بازبینی کلی
«دادار» اهورهمزدای رایومندِ فرهمند را میستاییم.
خردهاوستا – سی روزه بزرگ
«دی» در اوستا، دَئوش DATHUSHیا دَذوَ Dadhva و در فارسی «دی» شده است. «دی» به چم پروردگار و دادار است. که از ویژگیها (خصوصیت) اهورامزدا است. از این روی «دی» یکی از ماههای مینوی (مقدس) و پرارج در نزد ایرانیان است. بر پایه گزارش روزها روز نخست از هر ماه اورمزد نام دارد. روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم نیز «دی» دارند و از آن روی که این سه روز با هم اشتباه نشوند نام روز پسینشان به آنان افزوده شده است: روز هشتم: دی به آذر، روز پانزدهم: دی به مهر، روز بیست و سوم: دی به دین نامیدهاند.
ابوریحان میگوید «دی» ماه را خور ماه نیز میگویند. و هم او درکتاب قانون مسعودی گوید روز اول «دی» ماه را خُرَه روز – خُورَه روز نامند:
«دی ماه و آن را خورماه نیز میگویند. نخستین روز آن خرم روز است و این روز و این ماه هر دو به نام خدای تعالی که هرمزد است نامیده شده، یعنی پادشاهی حکیم و صاحبرایی آفریدگار. و در این روز عادت ایرانیان چنین بود که پادشاه از تخت شاهی به زیر میآمد و جامه سپید میپوشید و در بیابان بر فرشهای سپید مینشست و در بانها و یساولان و قراولان را که هیبت ملک بدانهاست به کنار میراند و در امور دنیا فارغالبال نظر مینمود و هر کس که نیازمند میشد که با پادشاه سخن بگوید خواه که گدا باشد یا دارا و شریف باشد یا وضیع ـ بدون هیچ حاجب و دربانی به نزد شاه میرفت و بدون هیچ مانعی با او گفتگو میکرد ـ و در این روز پادشاه با دهقان و برزیگران مجالست میکرد و در یک سفره با ایشان غذا میخورد و میگفت: من امروز مانند یکی از شما هستم و من با شما برادر میباشم زیرا قوام دنیا به کارهایی است که به دست شما میشود و قوام عمارت آن هم به پادشاه ـ و چون حقیقت امر چنین شد، پس من که پادشاه هستم با شما برزیگران برادر خواهم بود و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود، به خصوص که دو برادر مهربان هوشنگ و ویکرد چنین بودند.» (آثارالباقیه ص.۲۹۵)
و گردیزی درباره این روز نوشته است:
اندرین روز جشن خُرَهروز بود، و این ماه دی به نزدیک مغان ماه خدای است. و اول روز را هم به نام او خوانند و این روز را سخت مبارک دارند و نود روز نیز گویندش که ازین روز تا نوروز، نود روز میباشد. (تاریخ گردیزی، ص ۵۲۳-۵۲۲)
این جشن را زرتشتیان به ویژه پارسیان بسیار گرامی میدارند و آن را «دی دادار جشن» میگویند.
خره روز روز چیرگی روشنی بر تاریکی است که خورشید از پنجه تاریکی رها میشود و دگر بار زایش مییابد و پا به رشد میگذارد . از این روز است که خورشید بیشتر در آسمان میپاید و شبها کوتاهتر و روزها بلندتر میشوند.
روز هشتم از دی ماه را دی به آذر گویند. این جشن را بیرونی عید دی الاول آورده است. در این جشن دهش و بخشش از بهر تندرستی خود و فرزندان و نیایش به در پیشگاه دادار گسترش بسیار داشت.
روز چهاردهم از دی ماه در گوش روز دی ماه جشن «سیرسور»[۱] برگزار میشد. باور مردمی این بود که در این روز جمشید کشته شد و دیوان چیره گشتند. مردم هر سال در چنین روزی خوراکهایی از سیر، سبزیجات (سِداب)؟ و گوشت میپزند تا دیوان و جنیان را دور میکردند. سیر دارویی گندزداست و با این خوراکها بیماریها دور میگشت. در این روز از خوردن چربیهای نیز پرهیز مینمودند. و مردمان این چنین سالی دور از گزند و بیماری میآفریندند. (از آنجا که جمشید را درمانگر بوده است شاید به یاد او چنین مراسمی بوده است)
روز پانزدهم از دی ماه را دی به مهر، (جشن دوم، دیبگان یا بتیکان) میگویند. در بامداد این روز مردم سیب میخوردند و گل نرگس بو میکردند تا سالی بیگزند و آزار داشته باشند سپس از خمیر گل یا آرد، تندیسی میساختند پشت در یا راهروی خانه نهاده و روز بعد میسوزاندند. این تندیس سوزانده میشد تا بیماری و ناخوشی خانواده از بین برده شود. و شبانگاه سوسن دود میکردند تا سالی دور از تنگدستی و ناشادمانی داشته باشند. از رویدادهای این روز داستان از شیر گرفتن و بر گاو نشستن فریدون و همچنین بیرون رفتن زرتشت از ایران را یادآور میشوند.
روز بیست و سوم دی را دی به دین یا جشن سوم گویند. در بامداد این روز، مردمان، با شیر تازه گاو، کام میگشایند و پیش از سخن گفتن خوردن بِه و بوییدن ترنج را بسیار نیک میدانند تا فراخ روزی شوند . در پایان روز جشن گاوگیل[۲] برگزار میشده است در سبب این جشن آوردهاند که: ایران در این روز از ترکستان جدا شده و گاوهایی را که ترکان از ایرانیان به زور ستانده بودند بازپس گرفته شد. سبب دیگر را چنین گویند که: ضحاک چون بر ایران چیره شد، گاوهای اثفیان ـ پدر فریدون ـ را تاراج نمود اما در چنین روزی فریدون بر ضحاک پیروز شد و آن گاوها را به جای خود بازگردانید، و اثفیان بر مردم بسیار بخشش گرفت. بدین سبب مردم هر ساله در چنین روزی جشن میگیرند. بر پایه نوشتارها: در چنین روزی فریدون را از شیر گرفتند و او سوار بر گاوی شد. این گفتارها میتواند در پیوند با جایگاه بروج در آسمان در این هنگام باشد: مردمان در گذشته باور داشتند در شب شانزدهم، گاوی از نور که شاخهایش از طلا و سمهایش از نقره است و چرخ ماه را میکشد، برای ساعتی در آسمان آشکار شده و سپس پنهان میگردد. هر که در این هنگام آرزویی داشته باشد، برآورده میشود. و اگر این گاو نورانی که بر بلندی کوهها آشکار میشود، دوبار بانگ نماید، نشان سال فراوانی و پرباری است. و اگر یک بار بانگ برآورد خشکسالی و تنگدستی در آن سال خواهد بود. (رضی)
این جشن در پیوند با درفش کاویان و داستان فریدون و گرزه گاوسر نیز میتواند باشد. (دیده شدن صورت فلکی گاو یا ثور)
گاهنبار میدیاریمگاه
بر پایه نوشتارهایی چون: بندهش، گزارش پهلوی و پازند «آفرینگان گَهَنبار»، و گزارشهای پارسی در کتاب «سددر» و «روایات داراب هرمزدیار» شش فرودآمدنگاه (مرحله) آفرینش از سوی اهورامزدا یاد شده است:
شماره
نام گاهنبار
گزارش
نماد آفرینش
زمان
۱
میدیوزَرِم
میانه بهار
آسمان
۱۱-۱۵ اردبیهشت
۲
میدیوشِم
میانه تابستان
آب
۱۱- ۱۵ تیر
۳
پَتیَهشَهیم
پایان تابستان
زمین
۲۶-۳۰ شهریور
۴
اَیاسَرِم
آغاز سرما
گیاه
۳۰ مهر
۵
میدیارِم
میانه آرامش
جانوران
۲۰ دی
۶
هَمَسپَتمَدِم
برابری گاه روز و شب
انسان
روز وَهشتوایشت= ۳۶۵ روز سال
در بخش بیست و پنجم از بندهش آمده است: آفرینش جهان از من (اهورامزدا) در سه سد و شست و پنج روز که شش گهنبار باشد انجام شد.)) در این روزها مردمان جشن دهش و بخشش داشتند. و از مهر تا ورهرام روز از دی ماه (شانزدهم تا بیستم باستانی برابر با دهم تا چهاردهم خورشیدی) مردم به جشن میدیارم میپردازند.
[خلف تبریزی در برهان قاطع مینویسد: نیک است در دی به آذر صدقه دادن از بهر تندرستی خود و فرزندان و دعا کردن. نیک است در دی به مهر صدقه دادن و نزد ملوک و بزرگان رفتن. در دین روز فریدون از شیر باز شد. در دی به دین نیک است دعا کردن به جهت دفع شر شیاطین و از حق تعالی فرزند خواستن.
در روز اول هر ماه نیز به نیایش اورمزد در آتشکده میپرداختند و اورمزد یشت میسرودهاند.
دی
۱٫ هرمزد تا ۷٫ آذر
برای سپاس از دادههای خداوند جشن گرفته میشود[۳]
۸٫ دی به آذر تا ۱۴٫ مهر
بخشش میکنند و از بهر تندرستی خود و فرزندان نیایش میکنند
۱۵٫ دی به مهر تا ۲۳٫ دین
داد و دهش و نزد بزرگان نیک است
۲۴٫ دی به دین تا ۳۰٫ ایزان
به جهت دفع شر شیاطین جشن سازند و از حق تعالی فرزند خواستن دعا کنند.
دی
بر پایه شاهنامه
دی و فرودینت خجسته بواد
درِ هر بدی بر تو بسته بواد
نخستین رویدادی که در دی ماه واگویه شده است؛ داستان رسیدن کیخسرو و فرنگیس به سیاوشگرد میباشد:
سیاوش چون گرفتار رشک و حسد گرسیوز میشود و به آتش نفرت او گرفتار میآید به فرمان افراسیاب سر از تنِ گرامیاش دور مینمایند. فرنگیس سوگوارِ شکنجه دیده به زینهار پیران از مرگ رهایی مییابد و در سرای او فرزند را به دنیا میآورد وزیر خردمند با زیرکی خبر به دنیا آمدن نوه را به شاه میرساند. افراسیاب دستور میدهد تا کودک را به شبانان بسپارند تا از نژاد و گذشته خود آگاه نگردد.
سالها پس از این ماجرا به سبب خوابی که شاه میبیند از پیران میخواهد تا فرزند را به نزدش ببرند. پیران از کیخسرو میخواهد تا حیلت نموده و خرد خویش پنهان دارد تا جانش از آسیب در امان ماند. افراسیاب با شنیدن سخنان بیهوده کیخسرو او را شیرین هوش میپندارد و به پیران فرمان میدهد تا کودک را به مادرش، فرنگیس بسپارد و با خواسته و مال بسیار به سیاوشگرد رهسپار نماید.
کیخسرو و فرنگیس با دلی شاد به سوی شهر زیبایی که سیاوشِ نیکخواه آن را بنا نموده بود، رفتند اما شهر پس از سیاوش به خارستان بدل گشته بود. مردم بسیاری بر آنان گرد آمدند و بر ایشان درود خواندند.
آن روز از دی ماه با یادآوری مهر و خوبیِ سیاوش برایشان چون بهاری خرم و دلپذیر گشت.
فرنگیس و کیخسرو آنجا رسید
به دیده ستُردند رویِ زمین
که از بیخِ بر کنده فرّخ درخت
ز شاه جهان چشمِ بد دور باد
همه خارِ آن بوم شمشاد گشت
دَد و دامِ آن شادمان گشت نیز
ز خاکی که خون سیاوش بخَورد
نگاریده بر برگها چهرِ اوی
به دی مَه بسان بهاران بُدی
ز هر سو بسی مردم آمد پدید
زبانِ همه شهر، پُر آفرین
از این گونه شاخی برآورد سخت
روانِ سیاوش پر از نور باد
گیا در چمن سروِ آزاد گشت
ز جان سیاوش به هر کس عزیز
به ابر اندر آمد یکی سبز نَرد
همی بوی مُشک آمد از مِهرِ اوی
پرستشگه سوگواران بُدی
خرداد روز از دی ماه
ششمین روز از دی ماه
روی برگرداندن بهرام چوبینه از شاه و آمدن او از بلخ به ری و فرمان بر سکه زدن به نام خسرو پسر هرمز
بهرام چوبینه، پسر بهرام پورگشسپ، به سبب بدگویی برخی از بزرگان مورد بیاحترامی هرمزد قرار میگیرد و از آ« پس در برابر شاه قرار میگیرد. پیام دوستی برای خاقان چین میفرستد و حکومت خراسان، مرو و بلخ را به یکی از پهلوانان لشکر خود داه و دا خرداد روز از دی ماه از بلخ به زادگاهش ری آمد و فرمان داد تا سکه به نام خسرو پرویز، پسر هرمزد زنند.
پر اندیشه از بلخ شد سوی ری
همی کرد اندیشه در بیش و کم
بسازند و آرایش نو کنند
ز بازرگانان یکی پاک مغز
به مُهر آن درمها به بدره درون
بیارند پرمایه دیبای روم
بخرِند تا آن درم نزد شاه
به خرداد روز فرخنده از ماه دی
بفرمود پس تا سرای درم
درم مهر بر نام خسرو کنند
سخنگوی و اندر خور کار نغز
بیاورد و گفتا که در تیسفون
که پیکر بَریشَم بود زَرش بوم
برند و کند مهر او را نگاه
شب چله
میسراییم در شب یلدا با چنگ و دف
تا بماند مِهر ایران جاودان در جهان
پای کوبان، دست افشان، می به کف
همچو مروارید درخشان اندر صدف
جشن «شب یلدا» یا «شب چله» که در نخستین شب زمستان و بلندترین شب سال برپا میشود یکی از کهنترین جشنهای ایران است که میتوان آن را جشن کشاورزان و دهقانان نامیدکه این سنت کهن را از گزند دشمنان، برای ایرانیان پاس داشتهاند. این جشن ویژه آریاییهاست و چندین هزار سال است که آن را در ایران زمین بر پای میدارند. شب یلدا، شب زایش و تولد مهر به یادگار از آیین مهر مانده است. شب چله، بلندترین شب سال است که فروغ و روشنی و گرما بر تاریکی و سرما چیره میشود و خورشید (مهر) بر اهریمن پیروز میشود.
در فرهنگ ایرانیان هر نام و نشان معنی و مفهوم ویژه خود را همراه دارد. ایرانیان در گذر تاریخ همواره کوشیدهاند آنچه را که با آفرینش و هستی پیوند دارد در تاریخ و فرهنگ خود زنده نگه دارند؛ برای همین همواره تمام آفریدههای نیک را که به هر گونه به انسان و زندگی و موجودات بهره میرساند پاک و مقدس دانسته و آنها را ستودهاند. در فرهنگ ایرانی هر آنچه وجود و هستیاش موجبات امید و زندگی و شادمانی را برای مردمان به ارمغان میآورد دارای جایگاه ویژهای است که در فرهنگ ایرانی روز و نام و یا جایگاهی برایش نگه داشتهاند و در واقع جشنهای ایرانی برگرفته از طبیعت هستند و زمینی و قابل لمس؛ به همین علت آیینهای ایرانی همچنان از دورن کهن پا برجا ماندهاند و در سراسر ایران بزرگ و برخی در جهان برگزار میشوند و به مانند شب یلدا.
ادب و فرهنگ و دانش ایرانی از دیرباز همواره به پیرامون خود اهمیت داده و کوشیده به دانش هر پدیده پی ببرد. یکی از دانشهایی که ایرانیان پایهگذار آن در جهان بودهاند دانش گاهشماری و و ستارهشناسی است. بدین روی در روزگاران بسیار کهن و باستانی به دوره پادشاهی جمشید پیشدادی در ایران به حرکت و جابهجایی ستارگان و سیارات و تغییرات آسمان و دگرگونی سالها و ماهها توجه کرده و در پی شناخت دانش آن بودهاند. از این رو پدید آمدن و تغییر فصل و سرآغاز سال نوروز برای ایرانیان شناخته شد. در پی همین دانش بود که ایرانیان با رصد خورشید توانستند به دانشهالی ستارهشناسی بیشتر دست یابند و دقیقتر و بهتر گاهشماری را برآورده و اجرا نمایند. به دنبال همین دانش بود که در روزگاران بسیار کهن ایرانیان به بلندترین شب سال که واپسین روز پاییز و سرآغاز زمستان (دی ماه) میباشد پی بردند.
از آنجا که واپسین شب پاییز و آذر ماه بلندترین شب سال است و فردای آن روز رفته رفته به روزها افزوده میشود و از مدت شبها کاسته میشود پس این بلندترین شب سال را به مانند تولد دوباره مهر و خورشید دانستند. بدین مفهوم که از فردای این شب یعنی روز نخست دی ماه خورشید رفته رفته بیشتر بر زمین میتابد. این شد که بلندترین شب سال به شب یلدا نام گرفت. یلدا واژه سریانی به معنی تولد یافتن و زاده شدن است و منظور از یلدا یعنی تولد مهر و خورشید است. مهردر فرهنگ ایرانیان یکی از فروزهها (صفتهای) فروغ و پرتو اهورایی (آفریدگار) در جهان است. بدین مفهوم که مهر و نور خورشید نمادی از فروغ و پرتو اهورایی در جهان مادی (گیتی) است. کهنترین آیین ایرانیان در جهان باستان آیین میترا (مهرپرستی) بوده است. بدین مفهوم که ایرانیان از دیرباز نور و روشنایی و فروغ بیپایان را ستایش و پرستاری میکردند. روشنایی و نور همواره در آیین و فرهنگ ایرانیان دارای جایگاه مقدسی بوده است. چرا که ایرانیان از دیرباز پی برده بودند که آفرینش جهان و هستی و زندگی بدون روشنی و پرتو مهر ممکن نیست. از این رو مهر در فرهنگ ایرانیان جایگاه والایی داشت و در این بین آتش نیز که نمادی از فروغ مهر و پرتو اهورایی است نیز دارای تقدس گشت. ایرانیان مهر آیین گرمی و پرتو و روشنی خورشید را مهر مینامیدند و آن را مورد ستایش و نیایش قرار میداند. هم چنین در آیین مهر ایرانیان برای رسیدن به تکامل و رسایی بایستی انسان مراحل سختی را میپیمود تا بتواند ذرهای از مهر اهورایی و پرتو آفرینش را دریابد و به پاکی آن رسیده و یا همانند آن شود.
ستایش مهر و روشنی در ایران از مراسم ویژه و سرودهها و نیایشهای بسیار دلکش و والایی برخوردار بود. بدین مفهوم در آیین ایرانیان زایش مهر و خورشید در شب چله نمادی از ادامه زندگی ـ گرمی و روشنی و امید و بالندگی بود. زایش مهر نمادی بود برای از بین رفتن و غروب اهریمن تاریکی و سردی که تباه کننده زندگی و هستی میباشد. با توجه به این که دین و آیین ایرانیان تغییر یافت هم چنان این باور پس از گذشت هزاران سال هم چنان در فرهنگ و ادب و باورهای مردمان ایران پابرجا مانده است. چرا که این آیین و باور آمیخته با آفرینش و هستی و طبیعت است. از آن جا که آفرینش همواره جاوید است پس چنین باوری و آیینی به مهر (میترا) از آنجا که روزگاران مردم ایران باستان بیشتر با کشاورزی و زمینداری و باغداری میگذشت پس وجود گرمی و پرتو خورشید و گرمای زمین برایشان بسیار پر اهمیت و با ارزش بود. از این رو در شب یلدا که زایش مهر (گرمی و روشنی) بود مردم ایران به پاس داشت این شب هر کدام در فراخور محصولات کشاورزی خود آنچه را که در سال میکشت و بدست میآورد مقداری برای شب یلدا به مهمانی میآورد تا با شادی و مهر و دلگرمی با خویشان و دوستان از آن بهره ببرند تا سال آینده خوش روزی و پر محصولی را در پیش روی داشته باشند.
خوردن میوهها و خشکباری چون هندوانه، انار، انگور، آجیل و کشمش بدین مفهوم بود که در سال آینده نیز زمینهایشان از پرباری برخودار باشد. برخی میوهها نیز مانند انار و هندوانه که از سرخی و شیرینی برخوردار هستند به مفهوم افزایش شیرینی و ادامه زندگی و باروری برای آینده میباشد. در پی این پاس داشت و گرامی داشتن فرآوردههای خوب، در شب یلدا نیایشهای ویژه آیین مهری نیز برگزار میشد که امروزه جای آن نیایشها را سرودههای حافظ، عطار، فردوسی و … گرفته است به مانند شاهنامهخوانی و تفال بر حافظ که از آداب نیک شب چله میباشد. هم چنین بازگویی روایات و داستانها و تاریخ پیشینیان در این شب نمادی از زنده نگه داشت تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم و مردمانش بوده است، تا ایرانیان بدانند که در گذشته چه تاریخ و فرهنگی داشته و از آن چگونه نگهداری کردهاند. شب یلدا نیز سرآغاز چله کوچک زمستان است. ایرانیان با گذراندن این شب خود را برای زمستانی سخت و سرد آماده میساختند. برای همین شب یلدا گرد هم میآمدند تا از روزگار و احوال همدیگر آگاه شوند که اگر خانواده و خویشی دارای مشکل و تنگی توشه و انبار برای گذران زمستان بود به آن رسیدگی کرده و یاری رسانند. در واقع شب یلدا گونهای دستگیری و یاریرسانی به همدیگر نیز بوده است.
در طی گذر هزاران سال رفته رفته آیین زایش مهر (یلدا) به فرهنگ و باور دیگر ملل و مردمان راه پیدا کرد در اروپا که پس از دوره هخامنشیان (سده پنجم پیش از میلاد) به آیین میترایی روی آوردند بسیاری از آداب و رسوم آیین مهر ایرانیان بدان جا راه پیدا کرد و در فرهنگ آنان جای گرفت. پس از پیدایش دین مسیحیت بسیاری از نمادها و باورهای دینی مهرپرستی به دین مسیحیت راه پیدا کرد و الگو و باور مسیحیت قرار گرفت. تولد مسیح در اول ژانویه و آغاز سال میلادی نیز مربوط به شب زایش (یلدا) در ایران باستان است. هم چنین نماد درخت سرو که نماد جاودانگی و زندگیست از باورهای آیین مهر گرفته شده که در کریسمس در بین مسیحیان آذینبندی میشود. این نماد (درخت سرو) در نگارههای ایران باستان بسیار دیده میشود. از نگارهگری روی سفالها گرفته تا نگارههای تختجمشید که هزاران سال و یا سدهها پیش از زایش مسیح و دین مسیحیت میباشد به چشم میخورد. هم چنین روشن کردن چراغ و شمع و آتش در این شب از نمادهای دین باوری مهر ایرانیان باستان است که هم چنان در آیین مسیحیت قرار گرفت. پاپانوئل نیز نمادی از پیر یا بزرگ آیین مهر است که بدان پیر مغان میگفتند که برای راهنمایی و امید و یاری رساندن در بین مردمان آشکار میشد. هر چند اجرا و انجام برخی باورها و سنتهای آیین مهر در اروپا و دین مسیحیت رنگ و بوی اروپایی گرفت اما جانمایه میترایی و دین باوری آیین مهر را هم چنان نگه داشت.
از دیگر مراسم اجرایی در آیین مهر برای شب یلدا نوازندگی و اجرای موسیقی بوده که امروزه اثری از آن نیست یا اگر هم هست بسیار کم رنگ و کوتاه شده است. نواختن دف و چنگ و نی که از سازهای اجزای مراسم میترایی بوده در شب یلدا برای زایش مره نواخته میشد که با آواز خوانی و سرود همراه بود. در ادبیات و اشعار بزرگان ایران زمین درباره مهر و آیین مهر و جایگاه آن بسیار سخن رفته است. در واقع باور تمامی ادیان جهان به گونهای پیوند به آیین مهر ایرانیان دارد و به جرات میتوان گفت سرآغاز آیینهای مردم جهان مهر پرستی و دین مهری میباشد. چرا که آفرینش و هستی با مهر و فروغ اهورایی برپا شده و جاری و جاودان است. باشد که آیین و فرهنگ ایرانیان مانند فروغ جاودان اهورایی تا ابد بر سرزمینمان و جهان بتابد. شادی و مهر اهورایی برای مردمان جهان آرزومندیم. [۴]
سرچشمه نوشتارها:
اوشیدری، جهانگیر. دانشنامه مزدیسنا، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۱٫
رجبی، پرویز. جشنهای ایرانی، تهران: فرزین، ۱۳۷۵٫
رضی، هاشم. گاهشماری و جشنهای ایرانباستان، تهران: بهجت،۱۳۸۰٫
[۱] برخی نیز این جشن را با نام جشن گیاهخواری یادآور شدهاند.
[۲] نام این جشن در نوشتارهای گوناگون با کمی دگرگونی آمده است: گاگیل، گاوگمل،گاگنل، کاکیل، کاکثل و درامزینان.
[۳] بلند شدن روزها و زایش دگرباره خورشید این روز را جشن خُرّه، خرم روز و دی دادار جشن نیز میگویند. «خور به معنی روشنی بسیار باشد. و نام فرشتهای است، موکل آفتاب، که تدبیر امور و مصالحی که در روز خود واقع میشود، متعلق بدوست … و نامی است از نامیست از نامهای آفتاب» (برهان قاطع، ج دوم)
[۴] آریاچهر نوری