خانه / ویدئو / فروغی بر من دمیده است / به مناسبت نوروز باستانی
کلیک کنید

فروغی بر من دمیده است / به مناسبت نوروز باستانی

باشگاه شاهنامه پژوهان _ ویدئو: فروغی بر من دمیده است منتشر شد. فروغی بر من دمیده است با گویندگی و اجرای محمد ولیان و با تهیه کنندگی کوروش جوادی منتشر شد. سخن این اثر از عاطفه نیک مهر و کورورش جوادی و تولید رادیو شاهنامه و باشگاه شاهنامه پژوهان است. بازهم نوروز از پس زمستانی سرد از پس فسردگی یخبندان از پس سحرگاهان مه گرفته از پس درازنایِ یلدا می‌آید همه ساله بخت تو پیروز باد شبان سیه بر تو نوروز باد بازهم نوروز پس از ژرفنای تلخی پس از شرنگِ هزار دشواری پس از رفتنها و گذشتنها و پا‌ی…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: 4.85 ( 1 امتیازات)
0

فروغی بر من دمیده است / به مناسبت نوروز باستانی

باشگاه شاهنامه پژوهان _ ویدئو: فروغی بر من دمیده است منتشر شد.

فروغی بر من دمیده است با گویندگی و اجرای محمد ولیان و با تهیه کنندگی کوروش جوادی منتشر شد.

سخن این اثر از عاطفه نیک مهر و کورورش جوادی و تولید رادیو شاهنامه و باشگاه شاهنامه پژوهان است.

بازهم نوروز
از پس زمستانی سرد
از پس فسردگی یخبندان
از پس سحرگاهان مه گرفته
از پس درازنایِ یلدا می‌آید

همه ساله بخت تو پیروز باد
شبان سیه بر تو نوروز باد

بازهم نوروز
پس از ژرفنای تلخی
پس از شرنگِ هزار دشواری
پس از رفتنها و گذشتنها و پا‌ی فشردن‌ها،
چه خرم و پیروز می آید.

همه ساله پیروز بادی و شاد
دلت پر ز دانش، سرت پر ز داد

نیاکانمان باور داشتند
نوروز یعنی نو شدن
تازه شدن
نوروز یعنی، به داد و دهش دل توانگر کردن

سوی تخت پیروزه بازآمدند
گشاده‌دل و بزم‌ساز آمدند

و پیران خردمند هنوز، هنگامی که با چشمان نیمه‌بسته، به افق می‌نگرند و خاطرات دور را فرا یاد می‌آورند زیر لب می‌گویند:
نوروز ، دوشیزه‌ای است تازه‌روی و خرم و شاد
که  تاریکیِ خانه را  فروغ می‌بخشد،
خنده بر لب مردمان می‌آورد
و پاکیزه تن و پاکیزه جان، پای‌کوبان، می‌گذرد
و آوای سرودهای دلگشایش
می پیچد در کوچه‌ها
در باغ‌ها
و در گوش زنان و مردان
که:
بدین شادی اکنون یکی جام خواه
چون آرامِ دل یافتی، کام خواه

و نوروز
نامش، یادآور یگانگی است
یادآورِ  شکوهی از پس روزگاران
یادآور زنان و مردانی که باور داشتند به خویشکاریِ خود در پاسداشتِ آنچه «ایران» است:
که ایران چو باغی است خرم بهار
شکفته همیشه گل کامگار

نوروز بر ستیغ دماوند ایستادن است
و شکوهِ اوج گرفتنِ سیمرغ را دریافتن.
و از قندهار و دوشنبه
تا اصفهان و شیراز و اهواز را به یک پر گشودن، در نوردیدن،
و از بالا، از بلندای آسمان،  بازتاب پر فروغ سیمای سیمرغ را در موجهای آیینه‌گون کارون و خلیج فارس نگریستن.

و فرهنگ نوروز
مهر است…
دلدادگیست ….
فراوانیست …
به شادمانی به بزم نشستن است…
آبادی است
آزادی است
زیستن است
وُ
آموختن است
و
از نو به پای ایستادن است
وُ
پویندگی است.

و در آستانه نوروز به بانگ بلند می‌گوییم…..

«دوست می‌دارم آن را که کار می‌کند و می‌سازد تا آن که خانه‌ای بهرِ اَبَرانسان بنا کند و زمین و جانور و گیاه را بهرِ او آماده کند؛ زیرا این چنین خواهانِ فروشُدِ خویش است.»

«دوست می‌دارم آنکه را فضایل بسیار نمی‌خواهد. زیرا که یک فضیلت به‌است از دو فضیلت، زیرا که یک فضیلت چنبری‌ست استوارتر برای درآویختن سرنوشت.»

«دوست می‌دارم آنرا که روانش خویشتن بربادده‌است و نه اهل سپاس‌خواستن است و نه اهل سپاس‌گزاردن، زیرا که همواره «بخشنده» است و به دور از پاییدن خویشتن.»

«دوست می‌دارم آن را که پیشاپیشِ کردارش کلامِ زرّین می‌گستراند و همواره بیش از آنچه نوید می‌دهد، به جای می آوَرَد؛ زیرا که خواهانِ فروشُدِ خویش است.»

 

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
گفتگو
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس