بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ یادداشت: فردوسی در آغاز داستان کینِ سیاوخش از پیری خود سخت مینالد و از سپری شدن روزگار جوانی چنین افسوس میخورد:
نگرددهمی گِردِ نسرین تذرو / گل نارون خواهد و شاخ سرو
در مصراع دوم، نسخههای فلورانس ۶۱۴ (ف)، و استانبول ۹۰۳ (س۲) «گل و نارون» دارند و لندن۸۹۱ (ل۲)، «گل پارسی» که بیتی منقول در متن عربی خلقالانسان از بیان الحق نیشابوری (تألیف: پیش از ۵۲۰ق) نیز همین ضبط را تأیید میکند. استاد خالقی مطلق در شرح این بیت مینویسد:
نسرین نوعی «نرگس زرد» و کنایه از «رخسار زرد و پژمرده» است، بر عکس نسترن (پهلوی: nastaran) که «گل سرخ» است و کنایه از «رخسار سرخ و شاداب (دلدار). تذرو به معنی «قرقاول» در اینجا کنایه از «شادمانی و کامرانی» است.
[دوم] شاید گل و نارون درست باشد که در این صورت گل به معنی «گل سرخ» است. نارون میتواند به دو معنی باشد. «یکی درختی با شاخههای انبوه و چتری» و دیگر به معنی «درخت انار» (مرکب از نار به معنی «انار» (پهلوی anār) و ون (پهلوی wan) به معنی «درخت»). اگر به معنی نخستین بگیریم، به سرو بهتر میخورد و در این صورت بهتر است گل و بخوانیم. ولی اگر به معنی دوم بگیریم، گل نارون همان «گل انار، گلنار» میگردد و مناسبتر مینماید (← بیت ۲۱). شاخ سرو کنایه از «اندام برافراشتۀ روز جوانی» است: تذرو شادی و کامرانی از نسرینِ رخِ پیرِ من گریزان است و گلنارِ رخسار و سروِ اندامِ جوانی میجوید.
تفسیر استاد خالقی از این بیت جالب و همراه با نکتهسنجی است. اما نگارنده شاهدی برای همنشینی تذرو با گلِ درخت انار نیافتم، ولی همنشینی تذرو با گل (یعنی گل سرخ) در بیتهایی از خودِ شاهنامه از جمله بیت زیر آمده است:
خرامان بیامد بهنزدیکِ سرو/ ز شادی چو پیش گل اندر تذرو
خوانشِ معمول مصراع چنین است: «گلِ نارون خواهد و شاخ سرو»، ولی «گل نارون» ویژگی خاصی ندارد که شاعر آن را از نظر خوشبویی، رنگ و زیبایی در تقابل با گلِ نسرین قرار دهد. با این همه بیتهایی از بهمننامه که گویا به تأثیر از همین بیت شاهنامه سروده شدهاند، چهرۀ معشوق به سرخی گلِ نارون مانند شده است:
گشاده رخی چون گلِ نارون/ ز خوی بر تَنَش تَر شده پیرهن
به نظر میرسد، در اینجا فردوسی گلی درختی مثل گل انار یا گل نارون را در تقابل با گل نسرین در نظر نداشته است. از سوی دیگر، تذرو پرندهای است که راه میرود و کمتر پرواز میکند، آن هم در ارتفاع بسیار کم و در سراسر ادبیات فارسی به خرامان رفتن نامبردار است و شاعران، راه رفتنِ همراه با ناز و کرشمۀ محبوب را به راه رفتنِ تذرو تشبیه کردهاند. پس، در مصراع دوم، شاعر قاعدتاً باید در تقابل با نسرین، از گلی سخن گفته باشد که تذرو در پیرامون آن خرامان راه برود. با این توضیحات ضبطِ گل پارسی (فارسی) در ل۲ و خلقالانسان به جای «گلِ نارون» یا «گل و نارون» هم جالب توجّه است. گل پارسی، گل معروفی است به رنگ سرخ، منسوب به ایالت پارس (فارس) که همان گل صدبرگ است. رشیدالدین فضلالله در آثار و احیاء به خوشبویی گل پارسی اشاره دارد و جالب اینکه، مانند بیت موردِ بحث، آن را در تقابل با گل نسرین که بوی کمتری دارد، قرار میدهد: «هرچند نسرین خوشبوی میباشد، لیکن گلاب آن چندان نیکو نیاید که از گل پارسی» (برای خوشبوتر بودن گل پارسی، نیز نک: ابوریحان بیرونی در صیدنه). رشیدالدین فصلالله دربارۀ رنگ این گل نیز به جزئیات بیشتری اشاره دارد: «گل انواع است. سرخ و تمامسرخ باشد و سرخی که به سفیدی گراید و آن آن است که آن را گلگون گویند و در عراق آن را گل فارسی گویند».
بنابراین، خوانشِ مصراع دوم به دو صورت محدود میشود: گل و نارون (گل پارسی) خواهد و شاخ سرو؛ به لحاظ آرایش نسخهها و قواعد تصحیح متن، ضبطِ «گل (یعنی گل سرخ) و نارون» – که مطابق است با نسخۀ اساس و اکثریت نسخهها- درست است، ولی احتمال درستی «گل پارسی» هم نباید نادیده انگاشته شود. نکتۀ دیگر اینکه، در لغتنامه، ذیل «تذرو» چنین آمده است: « مرغ معروف خوشرفتار که اکثر در پای سرو گردد، از این جهت عاشق سرو گویند». بر این اساس در مصراع دوم بیت مورد بحث، بهتر است «شاخ سرو» را مجاز (جزء به کل) از خودِ درخت سرو بگیریم و بیت را چنین معنی کنیم: تذروِ کامیابی، گِرد نسرین نمیگردد، بلکه به دنبالِ گل پارسی و درخت سرو است تا گردِ آن بگردد. معنی کنایی آن، همان است که استاد خالقی مطلق نوشتهاند.
تا کنون دو شاهد شعری زیر از کاربرد «گل پارسی» داشتیم:
زن پارسا چون گلِ پارسی/ برون اوفتاده ز پردهسرا (کمالالدّین اصفهانی )
از گل پارسیام غنچه عیشی نشکفت/ حبّذا دجله بغداد و می ریحانی (حافظ )
اگر ضبطِ «گل پارسی» در بیت فردوسی اصلی باشد، این بیت، کهنترین کاربرد از این نوع گل است.