۱۳۸۱)، ص ۵۸۷.
– حماسه رستم و سهراب (تهران: جامی، ۱۳۷۳)، ص ۱۳۰.
– غمنامه رستم و سهراب. چ ۱۰ (تهران: علمی، ۱۳۷۱)، ص ۹۰.
– داستان رستم و سهراب، از روی نسخه فلورانس (تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۸۲)، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۰.
– یادداشتهای شاهنامه. بخش یکم، ص ۵۰۹.
– بوستان . به تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی. چ ۲ (تهران: خوارزمی، ۱۳۶۳) ص ۵۱ ب ۴۶۰.
– دیوان اشعار ابن یمین فریومدی. به تصحیح و اهتمام حسینعلی باستانیِ راد (تهران: سنایی، ۱۳۴۴)، ص ۲۰۷.
– دیوان ابوطالب کلیم کاشانی. به تصحیح و مقدمه پرتو بیضایی (تهران: خیام، ] تاریخ مقدّمه ۱۳۳۶ [ )، ص ۱۲۳.
– دیوان ملا محمد رفیع واعظ قزوینی. به کوشش حسن سادات ناصری (تهران: علی اکبر علمی، ۱۳۵۹)، ص ۴۱۷.
—————————————————
برگرفته از مجله فرهنگی و هنری بخارا، ۱ مهر ۱۳۸۸
زندگی¬نامه کوتاه دکتر سعید حمیدیان
برگرفته ازتارنمای رسمی ایشان
http://saeidhamidian.ir/
دکتر سعید حمیدیان در اردیبهشت ۱۳۲۴ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان «جلوه» و متوسطه را در دبیرستان¬های «جلوه»، «دارالفنون» و «بوعلی سینا» در تهران سپری کرد و در سال ۱۳۴۳ دیپلم را اخذ کرد.
تحصیلات دانشگاهی را تماماً در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و در رشته زبان و ادبیات فارسی طی کرد؛ در سال ۱۳۴۳ در دوره کارشناسی مشغول به تحصیل شد و در سال ۱۳۴۷ با رتبه ممتاز به پایان رساند.در سال ۱۳۵۰ به عنوان نفر اول امتحانات ورودی در دوره کارشناسی ارشد پذیرفته شد و این دوره را در سال ۱۳۵۲ با رتبه ممتاز سپری کرد. در همین سال به عنوان نفر اول کنکور ورودی در دوره دکتری پذیرفته شد، دوره دوساله دکتری در سال ۱۳۵۴ با دفاع از رساله¬ای تحت عنوان «تصحیح، تحشیه و تعلیق فرهنگ جعفری، تألیف محمد مقیم تویسرکانی (فرهنگ پارسی)» به راهنمایی استاد معظّم جناب آقای دکتر سید جعفر شهیدی به پایان رساند و موفق به اخذ درجه دکتری با رتبه عالی شد.
کارهای چاپ شده از ایشان
۱-کتاب های نوشته شده:
– درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی
– آرمانشهر زیبایی (گفتارهایی در شیوه بیان نظامی)
-داستان دگردیسی، روند دگرگونی های شعر نیما یوشیج
-سعدی در غزل
– در ادب پارسی (مجموعه مقالات)
-شیوه های غزل عارفانه (در دست پژوهش)
-شرح شوق (شرح و تحلیل اشعار حافظ)
۲- کتاب های ویرایش نوشته های کهن:
– شاهنامه فردوسی، ویرایش طبع مسکو
-مثنوی معنوی، از روی طبع نیکلسون
– فرهنگ جعفری. تألیف محمد مقیم تویسرکانی، تصحیح و تعلیق
– دیوان امیرشاهی سبزواری. تصحیح و تحشیه و تعلیق
– خمسه نظامی، ویرایش طبع وحید دستگردی
۳- کتاب های ترجمه شده
ده عنوان کتاب
۴- بیست و شش عنوان نوشتار و جستار در مجله های گوناگون
اگر پهلو را در اینجا با پهاله سانسکریت یعنی پاداش ربط دهیم، موضوع ساده میشود. یعنی همانطور که برخی گفته اند. گاو نادان با پروده شدنش به مرگ میرود : फल phala n. reward
تلفظ سانسکریتی درست پهله است که به سهو پهاله نوشتم.
پوهل (پُهل) در فرهنگ پهلوی بهرام فره وشی به معنی پاداش اُخروی آمده است.
پس در واقع پهلو در اینجا همان پهَله سانسکریت (پاداش و جزا) و پوهل پهلوی (پُهل) به معنی پاداش و جزا و پاداش اُخروی است. در مجموع یعنی مجازات شود گاو نادان به پاداش نادانی خویش. و این معنی با مفهوم مصرع قبلی همخوانی دارد: نباشی بس ایمن به بازوی خویش.
جواد مفرد کهلان حضرتعالی بدرستی پهلو را با معادل سانسکریت آن برابر دانسته اید.
جناب مفرد کهلان گرامی، معنای پهله در سنسکریت تنها به معنای پاداش است نه جزا. گویا شما تلاش دارید برای مفهوم کلی خود، معنای جزا را نیز به آن بیافزائید.
پهلو در بسیاری گویشها به همان معنای کنار و جنب هنوز کاربرد دارد و شاید نتوان آن را دقیقا برابر با قِبَلِ عربی دانست