خانه / گزارش / اصغر دادبه: عواملی را که موجب ضعف این پیوستگی می‌شود بشناسیم و نگذاریم که آن عوامل قدرت بگیرد
کلیک کنید

اصغر دادبه: عواملی را که موجب ضعف این پیوستگی می‌شود بشناسیم و نگذاریم که آن عوامل قدرت بگیرد

                                              باشگاه شاهنامه پژوهان _ گزارش : در مراسم بزرگداشت  استاد صدرالدین عینی که سه‌شنبه ۲۸ دی‌ماه ۱۳۹۵ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر اصغر دادبه، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به ایراد سخنرانی پرداختند.آنچه در ادامه می آید سخنرانی ایشان در این مراسم است .   آرزو می‌کنم که اکنون که آگاهانه و هوشیارانه به هم پیوسته‌ایم، عواملی را که موجب ضعف این پیوستگی می‌شود بشناسیم و نگذاریم که آن عوامل قدرت بگیرد.   دو دوست قدر شناسند، عهد صحبت را که مدتی ببرید و باز پیوستند اما به واقع این بریدن، بریدن ارادی و…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: اولین نفر باشید!
0

                                              اصغر دادبه

باشگاه شاهنامه پژوهان _ گزارش : در مراسم بزرگداشت  استاد صدرالدین عینی که سه‌شنبه ۲۸ دی‌ماه ۱۳۹۵ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر اصغر دادبه، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به ایراد سخنرانی پرداختند.آنچه در ادامه می آید سخنرانی ایشان در این مراسم است .

 

آرزو می‌کنم که اکنون که آگاهانه و هوشیارانه به هم پیوسته‌ایم، عواملی را که موجب ضعف این پیوستگی می‌شود بشناسیم و نگذاریم که آن عوامل قدرت بگیرد.

 
دو دوست قدر شناسند، عهد صحبت را که مدتی ببرید و باز پیوستند اما به واقع این بریدن، بریدن ارادی و از روی میل نبود که ما بریدیم و دوباره پیوستیم و البته پیوستنمان با تمام شوق و اراده بود. در اشارات تاریخی که کردند باید به دو نکته دیگر نیز توجه کنیم که با کمال تأسف وقتی که جهان داشت متحول می‌شد ما گرفتار حکمرانان بی‌معنا و بی‌عرضه‌ای بودیم که شعارشان این بود که «کام دوست را با مشتی آب شور تلخ نمی‌کنند» و در دادن و امضا کردن قراردادهای ننگینی که همه ما از آن آگاهیم حاتم‌بخشی می‌کردند. آن مرد بزرگ عباس میرزا با دلاوران یک استان می‌جنگید و وقتی که به مرکز پیام می‌داد که حمایت کنند همه در تاریخ خوانده و دیده‌ایم که چگونه حمایت می‌شد، نتیجتاً با کمال تأسف غیر از عواملی که اشاره کردند، این جدایی آن مسائل جدیدی که در جهان حاکمیت پیدا کرده بود و دشمنی‌هایی که با هر فرهنگی که به واقع فرهنگ بود.
ببینید غرب دستاوردهای بسیاری دارد و کسی نمی‌تواند منکر آنتی‌بیوتیک، هواپیما و فناوری‌هایی شود که ما باید از آن استفاده کنیم و تردیدی هم نیست، اما به تدریج غربی که شرق‌شناسی را پی‌افکند و پذیرفت که فرهنگ‌های ارجمندی در شرق بوده است به ویژه فرهنگ ایران با زبان فارسی که عامل آن فرهنگ ارجمند است کم کم به آن باوری که داشت آن دست را رو کرد که آرام آرام بعد از شناخت بگوید که یک فرهنگ و یک تمدن وجود داشته است و آن هم تمدن غرب است و بس و طبعاً یک زبان. چنان که می‌بینید حتی احساس خطری که فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها در برابر زبان انگلیسی -که البته باید یاد گرفت و زبان علم است می‌کنند؛ دیگر تکلیف ما روشن است. هزار سال زبان فرهنگی شبه قاره زبان فارسی بود و خدماتی که آن‌ها به زبان فارسی کردند ما هنوز فهرست کامل آثاری که در آنجا آن‌ها نوشته‌اند برای زبان فارسی که به قول یکی از بزرگان آنها گفت: اگر شما از پیرزن‌ها زبان فارسی را یاد گرفتید و یعنی اگر شما ایرانی‌ها از مادر و مادربزرگ‌هایتان یاد گرفتید ما از فردوسی، حافظ، سعدی و نظامی آموخته‌ایم. چنین جایی و چنین نگاهی و چنین باوری امروز باید از یک سوی گفت در و دیوار گواهی بدهند کارها بوده است. از یک سوی هم متأسفانه باید گفت: «در حالی که در ضمیر من آشوب می‌کند، احساس گریه‌آور از دست داده‌گیست.» و این وضعیت در واقعه مجموعه این‌ها موجب آن جدایی شد که هرگز میل، خواست و اراده مردم ایران نبود و مسلماً اراده، میل و خواست برادران تاجیک ما هم در آن مکان و آن روزگار و هیچ وقت نبود. صدرالدین عینی در واقع عملی معجزه‌گون کرد.
بعضی ایرادهای بی‌معنا وجود دارد مثلاً ما می‌نشستیم وسط قرن بیستم بعد ایراد می‌گیریم که فلان شاعر چرا اینطوری راجع به زن حرف زده است که به نظر من اگر مسائل را در جای خودش در شرایطی که پدید آمده است بنگریم متوجه می‌شویم که آن شرایط لازمه‌اش این بوده است. مهم‌تر از آن متوجه می‌شویم که در آن شرایط که چنان لوازمی داشت چقدر آن بزرگان پیش بودند و چقدر پیش‌تر از روزگار خودشان حرکت می‌کردند. در آن اوضاعی که اشاره کردند و همه هم خوانده‌اید برنامه‌ریزی دقیقی شده بود برای بلعیده شدن آن چیزی که اسمش زبان و ادب فارسی بود. فقط بحث عده‌ای که آن حرف‌ها را می‌زدند نبود. دیدار معروف آتاترک و نماینده دیگری از باکو با استالین بر سر این که عکس آن چیزی که باید می‌شد یعنی قرار بود جمهوری مستقل تاجیکستان بخشی به نام ازبکستان داشته باشد. این دیدار ننگین و تأسف‌بار تاریخی بود که مسئله را واژگون کرد و وقتی که صدرالدین عینی و یارانش تلاش می‌کردند عملاً یک استان ازبکستان شده بود با همه فشارهایی که روی مردم آن جا بود. این گفتنش آسان است که در آن شرایط نام‌هایی را که بردند بسیار مهم است اما نقشی که او بازی کرد اهمیت ویژه‌ای دارد. ببینید این که لهجه بخارایی را برگزید، مهم است.

امروز به هر حالی بغداد بخاراست کجا میر خراسانست پیروزی آن جاست

شبلی نعمانی نویسنده کتاب «شعرالعجم» از جمله کسانی است که وقتی در باب درخشش و شکوه بخارا حرف می‌زند یکی از حرف‌هایی که می‌زند بسیار عجیب است و سند دارد این است که پیشرفت ادب، دانش و فلسفه در آنجا به حدی بود که ترجمه‌هایی را که از آثار یونان در بیت‌الحکمه شده بود در بغداد خیلی قبول نداشتند و دادند به فارابی که یونانی هم می‌دانست به تصریح خودش آن‌ها را فتح کرد و مجموعه‌ای بی‌نظیر پدید آورد که متأسفانه در آن آتش‌سوزی کتابخانه معروف سامانیان از بین رفت. بخارا زادگاه یا تولد دوباره این زبان و این فرهنگ است. آن وقت توجه کنید که اصلاً انکار می‌شد که چنین فرهنگی هست و آگاهانه انکار می‌شد که به آن‌ها مربوط است. در حالی که کیست که نداند آغاز این تاریخ درخشان بخارا بود و سپس سمرقند از آنجا شروع می‌شود. پس از آنجا گسترش پیدا کرد و بعد از خراسان و ماوراءالنهر، آذربایجان اولین جایی بود که این زبان رفت. بعد به عراق عجم آمد. در نتیجه آن نمونه‌های ادبیات تاجیک که الان اگر ما آن را در جای خودش نگاه نکنیم خب یک مجموعه مقتضی است مثل فارسی عمومی که دو هزارتایش تاکنون درست شده است و در مدارس درس می‌دهند. این که می‌گویم اگر در جای خودش ننگریم هیچ چیزی معنا ندارد و این را هم بگویم متأسفانه وقتی این تلاش صورت می‌گرفت که بگویند ما جدایی نداریم، رودکی مال آن سوی هم هست. حافظ، سعدی و فردوسی مال این سوی یعنی مال تاجیکستان هم هست و این چند تن از بزرگان دانشمند آن روزگار شوروی تأیید کردند و با تمام دلخوری‌هایی که داریم این را هم باید بگوییم که اگر آن‌ها هم بی‌طرفانه این را تأیید نمی‌کردند باز کار دشوارتر می‌شد و در نتیجه با همه گرفتاری‌هایی که وجود داشت و دلاوری‌هایی که از آن صحبت شد و شنیده‌اید که اسم لاهوتی که برده شد، لاهوتی در واقع عینی را از مرگ نجات داد و عینی دوست نزدیک استالین آدم‌کش بود و در نتیجه کشتن آدم برای او از خوردن آب هم آسان‌تر بود. در همین کتابی که سروش چاپ کرده است آن آوار آدم‌هایی که کشته شده است منعکس است و دیده‌اید و دیده‌ایم و در واقع در نجات او نقش بزرگی داشت. بله طبیعی است که انتقاد می‌شود. مگر می‌شود که یک انسان منتقد نداشته باشد. هرقدر بزرگتر باشد منتقدان بیشتری دارد. گفت:

خاطری چند اگر از تو شود شاد، بس است زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد

شما فرض کنید که یک دانشمند آگاه و عادلی حاکم اجرایی شود. دشمن ندارد؟ خب آن‌هایی که آن گونه نیستند طبیعتاً دشمنش می‌شوند. طبیعت آن آرمان است، سرمشق است. این طبیعت که بهانه‌جویان و آرمان‌گرایان بگویند که او کسی که هرگز به خط سریلیک ننوشت و اما مگر می‌توانست نپذیرد؟ آن قصه‌ها را که بگذاریم کنار هم آن وقت می‌فهمیم که برای تکه‌تکه کردن ما که صاحبان این فرهنگ عظیم گران‌سنگ هستیم هر تلاشی می‌شود اگر آن‌هایی که بر زبان انگلیسی مسلط هستند بنده نیستم و اما همان اندکی که بلد هستم می‌بینم که در دیکشنری‌های ۶۰ تا ۷۰ سال پیش ریشه‌های فارسی کلمات انگلیسی را خود آن‌ها نوشتند اما از ۶۰ تا ۷۰ سال به این سو آن‌ها را دیگر نمی‌بینید. دقیقاً می‌آیند ریشه‌های جعلی که مربوط به آن سوی و خودشان باشد درست می‌کنند. تا با این حد است قضیه به هوش باشید. کلاه گشادتر از آن است اگر بر سرمان برود که تا کنون نیز رفته است، حداقل با هوشمندی باید برخورد کرد.
در نتیجه ظاهر امر که گردن‌کشان هم راضی بودند این بود که ما دست بر هر امر جزئی بگذاریم که بشود از طریق آن گفت که آن جا جایی دیگر با فرهنگ دیگر است و ایران جایی دیگر با فرهنگی دیگر است. این سعی می‌شد.
شاید بگویید یعنی آنها عقلشان نمی‌رسید؟ چرا می‌رسید ولی بیشتر از این آن زمان که کاری نمی‌شد بکنند که خط عوض شود و اسم آن زبان هم آن‌گونه گذاشته شود و آن‌ها هم بلد بودند و می‌دانستند اما کار او و عملکرد او هوشمندانه بود و طبیعتاً جز این نمی توانست کاری کند و به همین جهت هم نکرد.
آن خط چنان که عرض کردم ارزش خودش را دارد و او در جایی بود که انکار آن ماجراهای بدیهی و روشن و آشکار می‌شد و در نتیجه هر آن چه که کرد و هر آنچه که شد به واقع معجزه‌گون بود و راست است که او نقش بسیار بنیادی و اساسی در ایجاد کشور عزیز برادر ما که نامش تاجیکستان است داشت. من خوشحالم که باید عرض کنم دولت تاجیکستان توجه ویژه‌ای دارد و قرار است که سال دیگر همایشی به‌عنوان یکصد و چهلمین سال تولد عینی برگزار شود و قرار است کلیات آثارش چاپ شود و این توجه است و در آن جا قدر گوهری را که داشته‌اند و خدماتی که کرده است می‌دانند و ما هم ارج می‌نهیم و آرزو می‌کنم که اکنون که آگاهانه و هوشیارانه به هم پیوسته‌ایم، عواملی را که موجب ضعف این پیوستگی می‌شود بشناسیم و نگذاریم که آن عوامل قدرت بگیرد.

درخت دوستی بنشانیم که کام دل به بار آرد نهال دشمنی بر کن که رنج بی‌شمار آرد

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
گفتگو
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس