بازبینی کلی
در داستان کاموسِ کُشانی پس از آنکه کاموس به اسارت رستم درمیآید، پهلوان دیگری به نام چنگش به نبرد او میآید. رستم خطاب به چنگش میگوید:
هم اکنون ترا همچو کاموسِ گُرد/ به دیده همی نعل باید سپرد
شاید معنی کلی بیت برای برخی چندان دشوار نباشد و گویا به همین سبب شارحان عزیز بیت را معنی نکردهاند، ولی تطبیق ساخت نحوی بیت با مفهوم کلّیِ آن چندان آسان نیست. سپُردن در اینجا از مصدر پهلوی spurdan (بنِ مضارع: spar؛ فارسی: سِپَر) به معانی طی کردن، گذشتن، لگدکوب کردن (از ریشۀspar- به معنی جَستن، پریدن، لگد کردن) است. «تُ» در «تُرا» مضافٌ الیه «دیده» در مصراع دوم است. پس با این توضیح معنی بیت چنین می شود: اکنون مانند کاموس دیدۀ ترا [با] نعل (رخش) باید لگدکوب کردن. در مصراع دوم حرف اضافۀ «به» پیش از «دیده» را چه باید کرد؟ اگر آن را به معنی «در» بگیریم و چنین معنی کنیم که: در دیدۀ ترا [با] نعل باید لگدکوب کردن، جمله دستوری نیست. در هر صورت، فعل سپُردن مفعولِ صریح لازم دارد. بنابر این، شاید «به» را بتوان چنین توجیه کرد که حرف اضافۀ نعل بوده و به ضرورتِ وزن، به آغازِ مصراع منتقل شده است؛ اما وجود حرف اضافۀ پیش از مفعولِ فعلِ متعدی («به»، «از»، «در» و جز آنها) ، بیآنکه نقشی در معنی داشته باشد، مطابق قاعدهای است، بازمانده از زبان فارسی میانه که هم در بیتهای دیگر شاهنامه دیده میشود و هم در متون فارسی دیگر. مثلاً بیت زیر از داستانِ رستم و سهراب:
تو را باشد ار بازجویی سپاس/ بیابد به پاداش نیکی شناس
یعنی نیکیشناس (یابندۀ رخش) پاداش مییابد (یا پاداش، نیکی شناس را بیابد؟ یا (یابندۀ رخش) پاداشِ نیکیشناس را بیابد؟).
این نکته، یعنی حرف اضافۀ «به» پیش از مفعولِ فعلِ متعدّی را نخستین بار زندهیاد دکتر مهیندخت صدیقیان یادآور شد، ولی «به» را در نقشِ «را» گرفت. سپس دوست نازنینم دکتر آیدنلو با عرضۀ شواهد متعدد دیگر از متون منظوم و منثور فارسی و نیز برخی متون فارسی میانه، از جمله بیتِ داستان رستم و سهراب، این قاعدۀ نادرِ دستورِ تاریخی را شرح داد. از جمله شواهد او بیت زیر از حافظ است که تا کنون بحثهای بسیاری برانگیخته است:
برو به هرچه تو داری بخور، دریغ مخور /که بیدریغ زند روزگار تیغ هلاک
استاد حمیدیان «به» در مصراع یکم را به معنی را گرفته و در گزارش میراث هم پژوهندهای توجیه دیگری کرده است که درست نمینماید، ولی به نظر من این مصراع را باید با استناد به همان قاعده فهمید. دوست عزیزم دکتر علی محمودی هم نظر دیگری دارد که هنوز پخته نشده است.
باری با این توضیحات معنی بیتِ مورد بحث ما چنین میشود: اکنون چشمِ ترا مانند کاموس [با] نعلِ [رخش] باید لگدکوب کردن.
شاید برای دوستان این گمان پیش آید که بنده در مصراع سادهای، اینچنین گِرِه انداخته و بعد خودم گره را گشودهام! به سادگی میتوان سپُرد را در معنی امروزی گرفت و مصراع دوم را چنین معنی کرد: هم اکنون در دیدۀ تو باید نعل را گذاشتن («راء» کمی جابهجا شده است!). نمیدانم؛ نمیدانمهای بسیار است، لکن من چه میدانم!