تا کنون گمان میکردم کهنترین تصویر فردوسی همان نقاشی باشکوه دیباچۀ شاهنامۀ بایسنغری (کتابت ۸۳۳ق) است که تصویر فردوسی در جامۀ متمایزِ فیروزهای رنگ در یک سوی جوی آب روان تصویر شده و سه شاعر معروف دربار محمود (عنصری، فرّخی و عسجدی) با جامههایی به رنگهای دیگر در آن سوی جوی (تصویر ۳ در کامنت دوم)؛ ولی به تازگی دریافتم که این تاریخ را باید حدود یک قرن عقبتر برد. شایسته است کهنترین تصویر فردوسی را در دو بخش بررسی کنیم: یکی در کهنترین نسخۀ شاهنامه و دیگری در منابع کهن دیگر. ۱٫ کهنترین تصویر فردوسی در نسخههای شاهنامه: به…
امتیاز کاربر: 4.69 ( 6 امتیازات)
0
تا کنون گمان میکردم کهنترین تصویر فردوسی همان نقاشی باشکوه دیباچۀ شاهنامۀ بایسنغری (کتابت ۸۳۳ق) است که تصویر فردوسی در جامۀ متمایزِ فیروزهای رنگ در یک سوی جوی آب روان تصویر شده و سه شاعر معروف دربار محمود (عنصری، فرّخی و عسجدی) با جامههایی به رنگهای دیگر در آن سوی جوی (تصویر ۳ در کامنت دوم)؛ ولی به تازگی دریافتم که این تاریخ را باید حدود یک قرن عقبتر برد. شایسته است کهنترین تصویر فردوسی را در دو بخش بررسی کنیم: یکی در کهنترین نسخۀ شاهنامه و دیگری در منابع کهن دیگر.
۱٫ کهنترین تصویر فردوسی در نسخههای شاهنامه: به گمانم کهنترین تصویر فردوسی در نسخۀ معروف به نسخۀ قوامالدین حسنِ وزیر مورَّخِ ۷۴۱ق آمده باشد (نک: تصویر۱ در همین صفحه). در مقدمۀ نسخه، در برگی که به مشاعرۀ معروف فردوسی با سه شاعر دربار محمود اختصاص دارد، تصویری از هر چهار شاعر دیده میشود. چنانکه ملاحظه میشود، نقاش نام خود را عبدالکریم نوشته است. چگونه میتوان شاعران را شناسایی کرد؟ به گمانم شاعرِ سمت چپ فردوسی باشد، به دو دلیل: یکی اینکه زاویۀ نشستن این شخص با دیگران فرق میکند و دیگر اینکه نگاه هرسه شاعر دیگر به سوی اوست. چنین مینماید شاعر سوم از سمت چپ، عنصری، ملکالشعرای محمود باشد که با آن جامۀ فاخرِ سرخرنگ و چهرۀ مغرور از دیگران متمایز شده است. شاعر دوم بازهم از سم چپ، شاید فرّخی باشد که او هم جامۀ فاخری بر تن دارد و سرانجام شاعر شمارۀ ۴ کسی نیست جز عسجدی که نسبت به شاعران دیگر در مرتبۀ فروتری قرار گرفته است. در این تصویر فردوسی چهرۀ، زیباتر و معصومتری دارد. تازه ریش او هم کوتاهتر از بقیه است. در دست عنصری و فرّخی جام بادۀ سرخرنگ دیده میشود و گویا نقاش حواسش بوده که جام باده را نباید به دست فردوسی میداده است.
۲٫ کهنترین تصویر فردوسی در منابع دیگر: عارف اردبیلی منظومهای دارد به نام فرهادنامه که در ۱۳۵۵ش بر اساس یگانه نسخهای که تا آن زمان شناخته شده بود (نسخۀ ایاصوفیه) به کوشش عبدالرضا آذر به چاپ رسید (انتشارات بنیاد فرهنگ)، ولی بعدها نسخهای به خط سراینده، مورَّخ ۷۷۳ق همراه با چندین تصویر، محفوظ در کتابخانۀ طوپقاپوسرای استانبول معرفی شد که یکی از این تصاویر مربوط است به فردوسی و درباریان دیگرِ دربار محمود (تصویر۲ در کامنت اول). از آنجا که در این صفحه ابیات شاعر دربارۀ فردوسی است، تردیدی برجای نمیماند که مانند همۀ تصویرهای این نسخه که متن با تصویر تطبیق میکند، تصویر این صفحه نیز به فردوسی مربوط است. در این نقاشی که به نظر چندان پخته نمینماید، ۷ نفر دیده میشود که در برابر سلطان محمود ایستادهاند. چنین مینماید، آنکه جامۀ کِرِمرنگ بر تن دارد و متمایز از دیگران در جلوی آنها جای دارد، فردوسی باشد. عارف اردبیلی در همینجا و در دو موضع دیگر اطلاعاتی دربارۀ فردوسی به دست میدهد که تا کنون شاهنامهشناسان بدان توجّهی نکردهاند. نخست ابیاتی که در همین برگ تصویردار آمده است، نقل می شود:
الف) نیم فردوسی طوسی که از شاه / توقع تاج زرین دارم و گاه
ز سلطان تاج و تخت طوس خواهد / برآی نام خود ناموس خواهد
چو او شاهنشه اهل هنر بود/ چو شاهان در خور تاج و کمر بود
به همت زان چو طوبی سروری داشت / که از فردوس اعلی برتری داشت
من از دنیا قناعت را گزیدم / که در یاری به از وی کس ندیدم
ز خسرو گشتهام راضی به چیزی / که پیش همتش باشد پشیزی
البته «پشیزِ» شاعر اقلام زیر است:
غلامی زانکه چاکر باشم او را / گه مدحت ثناگر باشم او را
کنیزی زانکه رخ در پاش سایم / فقاع عاشقی از وی گشایم
زر و سیمی کزان گردم توانگر / گزیده خلعتی زیب تن و سر
سمندی تیز باید زیر رانم / که رانم را خبر نبود چو رانم
(متن چاپی، ص ۱۳۰، ب۲۷۰۴ به بعد، آغاز بخش فرهاد و شیرین)
از این شاعرِ عارف باید پرسید: احیاناً گوجهای، کباب کوبیدۀ اضافی یا چیز دیگری نمیخواهد. تازه عارف ما قناعت هم برگزیده است. باری عارف اردبیلی در این بیتها میگوید: فردوسی در ازای تقدیم شاهنامه به سلطان محمود «تاج و تختِ» (حکومتِ) طوس را خواسته است، ولی تا آنجا که نگارنده میداند، نشانی از این روایت در منابع دیگر نیست. میدانیم داستان رنجش فردوسی و هجو سلطان محمود بر سر هر کوی و بازاری بوده است و از این رو، شاید عارف اردبیلی هم با نقل یا ساختن این روایت بیآنکه به هجونامه اشاره کند، قصد داشته است داستان هجو سلطان محمود را فرایاد ممدوح خود آورد و با زبان بی زبانی به او حالی کند که اگر صلۀ درست و حسابی در کار نباشد، ممکن است مانند سلطان محمود هجو شود.
ب) چنین فرمود آن پیر کهنسال(منظور نظامی است) / به گاه شعر گفتن صورت حال
چو نتوان راستی را درج کردن / دروغی را چه باید خرج کردن
درین گفتار گوش فتنه مالید / که با فردوسی طوسی سگالید (ص۱۳۲، ب۲۷۴۴-۲۷۴۶)
ج) ز بهر پادشاهان جهانجوی / نبینی همچو فردوسی سخنگوی
به نور رای کز شهنامه افروخت / شهان را پادشاهی کردن آموخت
مخوان در پیش شاهان زمانه / گه و بیگاه غیر از شاهنامه (ص۱۴۷، ب۳۰۶۹-۳۰۷۱)
یادآوری: از دوست نازنینم امیر ارغوان سپاسگزارم که هم فایلی از نسخۀ قوامالدین حسن وزیر را با گشادهدستی در اختیارم نهادند و هم مرا از نسخۀ منحصر به فرد فرهادنامه آگاه ساختند. امیر عزیز با کوششهای بسیار برگهای باقیمانده از نسخۀ قوامالدین حسن وزیر را از کتابخانههای مختلف گردآوری کرده و در آیندۀ نزدیک آن را معرفی خواهد کرد. برگی که تصویر فردوسی و سه شاعر دیگر عهدِ غزنوی را در بر دارد و در همین صفحه مشاهده میفرمایید، در مجموعه صدرالدین آقاخان در ژنو سوییس به نشانِ Ir.M.56v نگهداری میشود.