خانه / مقالات شاهنامه پژوهی / بررسی نورومیتولوژیک شاهنامه: وضعیت پارادوکس وار ضحاک/ عبدالرضا ناصر مقدسی
کلیک کنید

بررسی نورومیتولوژیک شاهنامه: وضعیت پارادوکس وار ضحاک/ عبدالرضا ناصر مقدسی

  من در مطلب قبلی بصورت مفصل از منظر نورومیتولوژی به ضحاک و داستان او پرداختم. به دلایلی که در آن قسمت گفته شد بر این اعتقادم که داستان ضحاک لایه های متعددی دارد که انتساب آن به روایت زرتشتی عملا تحلیل این لایه ها را ناممکن ساخته است.بی شک ریشه اصلی داستان ضحاک را باید در روایات دینی یافت. اما این داستان آنقدر پرقدرت بوده که توانسته در جنبه های مختلف رشد نماید. همین رشد سبب شده که داستان ضحاک، جنبه های عمیقی از درون انسان را روایت کند جنبه هایی که آمیخته با چگونگی پردازشهای مغزی ما می…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: 4.66 ( 1 امتیازات)
0

ضحاک

 

من در مطلب قبلی بصورت مفصل از منظر نورومیتولوژی به ضحاک و داستان او پرداختم. به دلایلی که در آن قسمت گفته شد بر این اعتقادم که داستان ضحاک لایه های متعددی دارد که انتساب آن به روایت زرتشتی عملا تحلیل این لایه ها را ناممکن ساخته است.بی شک ریشه اصلی داستان ضحاک را باید در روایات دینی یافت. اما این داستان آنقدر پرقدرت بوده که توانسته در جنبه های مختلف رشد نماید. همین رشد سبب شده که داستان ضحاک، جنبه های عمیقی از درون انسان را روایت کند جنبه هایی که آمیخته با چگونگی پردازشهای مغزی ما می باشد. اما داستان ضحاک از نحوه ی تجربه ی جهان پیرامونی توسط قدرت شناختی ما فراتر می رود. همین فراتر رفتن موضوع بحث ما در این یادداشت تکمیلی می باشد.
ضحاک یک تناقض بسیار بزرگ در خود دارد هم ترسناک است و هم مورد احترام و تحسین نوعی هیبت دوگانه که شامل ترس و احترام است. همانطور که در داستان دیدیم ضحاک در شاهنامه بسیار ترسناک است. او جوانان را می کشد تا از مغز آنها خورشی برای مارهایش درست کند. به عبارتی او مردم خوار است.اما از سوی دیگر، او جاذبه های بسیاری دارد.همانطور که گفتم به قدرت رساندن او هیچ شباهتی به حمله یک اژدهای اهریمنی به مردمان ندارد.او گرچه به کمک ابلیس به قدرت می رسد اما رشد او بواسطه ی اقبال سرداران و افسران به او می باشد.در واقع ضعف جمشید سبب شد تا این افسران در گرد کسی که قدرت دارد و از این رو مورد احترام می باشد جمع شوند.پس می بینیم که حتی در روایت کوتاه شاهنامه از زندگی هزار ساله ی ضحاک نوعی تناقض و پارادوکس دیده می شود.این پارادوکس را چگونه می توان توضیح داد؟
ادوارد ویلسون زیست شناس بلند آوازه ی آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد واضع چند رشته ی جدید در زمینه ی زیست شناسی است.یکی از این رشته ها بیوفیلیا یا زیست گرایی نام دارد.بنابه گفته ویلسون زیست گرایی همانا ” کشش ذاتی انسان به سایر اشکال حیات است، نوعی پیوستگی که بسته به شرایط از طریق لذت، یا حس امنیت، یا حیرت، یا حتی شیفتگی همراه با بیزاری، آشکار می شود”.علت این گرایش ذاتی انسان به حیات نیز کاملا مشخص است.ما بعنوان گونه ی هوموساپینس حاصل فرگشت در همین طبیعت و حیات می باشیم.پس بی دلیل نیست اگر نسبت به حیات نوعی تمایل خوب یا بد داشته باشیم.ما شاید از کنار بسیاری از چیزهای دیگر بی تفاوت بگذریم و هیچ گونه واکنشی نسبت به آنها نداشته باشیم.اما نوعی موضع گیری نسبت به جنبه های مختلف حیات داریم زیرا در بستر آن تکامل یافته ایم.ویلسون در کتاب «در جستجوی طبیعت» مثالهایی از این غریزه ی زیست گرایی بدست می دهد. (در جستجوی طبیعت،غریزه ی زیست گرایی، ادوارد ویلسون، کاوه فیض اللهی، فرهنگ نشر نو، ۱۳۹۷).
یکی از این مثالها مار می باشد.ویلسون مثالهای مختلفی از مار در زندگی زیستی و فرهنگی ما می زند.جالب است که بدانید رویای مار یکی از رویاهای شایع و در عین حال ثابت در بین جوامع مختلف است.ما اکنون می دانیم که یکی از کارکردهای رویا آماده کردن انسان برای واکنش در دنیای واقعی است.انگار مغز در عالم رویا دست به ایجاد یکسری مدل می زند تا بتواند در قالب آن خود و در نهایت انسان را برای روبرو شدن با مخاطرات آماده سازد.تحقیق نشان داده که دیدن کابوسها که بنوعی همین محیط های خطرناک می باشند در کودکانی که در مناطق با استرس بالا زندگی می کنند بیشتر است.پس وجود مار در رویاهای ما نیز دال بر خطرناک بودن این حیوان برای نوع ما دارد.حضور مار فقط در رویاهای ما خلاصه نمی شود.مار حضور بسیار پررنگی در اساطیر و نمادهای فرهنگی مختلف دارد.اما در این نمادسازی در کنار ترس خاص نسبت به مار، ترسی که بگمان ویلسون کاملا ریشه تکاملی و زیستی داشته و در شکل دادن مغز ما موثر بوده است، نوعی احترام به آن نیز دیده می شود.گر چه انسان از مار می ترسیده و همانطور که ویلسون می گوید هر چه سن وی بیشتر می شود ترس وی از مار نیز افزون می گردد اما همین قدرت ترسناک مار، حسی از احترام را نیز در وجود انسان بوجود می آورد.احترامی که گاه در حد پرستش آن نیز بالا می رود.
حالا آنچه را که در مورد زیست گرایی گفته شد با صحبتهای قبلی در مورد ضحاک که در واقع یک مار-انسان است مقایسه کنید.اگر زیست گرایی ویلسون را قبول کنیم در آنصورت به قدرت رسیدن و پادشاهی ضحاک نمی تواند امری تماما اهریمنی تلقی گردد.چنانکه ما نیز در قسمت قبلی در این مورد صحبت کردیم و بیان نمودیم که بخش عمده ای از پادشاهی ضحاک در متون از جمله در شاهنامه غایب می باشد.بخشی که شاید حاوی تمایلات انسانی به داشتن پادشاهی همچون ضحاک باشد.

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
باز کردن چت
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس