بازبینی کلی
پژوهش و نگارش: سمیه ارشادی
گلشهر،۱ همسر پیران ویسه و مادر جریره، بهترین نمونه یک زن یکدل و همراه در زندگی زناشویی است که حس آرامش و قدرتمندی را در همسرش ایجاد میکند. اینکه میگویند «پشت سر هر مرد موفقی، زنی وجود دارد» به بهترین شکل، و به روشنی در مورد گلشهرِ شاهنامه قابل درک و دریافت است. گلشهر زنی است توانا در عرصه مدیریتی که در امور مربوط به زندگی زناشویی و چه اموری که برعهدهاش گذاشته میشود به بهترین شکل ممکن نقشآفرینی میکند و با حضور مثبت و درایتمندیهای خود، مسائل پیشرو را به خوبی مدیریت میکند. مهارتهای گلشهر براساس اشارات شاهنامه در سه شکل کلی قابل بررسیاند؛ نخست: مهارتهای همسرداری، دوم: مهارتهای ارتباطی، و سوم: مهارتهای مدیریتی.
مهارتهای همسرداری
گلشهر از نگاه پیران، همان زنی است که همه مردان آرزویش را دارند. زنی «خورشیدرو» که به شوهرش عشق میورزد، به او احترام میگذارد، همراه و حامی مردش بوده و بسیار بردبار و منطقی است. تمامی این ویژگیها به اضافه خردمندی، دوراندیشی و رازداری، پیران را دلبسته این زن کرده و سبب شده پیران به او اعتماد داشته باشد، به راحتی با او مشورت و همفکری کند و امور مهم را برعهده او بسپارد؛ بهخصوص که گلشهر هم صبورانه و درایتمندانه، مطیع اوامر شوهرش است. اطاعتپذیری گلشهر از پیران، علاوه بر آنکه از عشق به همسری ناشی میشود که بسیار او را قبول دارد و برایش احترام قائل است، به ساختار شخصیتی خود این زن هم بر میگردد. در بررسی رفتارهای گلشهر، به هیچ عنوان گمان نمیشود که او به جهت اطاعتورزیهای بیچون و چرا از شوهر، یک زنِ مظلوم، در بند، و گرفتار یک زندگی مردسالارانه است؛ بلکه او کاملاً همگام و همردیف با مردش است؛ چه در اندیشه، و چه در کردار.
از طرفی، اهمیت و تأثیرگذاری گلشهر در زندگی پیران به روشنی نشاندهنده اهمیت وجود این زن در زندگی مَردش است؛ آنچنانکه شاید بتوان گفت بخشی از اعتمادبنفس و قدرتی که در وجود پیران دیده میشود ناشی از حس امنیت و آرامش خاطری است که این زن با رفتارها و همراهیهایش به او انتقال داده است. گردآمدن همه این خصوصیات در گلشهر است که او را در جایگاه بانوی اول خانه، زنی قابل ستایش و آگاه و خردمند ساخته است:
درِ خانهی جامهی نابُرید | به گُلشهر بسپرد پیـران کِلید | |
کجا بود کدبانوی پَهلَوان | ستـودهزنی بود روشنروان۲ |
(جلد یکم، پادشاهی کیکاوس، ۳۶۲: ۱۵۲۰– ۱۵۲۱)
اهمیت جایگاه و منزلت گلشهر در میان سایر بانوان شبستانِ پیران، چُنان است که حتی آوازه آن به گوش ایرانیان هم رسیده؛ همچنانکه گیو، ضمن پیمان گرفتن خود از پیران، بر نقش و تأثیر بسیار عمیق این زن در زندگی پیران چنین تأکید میکند:
که نگشاید این بندِ من هیچکس | گشاینده گُلشهر خواهمت و بس | |
کجــا مهتــر بـانـوان تو اوست | وُزویست بندِ تو را مغز و پوست |
(همان، ۴۳۵: ۳۲۵– ۳۲۶)
نکته جالب توجه در زندگی این زن و شوهر آن است که آنان به راحتی احساسات درونی خود را برای هم بازگو نموده و روابط و تعاملات عاطفی و هیجانی خوبی با یکدیگر دارند؛ برای نمونه، پیران پس از بازگشت از سیاوشگرد، بلافاصله به شبستان، نزد گلشهر رفته و هیجانات خود را بیرون میریزد که نشان از دلبستگی عاطفی پیران به گلشهر و همچنین راحتی او با این زن دارد:
چُن آمد به شادی به ایوان خویش | به دیــدار شد در شبستــان خویش | |
به گلشهر گفت: آنکـه خرمبهشت | ندید و نداند که رِضوان چه کِشت… | |
به رامش بپیمـــای لختی زمیـــن | بــرو شــارستـــان سیــاوش ببین |
(همان، ۳۷۰: ۱۷۱۵– ۱۷۱۶ و ۱۷۱۸)
همینطور گلشهر هم هنگامی که شادمانه از نزد فرنگیس بازمیگردد، مژده به دنیا آمدن کیخسرو را با توصیفاتی وصفناپذیر برای همسرش چنین بازگو میکند:
بیامد به شـادی به پیران بگفت | که اینَت بدآیین خور و ماه جفت! | |
یَکی انـدرآی این شگفتی ببین | بــزرگی و رایِ جهـــانآفــرین! | |
تو گـویی نشایـد جز از تاج را | وُ گـر جَوشن و ترگ و تاراج را! |
(همان، ۳۹۶: ۲۳۸۰– ۲۳۸۲)
با این اوصاف، گلشهر و پیران را میتوان موفقترین زوج شاهنامه به شمار آورد که زندگی مشترک آنان در گرو عشق، همدلی، همفکری و احترام متقابل است. این زن و شوهر درواقع نقشی مکمل یکدیگر را در روند داستان ایفا میکنند. زوجی که نقاط مشترک زیادی با هم دارند. هر دوی آنان خردمند و نیککردارند. هر دو از حس انساندوستی بسیاری برخوردارند و شخصیتی معقول، منطقی و کاردان دارند. نقش این دو چنان به هم وابسته است که بعد از مرگ پیران، دیگر هیچ اشارهای به گلشهر هم دیده نمیشود و از عاقبت او در شاهنامه خبری نیست؛ گویی که جان آنها به یکدیگر وابسته است و بدون حضور یکی از آنها وجود دیگری نیز معنا نخواهد داشت. این درحالی است که برای نمونه کفۀ ترازوی زندگی زناشویی مهراب و سیندخت اینگونه برابر نیست و این سیندختِ خردمند است که با درایتمندی بسیار خود، سُکان زندگی مشترکشان را به دست گرفته است.
مهارتهای ارتباطی
گلشهر زنی بسیار مهربان، خوشزبان، خوشبرخورد و با روابط اجتماعی بالاست. از صحنه همراه نمودن خواهرانش با خود برای بردن هدایا به نزد فرنگیس گرفته، تا نوع برخورد و طرز بیان او پس از رسیدن به نزد فرنگیس و همچنین دلسوزیها و مراقبتهایش از این دختر که همگی نشان از توانِ ارتباطیِ بسیار قوی در این زن دارند.
مهارتهای مدیریتی
افزون بر موارد یادشده، گلشهر در اموری هم که به او واگذار میشود بسیار مدیر، بادرایت و دوراندیش است. کلید پارچهخانه و گنجخانه پیران دست اوست و حتی در میزان استفاده از داراییهای شوهرش هم آزاد است:
به زرینعَمـاری و دیباجُلَیل | برفتند با خواسته خَیل خَیل | |
بیــاورد بــانــو ز بهرِ نثـار | ز دینـار با خویشتن دههَزار |
(همان، ۳۶۳: ۱۵۳۲– ۱۵۳۳)
هنگامی هم که به خواست پیران، هدایایی برای فرنگیس میبرد تا مقدمات جشن عروسی را برپا کند، آنچه را که برعهده او واگذار شده با خوشزبانی و درایتی تمام پیش میبرد:
به نـزد فـریگیس بـردنـد چیـز | زوانشان پــر از آفــرین بـود نیز | |
زمین را ببوسید گلشهر و گفت | که خورشید را گشت ناهیدجفت! | |
خجسته بـروبوم و پَیــوستگی! | بـــدآهستگی، هم بــه بـایِستگی | |
ببـاید هم امشب شدن نزد شاه | بیـــاراستـن گــاه او را به مــاه! |
(همان: ۱۵۳۳– ۱۵۳۵)
اما مهمترین نقش و اثرگذاری این زن زمانی است که پیران با وساطت خویش، جان فرنگیس باردار را نجات داده و او را به خُتن آورده و به گلشهر میسپارد تا همچون مادری دلسوز، مراقب او باشد:
چُن آمد بدیوان، به گُلشهر گفت | که این خوبرخ را بباید نِهفت! | |
تـو بــر پیش این نــامورزینهـار | ببــاش و بــدارش پـرستاروار! |
(همان: ۳۹۶: ۲۳۶۶– ۲۳۶۷)
در صحنه بعدی داستان هم که پیران سیاوش را در خواب میبیند و از واقعه زادن کیخسرو آگاهی مییابد؛ گلشهر را بیدار میکند تا خردمندانه به دیدار فرنگیس رود:
بدو گفت پیران که برخیز و رَو | خردمند پیش فرنگیس شو… | |
همی رفت گُلشهر تا پیشِ مــاه | جدا گشته بود از برِ ماه، شاه | |
بدید و به شادی سبک بازگشت | همانگاه گیتی پُر آواز گشت |
(همان: ۲۳۷۵)
پینوشت:
- یدالله منصوری در مقاله «ریشهشناسی نام زنان در شاهنامه فردوسی» که در نشریه ایراننامگ، سال چهارم، شماره ۳–۴، پاییز ۱۳۹۸ چاپ شده، گلشهر را «دارنده سرزمین گلها» معنی کرده است.
- یادآوری این نکته ضروری است که براساس ابیات الحاقی، حضور گلشهر برای نخستینبار در جریان ازدواج دخترش جریره با سیاوش است که از طرف شوهر، مأمور میشود تا دخترشان را آراسته و به نزد سیاوش ببرد:
چو پیران ز نزد سیاوش برفت | بنـزدیک گلشهر یــازیـد تفت | |
بــدو گفت کــار جریره بساز | به فـرّ سیـاووش خسرو بنــاز | |
چگــونه نباشیم امــروز شـاد | که دامــاد بــاشد نبیــره قبـاد | |
بیــاورد گلشهــر دختـرش را | نهــاد از بـر تـارک افسرش را | |
به دیبـا و دینــار و زرّ و درم | به بویو بهرنگوبهبیش و بهکم | |
بیـاراست او را چو خــرّم بهار | فــرستاد در شب بر شهـریــار |
(شاهنامه نشر دائرهالمعارف، دفتر یکم، پاورقی ص ۲۹۷)
منابع:
- فردوسی، (۱۳۸۶)، «شاهنامه»، به تصحیح جلال خالقی مطلق، ج دوم، تهران: مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی.
- فردوسی، (۱۳۹۸)، «شاهنامه»، به تصحیح جلال خالقی مطلق، ج اول، چ چهارم، تهران: انتشارات سخن.