بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _گروه خبر: داستانهای شاهنامه به جلد هفتم رسید.
هفتمینجلد کتاب «داستانهای شاهنامه» اثر محسن دامادی توسط انتشارات کتابسرای نیک منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش باشگاه شاهنامه پژوهان به نقل از خبرنگار مهر، کتاب «بامداد افراسیاب» بهعنوان هفتمینجلد مجموعه «داستانهای شاهنامه» اثر محسن دامادی بهتازگی توسط انتشارات کتابسرای نیک منتشر و راهی بازار نشر شده است.
محسن دامادی، نویسنده و فیلمنامهنویس است و تاکنون ششجلد از این مجموعه توسط انتشارات کتابسرای نیک به چاپ رسیده است. نسخه الکترونیک مجموعه داستانهای شاهنامه نیز پیش از این به همراه کتاب صوتی با خوانش فرهادی اتقیایی منتشر شده است.
عناوین «هفت خان»، «رستم و سهراب»، «زال و رودابه»، «قیام کاوه، سرنگونی ضحاک»، «پسران فریدون»، «روزگار رنج، کین ایرج» ۶ جلدی هستند که از اینمجموعه چاپ شده و اردیبهشت امسال در قالب یکمراسم، رونمایی شدند.
جلد هفتم اینمجموعه، با نام «بامداد افراسیاب» به دورانِ پادشاهی نوذَر میرسد که جانشین پادشاهی خوشنام چون منوچهر نواده فریدون بود. نوذر جوانی خام و نابِخرَد بود، و در دورانِ کوتاهی پس از پادشاهیِ خود چندان بیداد کرد و مال اندوخت که مردم شورش کردند، اما به خواستِ سام، با شاه مدارا کردند، بلکه راه خردورزی در پیش بگیرد.
تا این زمان بسیاری از کشاورزان که برای پرداختِ مالیاتِ نوذر ناتوان بودند، خود از سپاهیان منوچهر و بلای جانِ کسانی شبیه خودشان شدند. خبرهای ایران به گوشِ پَشَنگ شاه توران رسید و او دانست مردمِ ایران مِهری به نوذر ندارند. پشنگ فرزندش افراسیاب را برانگیخت تا با لشکری بزرگ بر ایران بتازد. او کینه ای کُهنه از ایرانیان داشت، زیرا تور در جنگ با منوچهر کشته شده بود.
لشکرِ توران از مرزِ ایران گذشت و نوذر با سپاهیانی اندک و بی انگیزه، برای رویارویی (مُقابِلِه) با افراسیابِ تورانی به سوی مرز رفت. آنچه در این جنگِ دشوار و روزهای پر از بیم و امید گذشت داستان این جلد از کتاب است.
به گفته محسن دامادی حکیمِ فرزانه توس با این داستان به مخاطبش میآموزد: از جمله دلایلِ شکست در برابرِ دشمنِ خارجی، ناخرسندی مردم از سردمدارانِ کشور است، جوانانی که در زمانِ فریدون و منوچهر برای جنگیدن با دشمنِ خارجی و پذیرفتنِ شهادت آغوش گشودند، در دورانِ نوذر از میدانِ مبارزه گریختند. در این سخنِ شاعر، درسی برای هر نسل از ایرانیان است که گاه راه نفوذِ دشمن، نه از بیرونِ مرز، بلکه وجودِ حکم رانانی نابخرد، ستمکار و مال اندوز است.
فردوسی از زبانِ اغریرث به افراسیاب می گوید: هرگاه زمینه ای برای بدی کردن پیش آمد، باید از یزدان ترسید و از او یاری خواست و بدی نکرد… زیرا بد کننده، هرگز نیک بخت و نیک سرانجام نخواهد شد.
هر آنگه که آید به بَد دسترس/ زِ یزدان بِتَرس و مَکُن بَد به کس