خانه / زنان شاهنامه / معرفی زنان شاهنامه / تهمینه
کلیک کنید

معرفی زنان شاهنامه / تهمینه

  باشگاه شاهنامه پژوهان _ سمیه ارشادی: تهمینه، تنهادخت شاه سمنگان، همسر رستم و مادر سهراب زنی زیبا، پاکدامن، باادب و فروتن، وفادار، مستقل، هوشیار و خردمند، پردانش، پرشور و پرهیجان، جسور، حسابگر، صریح و مصمم در هدف و متعهد به تصمیم است که با حضور مقطعی و خاص­اش، اندوه­بارترین داستان­ شاهنامه را رقم می­زند. توصیفی متفاوت از تهمینه نخستین اشاره­ در توصیف تهمینه، زیبایی­های ظاهری اوست. ماهرویی که به مانند دیگر زنان شاهنامه، تمام عناصر زیبایی را در خود گرد آورده؛ با این تفاوت که فردوسی به شاخصه ­های بیشتر و خاص­تری از این شخصیت اشاره می­کند. "روانی از…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: 4.53 ( 14 امتیازات)
0

معرفی زنان شاهنامه / تهمینه

 

باشگاه شاهنامه پژوهان _ سمیه ارشادی: تهمینه، تنهادخت شاه سمنگان، همسر رستم و مادر سهراب زنی زیبا، پاکدامن، باادب و فروتن، وفادار، مستقل، هوشیار و خردمند، پردانش، پرشور و پرهیجان، جسور، حسابگر، صریح و مصمم در هدف و متعهد به تصمیم است که با حضور مقطعی و خاص­اش، اندوه­بارترین داستان­ شاهنامه را رقم می­زند.

توصیفی متفاوت از تهمینه

نخستین اشاره­ در توصیف تهمینه، زیبایی­های ظاهری اوست. ماهرویی که به مانند دیگر زنان شاهنامه، تمام عناصر زیبایی را در خود گرد آورده؛ با این تفاوت که فردوسی به شاخصه ­های بیشتر و خاص­تری از این شخصیت اشاره می­کند. روانی از خرد و تنی از جانِ پاک که گویی در شمار آدمیان نیست، نگرشی متفاوت و فرازمینی از این زن نسبت به دیگر زنان ارائه می­دهد تا افزون بر وجهه پری ­گونه۱ او گمان هیچ­گونه کاستی و کمبودی در برابر رستم برای مخاطب ایجاد نشود؛ همچنان­که رستم از دیدنش شگفت­زده شده و نام یزدان را بر زبان می­راند:

روانش خرد بود و تن جانِ پاک تو گفتی که بهره ندارد ز خـاک
ازو رستــم شیـردل خیره مــاند بـر اوبر جهـان­آفریـن را بخواند

(بخش یکم، پادشاهی کیکاوس،۲۶۳: ۶۰ ۶۱)

دواقع، می­توان گفت توصیفات پرشور و هیجان و جسورانه­­ تهمینه از خود و احساساتش و تأکید بر اهمیت جایگاه و نژادگی اش، زیبایی و بی­ جفت بودنش، وجود منحصربه ­فردش و عفتش، همگی بدان­ جهت است تا به رستم یادآور شود اگر پیشقدم شده، چیزی از معشوق جهان­ پهلوانش کم ندارد:

یکی دخت شــاه سمنگــان منـم به رشکِ هــزبـرِ بَلیکـان منــم!۲
به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست چو من زیر چرخ بلند اندکی­ست
کس از پـرده بیـرون ندیدی مـرا نه هــرگـز کس آوا شنیدی مـرا!

