باشگاه شاهنامه پژوهان _ گزارش: شب دکتر محمود افشار برگزار شد. شب دکتر محمود افشار بیست و هشتم دیماه با همکاری مجلۀ بخارا در کانون زبان فارسی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار شد. به گزارش باشگاه شاهنامه پژوهان به نقل از موقوفات دکتر افشار علی دهباشی مراسم را با یاد دکتر محمود افشار در سی و ششمین سالگرد درگذشت ایشان آغاز کرد. پس از آن دکتر سید مصطفی محقق داماد به عنوان نخستین سخنران، سخن خود را با شعری از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی خطاب به دکتر محمود افشار آغاز نمود و مرحوم دکتر محمود افشار را سمبل وطندوستی…
امتیاز کاربر: 4.6 ( 1 امتیازات)
0
باشگاه شاهنامه پژوهان _ گزارش: شب دکتر محمود افشار برگزار شد. شب دکتر محمود افشار بیست و هشتم دیماه با همکاری مجلۀ بخارا در کانون زبان فارسی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار شد. به گزارش باشگاه شاهنامه پژوهان به نقل از موقوفات دکتر افشار علی دهباشی مراسم را با یاد دکتر محمود افشار در سی و ششمین سالگرد درگذشت ایشان آغاز کرد. پس از آن دکتر سید مصطفی محقق داماد به عنوان نخستین سخنران، سخن خود را با شعری از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی خطاب به دکتر محمود افشار آغاز نمود و مرحوم دکتر محمود افشار را سمبل وطندوستی دانست. ایشان در وصف دکتر محمود افشار چنین گفتند:
«مرحوم دکتر محمود افشار عاشق وطنش بود و عاشق زبان وطنش بود و عاشق وحدت ملی وطنش بود و دلش میخواست همه بر ایران یکپارچه افتخار بکنند «تا بر زمانه باقی است آواز باد و باران». ایشان بزرگشدۀ هند و تحصیلکردۀ پاریس بود، اما تحصیل در مهد تمدن غرب او را از وطنش دور نکرد، عشق او به وطنش در مغز استخوانش جای داشت و بیوطنی را زشتترین خصلت میدانست و پلیدترین فرد را کسی میدانست که وطنش را فراموش کند یا خدای نکرده وطنش را بفروشد.
آنچه برای من جالب است این است که خیلیها دم از ایراندوستی میزنند، اما نگران حقوق ملت ایران نیستند، ولی محمود افشار دغدغهاش حقوق ملت ایران بود. او قرارداد ۱۹۱۹ میان انگلیس و ایران را به زیان ملت ایران میدانست و مقالاتی که در مجلات سوئیس نوشته و این قراداد را نقد کرده، نشان میدهد دغدغهاش آزادی و استقلال ملت ایران است. اینها نکاتی است که نمیگذارد او را فراموش کنیم. او در کتابهایش بر تقویت زبان فارسی و وحدت ملی و حقوق مردم ایران تأکید داشت.
دکتر محمود افشار معتقد بود ملتی که زبان هم را نشناسند و نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، این ملت وحدتش در خطر است. ما باید زبان و وحدت خود را حفظ کنیم تا بتوانیم ملت خود را حفظ کنیم.»
پس از سخنرانی دکتر سید مصطفی محقق داماد، آقای دهباشی بخشهایی از یکی از نوشتههای دکتر محمود افشار در اهمیت تقویت زبان فارسی و حفظ وحدت ملی را برای حاضران خواندند. سپس دکتر ژاله آموزگار برای ایراد سخنرانی حاضر شدند و سخن خود را چنین آغاز کردند:
«من بر این باورم که هر ایرانی حتی بدون اینکه خود بداند یا بخواهد دلبستۀ این سرزمین دوستداشتنی است؛ برای اینکه ایرانی زاده شده است و فرّه ایزدی ناخودآگاه در تار و پودش جایگزین شده است. زندهیاد دکتر محمود افشار لیاقت آن را داشت و نشان داد که چگونه این فرّه را در خود نگاه دارد، به اوج برساند و به نسل پس از خود منتقل کند. من دکتر محمود افشار را هرگز از نزدیک ندیده بودم و نشست و برخاستی با ایشان نداشتم و سعادت ملاقاتشان متأسفانه نصیبم نشده بود، اما من به نوعی او را خوب میشناسم، چون در همۀ نوشتهها وتلاشهای او آرمانهای خودم را میبینم: وحدت ایران، تقویت و حفظ زبان فارسی در داخل مرزهای ایران و همچنین در میان همسایگان که با فرهنگ فارسی عجین هستند- ضمن احترام به مرزهای سیاسی آنها، از ایراندوستی بیمحتوا و افراطگرانه پرهیز کردن و ایران را همانطور که هست دوست داشتن و در اعتلای آن کوشیدن.»
ایشان در ادامه افزودند:
«آن کدام فرّهای بود که دکتر محمود افشار را از دنیای تجارت که نسل اندر نسل در خانوادهاش موروثی بود بیرون کشید. او همۀ این موهبتها را کنار گذاشت و از امکاناتی که در دست داشت بهره برد تا در لوزان علوم سیاسی و اقتصادی بخواند، پایاننامۀ دکتریاش را دربارۀ سیاست اروپا در ایران بنویسد و چنان آگاه شود که با چراغ به دفاع از ایران برخیزد تا بتواند در برابر زشتکاریهای برخی چراغبهدستان غافل مدافع ایران و زبان فارسی باشد.
او زمانی که توطئهها و نامردیهای انگلیس و روسیه را در مورد ایران دید و از قطعنامههای ننگین ضد ایرانی آگاهی یافت چنان آشفته شد که قلم به دست گرفت و صدای ما را در آن سوی مرزها و در نشریات خارجی بلند کرد.
او نه وابستۀ غرب بود و نه شرق، او وابستۀ ایران بود. فریاد ایراندوستی را نه با شعار و بیمحتوا که با مدرک و سند عرضه کرد. او هشدار میداد، درخواست میکرد که ایرانیان ایران را دریابند و چون گفتههایش با سیاستهای روز هماهنگی نداشت، در اوج موفقیتهای شغلی، پُست و موقعیتها را رها کرد و تلاش خود را به زمینههای فرهنگی معطوف ساخت. او دوستدار واقعی ایران بود، ولی واقعگرا و از افراط در ایرانپرستی بهدور. او میدانست که با همسایگان فارسیزبان باید ارتباط معنوی و فرهنگی برقرار کرد، نه اینکه کینۀ آنها را برانگیخت. او بر این باور بود و در نشریات مینوشت و تبلیغ میکرد که دوستی با همسایگان همزبان به سود ایران خواهد بود.
عشق به میهن و عشق به تحکیم وحدت ملی که رمز آن را در تعمیم و پیشرفت زبان فارسی میدانست او را به این مسیر کشاند که از مال و دارایی خود مایه بگذارد.
ایران اکنون در حسرت چنین بزرگمردانی دست و پا میزند: کجایند محمود افشارها؟
محمود افشارها و همعصران شایستهاش خواستند و توانستند بهترین سالهای عمرشان و داشتههایشان را با جان و دل در راه خدمت به ایران هزینه کنند.
چرا زبان فارسی که نگاهدار و پاسبان ادبیات غنی ما و تفکر و اندیشههای جهانی بزرگان ماست چنین ناجوانمردانه دستخوش بیمهری قرار گرفته است؟ به انگلیسی دانستنمان بیش از فارسی دانستنمان مینازیم. فراموش نکنیم که دکتر محمود افشار به این زبانها در حد نوشتن مقالات در نشریات آنها مسلط بود، ولی تمام هم و غم او زبان فارسی بود. او در وقفنامۀ خود حتی جایزهای را هم برای آنهایی که به زبانهای دیگر نوشتهاند منظور داشته است، ولی به شرطی که این قلم در راستای اعتلای زبان فارسی چرخیده باشد.
چه شد که ثروتمندان ما راههای محمود افشارها را فراموش کردهاند و به این آرمانها پوزخند میزنند؟ نه غم ایران دارند و نه غم زبان فارسی.
تعداد کثیری از ایرانیان ما که توانمندیهای ذهنی و عملی دارند بیشتر به آنسوی مرزها فکر میکنند تا به این آب و خاک و ایران دوستداشتنی و نازنین ما بانگ برمیدارد: کجایند محمود افشارها؟!»
در ادامه دکتر ناصر تکمیل همایون به ایراد سخن پرداختند. ایشان با اشاره به خدمات گوناگون و ارزندۀ دکتر محمود افشار یکی از بزرگترین خدمات ایشان را پرورش فرزندی چون ایرج افشار دانستند و گفتند: «شما در حوزۀ ایرانشناسی در هر موضوعی که تحقیق میکنید به نحوی با ایرج افشار و تحقیقات او مرتبط میشوید و این خود موقوفۀ فرهنگی بزرگی است.»
دکتر ناصر تکمیل همایون در ادامه افزودند:
«دکتر محمود افشار از پایگاه بلند اقتصادی و تجاری و بازرگانی برخاسته بود و به سمت علم و دانش میرفت. در ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ در لوزان تحصیل کرد و کتاب «سیاست اروپا در ایران» را در سن ۲۶ یا ۲۷ سالگی نوشت. با آنکه در روزگار ما اسناد و مدارک تازهتر و بیشتری به دست آمده، این کتاب هنوز هم معتبر است.»
ایشان سپس با اشاره به قرارداد ۱۹۱۹ و نقش نوشتههای دکتر محمود افشار در سقوط دولت وثوقالدوله، به موضوع انتشار مجلۀ آینده توسط دکتر محمود افشار پرداختند و چنین گفتند:
«مقالات مجلۀ آینده غالباً پر از احساس وطندوستی، میهنگرایی و ملیگرایی است. او به مرزهای جغرافیایی و ملیتهای مختلف اعتقاد داشت، ولی بر این باور بود که کشورهای وارث تمدن ایرانی میتوانند برای پیشبرد مملکتشان یک وحدت فرهنگی ایجاد کنند. البته او به زبان فارسی عشق میورزید. تقویت زبان فارسی را مطرح، ولی تحکیم وحدت ملی را نیز به آن اضافه میکرد؛ یعنی تنها یک زبان نیست ما زبانهای ایرانی داریم:
ای بسا هندو و ترک همزبان/ ای بسا دو ترک چون بیگانگان»
دکتر ناصر تکمیل همایون در بخشی دیگر از سخنان خود گفتند:
«سه عکس در پایان کتاب «سیاست اروپا در ایران» قبل از عکسهای دیگر هست که خیلی معنی دارد: عکس میرزا ابوالقاسم قائم مقام و دومی میرزا تقیخان امیرکبیر و دکتر محمد مصدق. این خود نشاندهندۀ خطی است که به گمان من به آن اعتقاد داشته: یعنی مسئلۀ زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و توجه به تودههای مردم و مفهوم ملت بودن ساکنان ایران.»
ایشان در پایان سخنان خود به مسئلۀ «وقف» پرداختند:
«آخرین سخن من دربارۀ مسئلۀ وقف، این پایگاه عظیم و محترم فرهنگی است. من زمانی دربارۀ وقفنامهها مطالعه میکردم، اما یک همچنین چیزی را در تاریخ نداریم و من بجز مرحوم دکتر محمود افشار کس دیگری را نمیشناسم که تمام هستی خودش را رسماً و کتباً وقف تقویت زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی کرده باشد؛ به همین دلیل عرض میکنم:
آن که ایران زنده شد با نام او/ نام او با نام ایران زنده باد»
پس از آن آقای دهباشی متنی دیگر از نوشتههای دکتر محمود افشار را قرائت کردند. آنگاه دکتر میلاد عظیمی به عنوان آخرین سخنران در جایگاه سخنرانان حاضر شد و سخن خود را با این بیت آغاز کرد:
دو چیز حاصل عمرست نام نیک و ثواب/ وزین دو درگذری کل من علیها فان
ایشان در ادامه با یادی از دهخدا و اشاره به تلاشهای او برای تقویت و اعتلای زبان و فرهنگ ایرانی و عمری که به پای زبان فارسی ریخته بود، نگاهی گذرا به زندگی دکتر محمود افشار و فعالیتهای میهنی او در اروپا و سپس ایران داشتند و گفتند:
«باری محمود افشار سود و سرمایهاش را وقف تحکیم وحدت ملی و تعمیم زبان فارسی کرد. آنکه از پول گذشت از پل گذشت.» وی افزود:
«محمود افشار هواخواه ایرانی توسعهیافته و متجدد بود. او هواخواه دولت مرکزی قوی بود که بتواند توسعۀ ایران را سامان دهد و به پیش ببرد. از سوی دیگر انسان را مبنای توسعه میدانست. تعلیم و تربیت و فرهنگ را بسیار مهم میدانست. اخلاق در اندیشۀ سیاسی محمود افشار اهمیت خاص داشت. او طرفدار تدریج و تکامل بود نه انقلاب. به صراحت این سخن را گفته است.
به نظر افشار انسانی که باید پیشران و مبنای توسعه باشد ضرورت دارد به هویت ملی خود آگاه و در قبال آن مسئول باشد.
هویت ملی مؤلفههای متعددی چون مذهب، تاریخ و آداب و رسوم مشترک دارد. در نگاه محمود افشار زبان فارسی مبنای اصلی هویت ایرانی بود، زبانی که رشتۀ ارتباط اقوام رنگارنگ ایرانی است. افشار تعلیم و تعمیم و تکمیل زبان فارسی را ضرورت میدانست. انذار میداد اگر دیر بجنبیم و این رشته گسیخته شود دیگر ملتی در کار نیست. او اقوام ایران را از حیث نژاد ایرانی میدانست و بر زبان فارسی به عنوان عاملی بسیار مؤثر در وحدت ملی تأکید داشت. میگفت بیگانگان دست در کار دارند و بدخواهان ایران از رخنه و بهانۀ زبانها و لهجههای قومی و بومی برای آسیب زدن به ایران و یکپارچگی آن استفاده میکنند. در نتیجه هشدار میداد که بخصوص در سرحدات ایران باید زبان فارسی را ترویج کرد و در تعمیم آن کوشید تا تمامیت ارضی ایران به خطر نیفتد. محمود افشار فارغ از هر زنده باد و مرده باد تحکیم وحدت ملی را وظیفۀ بزرگ دولت و ملت میدانست. او به این نتیجه رسیده بود که تضعیف وحدت ملی برای استقلال و تمامیت ارضی ایران خطرناک است. محمود افشار در بیان این عقیدۀ ملی خود صریح بود. افشار وقتی از دولت سرخورده شد وظیفۀ خود را به عنوان عضوی از ملت در قبال زبان فارسی و وحدت ملی با تأسیس بنیاد موقوفات محمود افشار انجام داد.
دکتر محمود افشار آماج تیرهای کسانی است که از تعمیم زبان فارسی و تکمیل وحدت ملی زیان میبینند. یک روش اینان این است که سطرهایی از مقالات دکتر افشار را بی توجه به بافت سخن و زمینۀ تاریخی آن جدا میکنند و از آن نتایجی که دلشان میخواهد میگیرند. دکتر محمود افشار نود سال زیست. نزدیک سی سال نوشت و گفت. نظریاتش دربارۀ اقوام ایرانی و زبان فارسی و وحدت ملی باید با زمینۀ تاریخی انعقاد سخن مطابقت داده شود. طبعاً تلقی محمود افشار نودساله از وحدت ملی با عقیدۀ افشار سیساله تفاوتهایی دارد. آنچه نظر واپسین محمود افشار است و در وقفنامه آمده و بنیاد موقوفات آن را مبنای عمل خود قرار داده، تفسیری درست، استوار، معتدل، عالمانه، پخته و جامعالاطراف از وحدت ملی است. به این معنی که نهاد ملی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار اثبات و تعمیم و تقویت زبان فارسی را هرگز در انکار و نفی و تضعیف زبانهای بومی و قومی نمیبیند. با متانت و طریقی ناآلوده به سیاست روز به مباحث اصلی زبان فارسی در قلمرو تاریخی آن عنایت دارد. وارد جنجالهای رسانهای نمیشود و از منش علمی و تحقیقی فاصله نمیگیرد و درست به همین دلایل روشنابخش دل ایراندوستان و خار چشم بدخواهان ایران و دشمنان زبان فارسی است.»
ایشان در پایان سخنان خود چنین گفتند:
«اگر محمود افشار برای ایران هیچ نکرده بود و فقط پدر ایرج افشار بود نامش به عنوان خادم بزرگ ایران ماندگار بود. کدام ایرانشناس است که به آثار ایرج افشار مراجعه کند و با خود نگوید:
آفرین خدای بر پدری/ که تو پرورد و مادری که تو زاد»