(همان: ۶۴ ۶۶)

ستایش تهمینه به جهت خرد، آگاهی و دانش­اش نیز از دیگر اشارات شاعر به کمالاتِ دختر پیشقدم شده در عشق محسوب می­شود تا ثابت شود اگر خِردش را کشته و جلو آمده دلیلی بر حماقت یا سبکی­ او نیست:

چو رستم بدانسان پری­چهره دید ز هـر دانشی نزد او بهـره دید

(همان، ۸۱)

درخواستی بی ­پروا برای پیوندی یک شبه

جرقه اصلی داستان از عشقِ شنیداری دختر و ورود غافلگیرانه او همراه با ندیمه­ای به خوابگاه میهمان پدر آغاز می­شود. بی­ هیچ درنگی و بدون توسل به حیله­ ها و حربه­ های زنانه.۳ سه دلیل در این اقدام شبانه و جسورانه­ دیده می­ شود: عاشق شده است، آرزوی داشتن پسری از نطفه پهلوان را دارد و قول یافتن اسب گم ­شده رستم را به او می­دهد.۴

ملاک­هایی که تهمینه برای درخواست مصمم خود بدون ­توجه به جایگاه اجتماعی و خانوادگی­ اش بیان می­کند اهمیت مقوله­ هایی چون دلیری، شجاعت، جسارت، پهلوانی و شهرت ناشی از این صفات است که همگی در رستم گردآمده ­اند. تهمینه می­داند که چگونه حس غرور و مردانگی را در یک مرد برانگیزد. تعریف و تمجید از معروفیت معشوق، شجاعت ­اش، پرخوری ناشی از توانایی جسمانی­اش، جنگاوری و ابهت پهلوانانه ­اش همه و همه ابزارهایی هستند که تهمینه از آن­ها برای پیشبرد هدف استفاده می­کند و این دقیقاً همان نکته ­ای است که در نوع و چگونگی تعامل زنان با مردان از دیدگاه روانشناسی نیز بر آن تأکید می­شود.

از طرفی، نوع شیفتگی تهمینه به رستم هم از نوع گرایش به قدرتمندی، پهلوانی و شهرت اوست، برای انتقال به فرزندی از جنس محبوب. آرزوی داشتن فرزندی از پهلوانان و قهرمانان در نیایش­ های دوشیزگان در کرده دهم از «رام­یشت» اوستا نیز دیده می­شود: «ما را این کامیابی ارزانی دار که شوهرانی بُرزمَند و جوان بیابیم که در همه روزگارِ زندگی با ما خوش ­رفتار باشند و فرزندانی دانا و هوشیار و خوش­سخن از ما پدید آیند. اندروای زَبَردست، این کامیابی را بدانان ارزانی داشت و آن دوشیزگان کامروا شدند». (اوستا، ۱۳۸۵، ج۱: ۴۵۴)

از این ­روی خواسته تهمینه در برقراری رابطه جنسی با رستم به دست آوردن پسری تنومند چون خود اوست؛ در این رابطه، یک تصور بر این است که تمنای جنسی­اش از رستم تنها برای دستیابی به حس مادرانه با ویژگی­های خاص پهلوانانه است؛ درواقع «رستم فقط وسیله ­ای برای زایش یک پسر است حتی اگر چنین به نظر نرسد. او رستم را دوست دارد چون در او ویژگی­هایی می­بیند که دوست دارد در پسرش نمود یابند. او چندان به داشتن شوهری همچون رستم نمی­ اندیشد، بلکه بیشتر به پسری که دوست دارد فکر می ­کند. وقتی رستم او را ترک می­کند تا ماجراجویی ­ها و کارهایش را دنبال کند او نه تنها اشکی نمی­ریزد، بلکه کلامی هم نمی­گوید».۵ (خالقی مطلق، ۱۳۹۸: ۶۸ ۶۹) پاسخ تهمینه به فرزند در پی پرسش کنجکاوانه او نیز به روشنی نشان می­دهد که تهمینه دقیقاً منتظر چنین روزی بوده است؛ همچنان­که شادمانه و پرافتخار بیان می­دارد:

ازیرا سرت زآسمان برترست که تخم تو زین نامورگوهرست

(همان، ۲۶۵: ۱۱۰)

دلیل چنین انتخابی نیز وصل شدن به نژادی برتر و قدرتمندتر و در اصل به دست آوردن تخمه پهلوانِ بنام قبیله دشمن است، با این مقصود که پهلوان را کسی می­ تواند از میان بردارد که هم­نیروی او باشد و این فرد، کسی نیست جز فرزندی از پشت خود پهلوان، اما پسر پهلوان را نمی­توان فریفت و بر ضد پدر شوراند، مگر آنکه از کودکی در دامان جادوزنی پرورده شده باشد و این در صورتی میسر است که پهلوان با چنین زنی یک­بار همخوابگی کرده باشد؛ پس اگر بتوان اسب پهلوان را ربود می­توان او را به همخوابگی با زن­ جادو مجبور ساخت. (خالقی مطلق، ۱۳۹۷: ۷۴)

البته از نقش اصلی تهمینه در قالب زن­جادو/ پری در افسانه­ های ایرانی که بگذریم، در پوشش انسانی و از بُعد روانشناختی، این­گونه نیز می­توان در نظر گرفت که تهمینه در ابتدایِ امر، عاشق خود رستم شده، اما این را هم می­داند که معشوق، اهداف و آرمانی فراتر از این­ها دارد. او پهلوانی است که تمام اوقات خود را در نبردها می­گذراند. رستم بندِ زن و فرزند نیست و شاید بدین­جهت است که فردوسی به­جز تهمینه، از همسر دیگری برای او نام نمی­برد، به ­جز مادر فرامرز که آن هم هویت ­اش مشخص نیست؛۶ پس تهمینه که نمی­تواند محبوب را برای همیشه از آن خود داشته باشد، تنها به داشتن فرزندی از او اکتفا می­ کند. اینکه از عکس ­العمل تهمینه و وداع با معشوق نیز صحنه ­ای به تصویر کشیده نشده، نشان از سکوت آگاهانه این زن در برابر رخدادی (رفتن رستم) دارد که پیش از آن، وقوع ­اش را پیش­بینی می­کرده است. به وجودآمدن چنین خواسته و احساساتی در زنان آن هنگام بروز پیدا می­ کند که درمی­ یابند مرد مورد علاقه­شان را نمی­توانند همیشه و به ­طور کامل در کنار خود داشته باشند؛ از این­روی، به ناچار به حضور فرزندی از محبوب اکتفا نموده تا تمام محبت خود را نثار تنها یادگار او کنند. اشاره به حفظ پاکدامنی تا لحظه هم­ آغوشی با رستم و تأکید تهمینه بر اینکه تا پایان عمر به معشوق وفادار خواهد بود نکته دیگری است که در این راستا می­توان بدان اشاره نمود:

 تو راام کنون، گر بخواهی مرا نبیند جز این مرغ و ماهی مرا!

(بخش یکم، پادشاهی کیکاوس، ۲۶۴: ۷۶)

شایان ذکر است که اشاره به وجود یک نامه، سه یاقوت درخشان و سه مهره زر که رستم به مناسبت تولد سهراب از ایران برای تهمینه فرستاده، نشان از ارتباط این دو با یکدیگر دارد؛ هرچند با توجه به شواهد داستان و تأکید بر عدم آگاهی پدر درخصوص سن فرزند، کاملاً مشخص است که این رابطه­ ی ناچیز هم تنها مربوط به همان مقطع زمانی خاص بوده است.

نقش تهمینه پس از جدایی رستم 

نخستین نقش تهمینه پس از گذراندن دوره بارداری و به دنیا آمدن فرزندش، انتخاب نامی است برای کودکش. سنت نامگذاری از سوی مادران، در برخی دیگر از کودکان شاهنامه نیز دیده می­شود.۷ پس از تربیت و بالندگی فرزندش نیز با وجود آنکه سهرابِ ده­ساله، گستاخانه و با لحنی تهدیدآمیز با مادر از تضادها و ناهمخوانی­ هایش با همسالان و اصل و نسبش می ­پرسد،۸ صبورانه پسر را به شادمانی، آرامش و درنهایت غروری وصف­ انگیز از نژادی پرافتخار دعوت می­ کند:

بدو گفت مادر که بشنو سخن بدین شادمان باش و تندی مکن
تـو پـــورِ گــوِ پیلتن­رستمی ز دستــان ســامی و از نیــرمی

(همان، ۲۶۵: ۱۰۸ ۱۰۹)

در ادامه، هشیاری و آگاهی تهمینه به روابط سیاسی موجود در هشدار او به پسر در مورد افراسیاب که او نیز به سهراب به چشم تنها کسی نگاه می­کند که می­ تواند رستم را از میان بردارد جالب توجه است:

بدو گفت کافراسیاب این سخن نبـاید که داند ز سـر تا به بن

(همان: ۱۱۵)

وابستگی عاطفی و مادرانه تهمینه در ترس او از آشنایی پدر و پسر و اتحاد آن دو که سبب بروز جنگ و درنتیجه جدایی از تنها پشتیبانش خواهد شد در این دو بیت نیز نمود یافته است:

پـدر گـر شناسد کنون زین نشان شده­ستی سرافراز گـردنکشان
چوداند بخواندت نزدیک خویش دل مادرت گردد از درد ریش

(همان: ۱۱۶ ۱۱۷)

لازم به ذکر است نقش تهمینه در ابیات اصلی شاهنامه پس از آخرین گفتگوی او با سهراب و رهسپار شدن فرزند به پایان می­رسد، اما این پایان در نظر برخی کاتبان چندان رضایت­بخش نبوده، از این­روی، برای پررنگ­تر کردن نقش تهمینه، رفع ابهامات فراوان این شخصیت و به تصویر کشیدن هر چه بیشتر مظلومیت او، بدون توجه به بافت اصلی داستان، افزون بر صحنه آوردن موبد جهت عقد شرعی، مضامینی دیگر را افزوده­اند؛ از آن جمله: ۱٫ خداحافظی پرسوز و گداز تهمینه و رستم تا عشق و دلتنگی زن را بیشتر جلوه دهند؛ ۲٫ دستور تهمینه به چوپان برای برگزیدن اسب از سوی سهراب که از یک­سو نشان­دهنده همراهی عاطفی مادر با وجود حالت و اندوه درونی­اش است و از سویی، بیانگر شخصیت محکم اوست؛ ۳٫ سوگواری سرشار از اندوه، و مظلومیت تهمینه پس از شنیدن خبر مرگ سهراب تا فضاهای غمبار و اندوهناک داستان با این بخش از روایت به اوج خود رسد.

پی ­نوشت:

  1. ماهیت اصلی تهمینه، اهریمنی و پری­گونه است که مأموریت فریب و درنهایت از میان برداشتن پهلوان را دارد. اصالت تورانی­ تهمینه، وعده یافتن رخش به رستم و تمایل به داشتن پسری از جنس او این فرضیه را قوت می­ بخشد. برای آگاهی بیشتر دراین ­باره ر.ک: خالقی مطلق کتاب «زنان شاهنامه»، ص ۸ و مقاله «یکی داستان است پر آب چشم»، جلال خالقی مطلق، درج در کتاب «گل ­رنج­ های کهن»، ص۵۵ ۱۰۴٫
  2. در تصحیح مهری بهفر مصرع دوم این بیت چنین گزارش شده است: «پزشک هژبر بلیکان منم» و منظور از هژبر بلیکان (شاه سرزمین بلیکان) و در واقع همان شاه سمنگان دانسته شده است؛ (شاهنامه فردوسی، ۱۳۹۴: ۴۶ ۵۲) با در نظر گرفتن این تصحیح، رابطه عاطفی تهمینه و پدرش و تأثیری که این صمیمیت بر شخصیت دختر، اعتمادبنفس­اش و عملکرد جسورانه ­اش دارد جالب توجه خواهد بود.
  3. توصیف جسارت تهمینه در بیان خواسته ­اش گذشته از وجهه پری­ گونه او که در یک شب باید از نهایت فرصت پیش ­آمده استفاده کند، در صورت انسانی و از جهت باورهای اجتماعی­، به اندیشه آزادی دختران در ابراز عشق و انتخاب همسر تأکید دارد.
  4. به اشاره شاهنامه، سواران تورانی رباینده اصلی اسب رستم هستند، اما از آنجا که علاوه بر شاه سمنگان تهمینه نیز قول یافتن رخش را به رستم می­ دهد، می­توان نتیجه گرفت هسته­ و جوهر اصلی افسانه­ ایرانی این بوده که زنی تورانی اسب رستم را دزدیده و پس از کام جویی از وی اسبش را بازگردانده است. (خالقی مطلق، ۱۳۹۸: ۶۸)
  5. در متن اصلی شاهنامه خبری از گریه­ ها و دلتنگی­ های زنانه تهمینه به هنگام وداع با رستم نیست، اما برطبق ابیات الحاقی آغوش کشیدن، گریستن و ناله کردن در این رابطه ترسیم شده است. به­واقع، کاتب ابیات الحاقی که عرصه را از بی­ تابی­ هایی که مخصوص زنان در این مواقع است خالی دیده، از این طریق خواسته جنبه احساساتی و عاشقانه داستان را بیشتر جلوه دهد.
  6. در تاریخ گزیده آمده که رستم بار دیگر تهمینه را می­ بیند و فرامرز به دنیا می­آید. «سهراب بر دست رستم کشته شد. مادرش به کین خواستن پسر آمد. رستم او را دلخوش کرد و ازو فرامرز بزاد». (مستوفی، ۱۳۶۴: ۸۸) اما در فرامرزنامه آمده است که «رستم در نوجوانی به هند می­رود… در پایان این داستان رستم با دختر پادشاه هند ازدواج می­کند و فرامرز متولد می­شود». (نحوی، ۱۳۸۱: ۱۲۳) علاوه بر این، حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، افزون بر تهمینه، به زنی دیگر برای رستم اشاره می ­کند که به دلیل شجاعت­ های رستم در جنگ مازندران و هاماوران، کیکاوس خواهر خود را به او داده است: «به مکافات، خواهر خود، مهرناز را بزنی به رستم داد». (مستوفی، ۱۳۶۴: ۸۷)
  7. فرنگیس، اسکندر، روشنک، گستهم (انتخاب نام بسطام) از جمله شخصیت­هایی هستند که مادرانشان برای آنان نام انتخاب کرده ­اند.
  8. نمونه برخورد گستاخانه کودک، برای آگاهی از هویت ­اش در مورد داراب نیز دیده می­ شود که چون در برابر کنجکاوی­ هایش پاسخ قانع ­کننده­ای از سرپرستش گازر دریافت نمی ­کند، در غیاب گازر بر همسر گازر خشم گرفته و او را مجبور به بازگویی حقیقت می­ کند. (جلد سوم، پادشاهی همای، ۲۳۲: ۱۱۰ ۱۱۴)

منابع:

اوستا، (۱۳۸۵)، ترجمه جلیل دوستخواه، ج اول، چ دهم، تهران: انتشارات مروارید.

خالقی مطلق، جلال، (۱۳۹۸)، «زنان شاهنامه»، ترجمه فرهاد اصلانی معصومه پورتقی، تهران: نشر نگاه معاصر.

————، (۱۳۹۷)، «گل­رنج­های کهن؛ برگزیده مقالات درباره شاهنامه فردوسی»، به کوشش علی دهباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار.

فردوسی، (۱۳۹۸)، «شاهنامه»، به تصحیح جلال خالقی مطلق، جلداول، چ چهارم، تهران: انتشارات سخن.

مستوفی، حمدالله­ بن­ابی­بکر، (۱۳۶۴)، «تاریخ گزیده»، به ­تصحیح عبدالحسین نوائی، چاپ سوم، تهران: انتشارات امیرکبیر.

نحوی، اکبر، (۱۳۸۱)، «ملاحظاتی درباره فرامرزنامه و سراینده آن»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، دوره ۵۲، شماره ۱۶۴، صص ۱۱۹ ۱۳۶٫

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
باز کردن چت
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس