آیدین سلسبیلی متولد ۱۸ خرداد ۶۰ در تهران, گرافیست و طراح، به عنوان بهترین چهره جوان کوشنده میراث کهن ایرانی برای سال ۱۳۹۳ از سوی انجمن سرو ایرانی برگزیده شده است. ( شهروز توسی ) -آقای سلسبیلی چطور به گرافیک و تصویرسازی علاقه مند شدید؟ زمانیکه من وارد این مسیر شدم سراغ تحصیل درزمینه گرافیک هم رفتم و کارشناسی گرافیک را هم دریافت کردم اما پس از آن نمیخواستم درزمینه گرافیک ادامه تحصیل دهم چون نیازهایی داشتم که در مسیر دانشگاهی تامین کردن آنها میسر نبود چرا که من به دنبال قسمتی ازگرافیک بودم که درایران خیلی ضعیف بود…
امتیاز کاربر: 4.6 ( 1 امتیازات)
0
آیدین سلسبیلی متولد ۱۸ خرداد ۶۰ در تهران, گرافیست و طراح، به عنوان بهترین چهره جوان کوشنده میراث کهن ایرانی برای سال ۱۳۹۳ از سوی انجمن سرو ایرانی برگزیده شده است.
( شهروز توسی )
-آقای سلسبیلی چطور به گرافیک و تصویرسازی علاقه مند شدید؟
زمانیکه من وارد این مسیر شدم سراغ تحصیل درزمینه گرافیک هم رفتم و کارشناسی گرافیک را هم دریافت کردم اما پس از آن نمیخواستم درزمینه گرافیک ادامه تحصیل دهم چون نیازهایی داشتم که در مسیر دانشگاهی تامین کردن آنها میسر نبود چرا که من به دنبال قسمتی ازگرافیک بودم که درایران خیلی ضعیف بود و باید با تحقیقات شخصی و بیشتر در مسیر شخصی پیش میرفتم. بنابراین ژانر کاریام در گرافیک را به سمت طراحی سهبعدی و به خصوص طراحی شخصیت بردم. این مسیر آموزش بیشتر خود آموخته وتحت نظر استادانی در خارج از کشور انجام شد. به این صورت که من برایشان کار میفرستادم و نظرخواهی میکردم و بعد در موردشان بحث میکردیم.
– پیش زمینه ورود شما به عرصه هنری چه چیزی بود و کار هنری چقدر از زندگی شما را به خود اختصاص داده است؟
فضای حاکم بر خانوادهام کاملا صنعتی بود ولی من از بچگی نقاشی میکردم و مجسمه میساختم و به هنر علاقه داشتم. و کم کم به سمت هنر گرایش پیدا کردم. از آنجا به بعد تصمیم گرفتم چیزی غیر از این انجام ندهم یعنی اگر بخواهید زندگی من را رصد کنید خیلی راحت به این نتیجه می رسید که این شخص هیچ کار فوق برنامهای غیر از تولید اثر هنری ندارد. عملا اگر من زمانی برای انجام کار دیگری داشته باشم باز هم زمانم را خرج همین کار میکنم. من کاملا روی انجام پروژههای شخصی خودم و یا پروژه هایی که به من سفارش داده میشود تمرکز دارم که همگی با همین کار هنری که انجام میدهم در ارتباط هستند.
-اما در هر حال این شکل ویژه کار هنری مانند کار شاهنامه به پیشنیازهای دیگری مثل اسطورهشناسی هم نیاز دارد، اینطور نیست؟
من مجموعه ای از دغدغهها و علایقم شامل علاقه شدید به تاریخ و ادبیات ایران و بازشناسایی آنچه که تا به حال مظلوم واقع شده، چه در نقاط مختلف تاریخیمان و چه در ادبیات و داستانسراییهای عامیانه و مردمی و اسطورهایمان، هست. آن دغدغه ها و علایق را با ابزار هنری به شکل پروژه تدوین میکنم و به این ترتیب بوده که من به سراغ شاهنامه و یا آثار باستانی ایران و اسطوره های ایران رفته ام، حقیقت این است که هنر از ابتدا تحت اختیار دولتها و حکومت ها بوده و اکثر هنرمندان بزرگ دنیا و همچنین هنرمندان ایرانی زیر نظر دولتها فعالیت میکردند. در مقابل من همواره این نکته را در نظر گرفتهام که فارغ از اینکه حامی مالی داشته باشم یا نداشته باشم، یا اینکه نهادی دولتی از من حمایت کند یا نه وظایفی دارم که باید به خاطر آنها وارد عرصه های فرهنگی بشوم. من از دوران کودکی توسط پدرم وارد داستانهای شاهنامه شدم و زمانیکه والدینم مرا به موزه میبردند من مجذوب اشیایی متعلق به مردمان سرزمینم در قرنها و دورانهای دور و دراز میشدم.
شما دقیقا چه کار میکنید و چه نقشی برای خود قائلید؟
من کار یک هنرمند را شبیه کار یک مترجم میبینم. هنرمند همانند یک پل است. پلی که اشیاء و مفاهیم مختلفی را به هم وصل میکند که در حالت طبیعی با اینکه از ریشه به یکدیگر اتصال دارند ولی در برگ و ساقه از هم منفصل ماندهاند و شاید دیگران درنیابند که آنها از یک خاک روییدهاند. هنرمند وظیفه اش این است که این ارتباط را کشف کند و به نمایش بگذارد. من به سراغ ادبیات کهن کشورم میروم و با استفاده از ابزار سه بعدی رایانهای، و رسانه های امروزی مانند کامپیوتر و انیمیشن به سراغ سوژه های کهن چون داستان و روایت در قالب ارتباط کلامی سینه به سینه، که در زمان خودش دقیقا به همین اندازه قدرتمند بوده، پیوند میزنم. کار من به عنوان یک هنرمند این است که مخاطبم را به گردشی ببرم تا این داستانها را بار دیگر به زبان امروزی مشاهده کند، به خصوص اینکه همیشه این هدف اصلی را مد نظر قرار دادهام که بتوانم با کودکی که امروز انواع و اقسام رسانه ها را در اختیار دارد ارتباط برقرار کنم. پروژه شاهنامه من پیشقراولی بوده برای اینکه دیگرانی که در زمینه فرهنگ و هنر ایران کار میکنند از قدم گذاشتن به این مسیر ترس نداشته باشند. روزی که من کتابم را برای چاپ به ناشر میدادم به این فکر میکردم که احتمالا از فردا با تیغ بیرون کشیده روبهرو هستم و احتمالا خیلیها هستند که این اثر را مورد انتقاد قرار میدهند. ولی خوشحال بودم چون فکر میکردم که در مسیر درست حرکت کردهام.
-خلاصه ای از فعالیت ها و پروژه های هنری که انجام دادهاید را بیان کنید:
من سالهاست که در عرصههای مختلف هنری کار میکنم ولی شاید بتوانم بگویم که پروژه طراحی شخصیتهای اساطیری شاهنامه پروژهای بود که من شخصیت کاریم را در درونش پیدا کردم. منظورم از شخصیت کاری شهرت نیست. شخصیت کاری به این معنی که فهمیدم خطی که من به دنبالش میگردم و این پلی که میخواهم بزنم از کجا شروع میشود. نقاشی میکردم، مجسمه میساختم و چندین نمایشگاه داشتم ولی این آثار با اینکه در مجموعه هایی به همدیگر مرتبط بودند ولی از نظر پیوستگی به وقایع بعد متصل نمیشوند. شاید به این دلیل که من علم و اطلاعات کافی برای حرکت کردن در مسیر درست آرمان خودم را نداشتم. زمانیکه تصویرسازی شاهنامه را شروع کردم وارد مسیر تحقیقات شدم و از اینجا بود که همه چیز تغییر کرد و پس از آن کارهای من دارای پایه و مبنای تحقیقاتی شد. کار تحقیقاتی نخستین قسمت این پروژه بود که دو سال و نیم طول کشید و به دنبال آن حدود ۲ سال درگیر کار اجرایی بودم. که به صورت کتاب چاپ شد.
موزه مجازی آثارباستانی ایران
پروژه بعدی که کار کردم پروژه “موزه مجازی” بود که هدف از انجام این پروژه بازآفرینی مجازی آثار و اشیای باستانی ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور بود و طی این کار ۸۰۰ شی باستانی مختلف را به صورت ۳ بعدی طراحی کردم. این پروژه در قالب یک تارنما ارایه خواهد شد و مخاطبان قادر خواهند بود از طریق آن اشیا موزه را از تمام زوایا مشاهده کنند یا حتی سفارش بدهند و مدلی مصنوعی از شی مورد نظرشان را داشته باشند. همچنین قابلیت تحقیقات و امکان استخراج اطلاعات در مورد این اشیای تاریخی فراهم خواهد شد. در ادامه دوباره به سراغ شاهنامه رفتم ولی با رویکردی متفاوت که اینبار حاصل از تجربه است. در شاهنامه منتشر شده قبلی ۶۶ فریم رنگی وجود داشت که روایتگر قسمتهایی از داستان بود. اینبارقصد دارم متن شاهنامه را کنار بگذارم و رسیدن به محصولی را مبنا قرار دهم که از متن زاییده شده اما دیگر به همراه متن نیست. یعنی به یک رفرنس تصویری برای خوانش شاهنامه فکر میکنم و روی آن کار میکنم. اگر بخواهیم به جزییات شخصیتهای اصلی شاهنامه نگاه کنیم خواهیم دید که هر کدام دارای انواع مختلفی از ابزار و سلاح ها هستند. پروژهای دیگری هم دارم مثل تصویرسازی کتاب کودک و تلاش میکنم ریشههای فرهنگی خودمان را در قالبی کودکانهتر ارائه کنم. البته این به معنی ساده سازی نیست و با ساده کردن کاملا مخالفم چرا که عمق معنایی را از بین میبرد. به جای سادهسازی باید مناسبسازی صورت گیرد. کارهای دیگرم شامل پروژه های “فاین آرت” میشود که در آن بیشتر به سمت هنر مفهومی حرکت میکنم. به همراه کارهایی کوتاه مدت که در قالب نمایشگاه اجرا میشوند. مثلا هنگام کار روی موزه مجازی ناگهان به سلاح برخورد میکنم. سلاحی که با خودش فرهنگ به همراه دارد. و من به کمک پیش زمینهای که در شناخت مواد و فلزات دارم قادر هستم تا این دانش و اطلاعات را استخراج کنم. بدین ترتیب خواهیم دید که اگر مثلا در شاهنامه گفته شد که دیوها ذوب کردن فلز را به جمشید یاد دادند این اتفاق واقعا چه زمانی در تاریخ ما رخ داده و ما از چه دورانی فلزات را اینطور وسیع مورد استفاده قرار دادیم. قبل از من کسانی چون دکتر منوچهر مشتاق خراسانی روی این موضوع کار کردهاند ولی شاید این نیاز حس شود که باید تصویر هم به این تحقیقات نظری افزوده شود.
-چه میزان از وقت خود را به کار حرفهای-از نظر اقتصادی- و چقدر از آن را به کاری که علاقه شخصی خودتان است اختصاص میدهید؟
من الگویی پیش گرفتهام که شاید مقداری شرایط زندگیام را سخت کند ولی بیشتر با روحیه من سازگار است.از خود میپرسم چرا باید ساعت ها و روزها وقت بگذارم برای انجام کارهای سفارشیای که خودم دوستش ندارم؟ کار روزمزدی که هر روز باید ساعت ۸ صبح بروی و ساعت ۴ برگردی و مثل یک کارمند کارکنی تا در نهایت مجموعه دیدگاههای آدمی را که قبولش نداری را رشد بدهی به بهای ضربه خوردن و سرخورده شدن خود. به جای این من رویهای سخت اما شدنی را پیش گرفتم. الگوی من تعریف پروژههای شخصی به نحویست که قابلیت تبدیل شدن به یک پروژه اقتصادی را داشته باشد. مثلا من چهار سال و نیم برای تصویرسازی شاهنامه زمان گذاشتم ولی حاصل کار تبدیل شد به چیزی که من از آن راضی هستم و میتوانم با اطمینان بگویم دو سال وقت روی چیزی گذاشتم که اگر نمیگذاشتم هرگز رخ نمیداد. بخشی از وقت و انرژی من صرف کارهایی مثل تصویرسازی کتاب کودکان، انیمیشن، بازیهای کامپیوتری و … میشود ولی در مجموع از یک سال کاری شاید تنها دو ماه از وقت من را به خود اختصاص دهد و این ۲ ماه در سال کل زندگی من و همسرم را با توجه به سطح توقع پایینی که در زندگی شخصی در نظر گرفته ایم تامین میکند و بقیه وقتم را صرف کارهایی میکنم که دوست دارم انجام دهم.
-نظری قالب وجود دارد مبنی بر اینکه هنر ایران در گذشته حاشیه ای کم اهمیت یا شاید حتی بی اهمیت بر متن پر شکوه هنر غربی است. نظر شما درباره این جمله چیست و تا چه اندازه این حرف را قبول دارید؟
من فکر میکنم این حرف بیشتر ریشهها و دلایل سیاسی دارد و صد البته بخشی هم ریشه در فرهنگ دارد. سیاسی نه دقیقا به معنای سیاست امروز بلکه سیاست به مثابه هژمونی و قدرت غالب غرب. این دلیل سیاسی تا اندازه زیادی روشن است ولی بخش فرهنگی پشت این بخش سیاسی پنهان شده و باعث میشود تا ما نتوانیم ضعفهای خودمان را خوب ببینیم. همانطور که گفتم هنرمند در گذشته خودش را در قالب حکومت تعریف میکرده است. در ایران هم چه پیش از اسلام در حکومتهای قدرتمند ایرانی و چه پس از اسلام همواره آنچه که از هنرمند تحت سیطره خودشان میخواستند ساختن چیزی بوده که خودشان میفهمیدند و میپسندیدند و قبولش داشتند. تولیدات این هنرمندان در مقابل تولیدات هنرمند اروپایی که تحت سیطره کلیسا بود، قرار داشت و به دلیل عدم وجود ارتباط بین این دو یک تعریف ویژه از هنر در غرب تولید شد و تعریف دیگری از هنر در شرق. این دو تا تعریف مجزا آنقدر از هم متفاوت هستند که وقتی یکی از آنها از نظر قدرت سیاسی دست بالا را داشته باشد دیگری را آنچنان سرکوب میکند و نادیده میگیرد که گویی دیگری هرگز وجود خارجی نداشته است! و این مسئله ادامه پیدا میکند تا زمانیکه اروپای نوین متولد میشود و در این لحظه ایران در یکی از بزنگاه های تاریخی خودش در دوره قاجار واقع شده و پادشاه ایران در این زمان برای اولین بار به غرب سفر میکند و در آنجا محو تماشای غرب شده و دچار خودباختگی میشود. او با دیدن غرب تازه درمییابد که لازم است نگرش خود را تغییر دهد. در واقع ارزش های خودش را میبازد و میخواهد یک سری ارزشهای جدید را جایگزین آن کند. البته این سفر با اتفاقات ویژه ای هم همراه میشود . هیئت ایرانی به همراه خود مجموعهای از آثار هنری نظیر فرش و صنایع دستی و مینیاتور به اروپا میبرد و این آثار به ویژه نگارگری ایرانی توسط خارجیها مورد توجه قرار گرفته و از آن زمان به بعد روی تولید آنها سرمایهگذاری میشود و بدین شکل هنر ایرانی در جهان غرب مطرح میشود. ما همچنان نمیتوانیم به غیر از هنر دوره هخامنشی که در دوره پهلوی روی آن سرمایهگذاری شده حرف دیگری در دنیا بزنیم چون اسناد و اطلاعات مکتوب معتبر کافی در این زمینه نداریم. حتی اگر همین آثار هخامنشی را هم به غربی ها نشان دهیم آنها را با عنوان آثار بابلی، آشوری و … خواهند شناخت! این فاصله و خلا بزرگی که وجود دارد به خاطر این است که ما هنوز در سرزمین خود در اکتشافات را باز نکردهایم اما مطمئن باشید که این خاکستر هرگز باعث مرگ این تمدن نخواهد شد چون تا به امروز باقی مانده و از این به بعد هم خواهد ماند.
شاهنامه سه بعدی اثر آیدین سلسبیلی
ویژگیهای منحصر به فرد شاهنامه از نظر شما چیست؟
اولین نکتهای که در شاهنامه برای من قابل توجه است و مرا شگفتزده میکند این است که انسانی در زمانی اینچنین دور و دراز به این موضوعات فکر کرده و این داستانها در آمده و فردوسی بزرگ جمع آوریش کرده ولی مهمترین نکته که برای من خیلی دوست داشتنی است این است که در شاهنامه، انسان در قامت انسان دیده میشود. بر خلاف هومر یا سایر آثار مکتوب یونان باستان که در آنها انسان از جانب خدایان آمده و خدایان نقش محوری دارند. با اینکه اسطوره اساسا دارای ریشه های ایزدی است و اهمیتها و کاربرهای اینچنینی دارد ولی در شاهنامه این زیباست که هیچ کسی در از خطا مصون نیست. از بزرگ و کوچک شخصیتهای شاهنامه اشتباهاتی میکنند و خطا کردن از جمله بارزترین ویژگیهای انسان است. و به همین دلیل تک تک شخصیتها برای من اهمیت پیدا میکنند. عزیزترین شخصیتهای شاهنامه به دیده فردوسی به راحتی به خاطر یک اشتباه به تیغ کشیده میشوند. جمشید که شاید فرهمندترین پادشاه شاهنامه باشد دچار غرور میشود و فره از او برمیتابد. رستم مسئولیت خانواده خویش را نمیپذیرد و آنها را تنها میگذارد و در نهایت پسرش، سهراب به دست خود او کشته میشود! در دنیای ما که هرروز بیشتر و بیشتر در مدرنیته غرق میشود، ممکن است کسی داستانهای مینیمال بنویسد و در قالب آن خیلی خلاصه به مفهومی انسانگرا بپردازد، اما در مقابل میبینیم که شاهنامه تمام این مفاهیم رابه زیبایی رسم کرده و آنچنان مفاهیم انسانی را در شاهنامه گنجانده که حتی در زندگی امروز هم مهم هستند.
– آیا شاهنامه از نظر قدرت عناصر خیال و جذابیت، برای نسل جوان با آثاری چون ارباب حلقه ها، هری پاتر و … قابل رقابت است؟
نظر شخصی من این است که ما از ارباب حلقهها قویتر در داستانهای غربی نداریم و من خودم هم خیلی به تالکین و داستانش علاقه دارم چون واقعا بر پایه همان مفاهیم انسانی و ارزشهای انسانی که گفتم استوار است. اما واقعیت این است که تالکین اگر زبانشناس نبود ارباب حلقهها را نمی نوشت. در حقیقت اگر مجموعه ای از اطلاعات را که در طول زندگیش جمع کرده بود و اگر با داستانهایی که از ایران خوانده بود روبهرو نشده بود هرگز علاقهمند نمیشد تا داستانی اینچنین بنویسد. ولی باز داستان تالکین تا زمانی که سهگانه ارباب حلقهها توسط پیتر جکسون ساخته نشده بود، شهرت جهانی آنچنانی نداشت. در مقابل شاهنامه را داریم و ویژگی خاص و دوستداشتنی که درکار فردوسی وجود دارد این است که فردوسی تک تک داستانهایش همانند سینما دکوپاژ شده است و میزانسن دارد! مثلا در صحنه روبهرو شدن گیو و سیاوش زمانی که گیو سوار بر اسب در حال تاختن است فرود از بالای کوه فرود تیری در چله کمان گذاشته و به سمت او پرتاب میکند. تیر بند زین اسب گیو را میشکافد و زین جدا شده و گیو بر زمین میافتد و ادامه داستان …این پرده که من اسمش را سکانس میگذارم یک سینمای تمام و کمال است! ما در کل تاریخ ادبیات ایران تا به امروز هم اثری و نویسندهای نداریم که دارای چنین ویژگیهایی باشد و روایت او اینچنین پلان به پلان همچون فیلم سینمایی پیش برود! در شاهنامه میتوان برق چشمان فلانی را دید یا حتی عرقی که از پیشانی کسی میچکد. از همین رو من فکر میکنم قطعا شاهنامه از تمام این داستانهای مشابه خودش برتر است. یکی از دلایلی که ارباب حلقهها این اندازه قوی و خوب به نظر میرسد این است که تمام المانهای تصویری که در فیلم میبینید تحت مدیریت شخصی به نام جان هو انجام شده. جان هو، کانسپت آرتیست شصت و خوردهای سالهست که مدیر هنری کل کار محسوب میشود و بسیاری از طرح های فیلم را نظیر طرحهایی که برای زره ها، لباس ها ارک ها و خیلی چیزها، فضاسازی ها و … که مشاهده میکنید این شخص طراحی کرده. اما یک نکته خیلی مهم در این میان وجود دارد. همسر جان هو ایرانیست و جان هو همین یک ماه پیش هم ایران بود و جان هو شاهنامه را خوانده است و کسی است که از موزه رضا عباسی طی ۴ روز و ۸ ساعت بازدید کرده است! چرا؟ به این خاطر که غنا و ارزش این آثار را بخوبی میفهمد و درک میکند.
-امروز تعداد زیادی از هنرمندانی که درزمینه طراحی انیمیشن و کامیک استریپ و … در ایران حضور دارند ولی کمتر کسی توانسته با فرهنگ و تاریخ ایران ارتباطی برقرار کند. فکر میکنید علت دور افتادن این نسل جوان هنرمند از این ریشههای فرهنگی کشور خودمان چیست؟
علتهای زیادی ممکن است وجود داشته باشند. اما یکی از عمده ترین دلایل این است که متغیری به نام اقتصاد در تمام کارها و پروژه ها حضور دارد و بسیار تعیین کننده است. در همه جایگاههای شغلی فعالیت اقتصادی وجود دارد. در اکثر کشورها بخش خصوصی سهم بزرگی در حمایت جهانی اقتصادی از کارهای فرهنگی و هنری بر دوش دارد. در ایران شکل فضای اقتصادی بیشتر دولتی است و بخش خصوصی در زمینه فرهنگ و هنر آنچنان فعالیتی ندارد و نگاه دولتی یک نگاه تک جانبه است و چون ورودهای اطلاعاتی خوبی در زمینه فرهنگ و هنر ایران ندارد وقتی میخواهد از کاری حمایت کند از کار بد حمایت میکند. تا به حال تعداد بسیاری مجموعه کتاب برای شاهنامه به ویژه برای کودکان کار شده است. ولی مسئله اصلی این است که چرا این کارها اصلا مطرح نمیشوند و چرا تاثیرگذار نیستند؟ چرا قادر نیستند با مخاطب ارتباط برقرار کنند؟ چرا من و تو آنها را به یاد نمیآوریم؟ به خاطر اینکه بسیاری از این هنرمندان خودشان را به فعالیت اقتصادی وابسته میکنند و البته در این کار مشکلی نیست و باید هم اینگونه باشد. اما مسمومیتی که در اقتصاد هست باعث میشود این خلا و کمبود بوجود بیاید. اما علت مهم دیگری نیز وجود دارد و آن تنبلیست! تنبلی در پیدا کردن منابع درست تحقیقاتی و مطالعه عمیق. همیشه خیلی از کارها دم دستی و بر پایه دانش عامیانه انجام میگیرد در صورتیکه میتوان با ارتباط برقرار کردن با افرادی که کار تحقیقاتی انجام میدهند مجموعه ای از اطلاعات را بدست آورد که کیفیت کار را بالا ببرد.
من از طریق دوستی به کتابخانه دایره المعارف اسلامی دسترسی داشتم و در آنجا با کمک برخی از مسئولین کتابخانه توانستم به منابع خطی کتابخانه ملی دسترسی پیدا کنم و این حجم زیادی از اطلاعات مورد نیاز من را تامین میکرد. همچنین متن شاهنامه و اشعار شاهنامه نسخه چاپ مسکو به همراه کتاب “نامه باستان” استاد کزازی بسیار به من کمک کرد چرا که نگاه آقای کزازی به شاهنامه خیلی تصویری بود و من نیاز داشتم که خیلی از جنبهها را در آنجا پیدا کنم. علاوه بر این دو جلد اول شاهنامه استاد خالقی مطلق (چون در آن زمان دو جلد بیشتر چاپ نشده بود) و مجموعه ای از کارهایی که در زمینه های مختلف مثل اسلحه و لباس و حتی انواع اسب های ایران و …انجام شده بود، سایر منابع مطالعاتی مرا تشکیل میدادند.
به عنوان آخرین نکته میتوانم بگویم که شاهنامه آنقدر قوی و بزرگ بود که وقتی من خواستم تا شاهنامه را کار کنم، شاهنامه من را کار کرد! من میخواستم خط شکن شاهنامه باشم اما شاهنامه خط شکن من شد و باعث رشد من شد. درباره فرهنگ ایران تصوراتی داشتم که وقتی اینکار را شروع کردم با خواندن شاهنامه دیدگاهم کاملا عوض شد.
آیا تا حالا پیشنهادی جدی برای کار انیمیشن یا بازی و … داشتهاید؟
پیشنهاد جدی نه! تا به امروز هیچ پروژه انیمیشن یا بازی رایانه ای موفق و قابل توجهی برای شاهنامه کار نشده است. اخیرا انیمیشنی ساخته شد که چیز افتضاحی بود و من از این مسئله متعجب هستم.
-سابقه نگارگری شاهنامه تقریبا با قدمت خود شاهنامه برابر است و تا امروز تصاویر مختلفی از شاهنامه کار شده است. دیدن این تصاویر چه تاثیری روی کار تو داشته و آیا اصلا این تاثیر را مثبت میدانی یا منفی؟
مجموع این تصاویر تا به امروز روی کار من خیلی تاثیر داشته ولی در بوجود آمدن تصاویر من نقشی نداشته است. من هیچگاه تصاویر شاهنامه را در انواع متنوعش به خصوص در قالب مینیاتور دوست نداشتهام. همیشه برایم سوال بودکه آن مرد قوی هیکلی که وقتی روی اسب مینشست کمر اسب میشکست چاق بود؟! اگر چاق بود چطور میتوانست اینطور خوب بجنگد؟! من هیچگاه این تصاویر را دوست نداشتم و همیشه برای من دیو سپید با آن خالهای خندهدار یک طنز بود ولی یک چیز خیلی مرا جذب میکرد و آن روایی بودن تصویر بود به طوریکه اگر تو قصه را هم نمی خواندی به مجموعه ای از اطلاعات دست پیدا میکردی. این ویژگی بعدها در کار من باعث شد تا من رویکردم را بر مبنای آنچه که شاهنامه میگوید بنا کنم و نه آن چیزی که هنرمند حکومتی آن زمان خلق کرده است. هنرمند آنزمان برای فلان پادشاه مغول کار میکرده و داشته تصویر یک چشم بادامی با شکمی بزرگ مثل پادشاه را خلق میکرده یا شاید خود پادشاه را به عنوان رستم نقش میکرده، ولی به هر صورت تصویر خوشایندی برایم نبود. من برای تصویرسازی شاهنامه تلاش کردم به خود شعر رجوع کنم و تا جایی که میشود همه چیز را از شعر برداشت کنم و تصویری نیمه رئال خلق کنم تا هم فرم و شکل اسطورهای کار حفظ شود و هم چیزی مشابه شخصیتهای سوپرمنی کامیک استریپی خلق نکرده باشم.
-آیا تا به حال از کسی شنیدهای که بگوید کارهایت شبیه تصاویری است که ما قبل از اینهم میدیدیم؟
بله. من دو نمونه از انتقادهایی که در نمایشگاه به کار من شد را برایتان میگویم. در نمایشگاه شخصی روبهروی نقش گیو ایستاد و نگاه کرد و پرسید “این گیوه؟!” گفتم: “آره”. گفت “عالیه!”. گیو مثل رستم المان هایی ندارد که هر کسی به راحتی قادر به شناسایی آن باشد. اما تصویری که من از گیو خلق کرده بودم از نظر این شخص مقبول بود. شخصی که احتمالا شاهنامهخوانی حرفهای بود و گیو را به خوبی میشناخت. پس کار من از دید آدمی که شاهنامهخوان بوده موفق بود. اما گاهی پیش میآمد که کسی جلوی کاراکتر دیو من میایستاد و میگفت: “این که ارباب حلقه هاست!” این نوع برخورد به این دلیل بود که من در مورد دیوهای شاهنامهام تلاش کرده بودم به صورتی هشیارانه و دقیق جذابیتهای هالیوود را بکار بگیرم و تا حدی به آنها نزدیک شوم، اما شما نمیتوانید در هیچ کدام از شخصیتهای دیو من تصویری غیر ایرانی پیدا کنید. شخصیتپردازیهایم ویژه است. شاید موجودات شاخدار یا دنداندراز و یا عضلانی زیاد ببینید اما شما هیچوقت نمی توانید بگویید که این شخصیت کپی فلان شخصیت است. در دنیای امروز تعداد زیادی از بازیها، فیلمها و سریالهای تاریخی ساخته میشود که مخاطب جهانی دارند مثل سریال وایکینگ. با وجود چنین فضایی اگر فردی غیر ایرانی تصویر رستم مرا ببیند او را با وایکینگها اشتباه میگیرد! اصلا شاید هر طرح جدیدی از رستم را یک وایکینگ بداند. چون رستم ریش دارد و کلاه خودش شاخ دارد! در صورتیکه وایکینگها در نهایت مربوط به ۷۰۰ سال پیش از میلاد هستند و در برابر اساطیر ما اصلا قدمتی ندارند اما زمانیکه سریالی در موردشان ساخته میشود همه چیز تغییر میکند. در کل هدف من این بود که وقتی شخصی به نمایشگاه میآید و این تصویر را میبیند با توجه به انواع و اقسام رسانههایی که امروز او را احاطه کردهاند کار مرا نادیده نگیرد، بلکه با دیدن کار من با داشتههای فرهنگی غنی کشور خود بیشتر آشنا شده و بداند که ما هم شخصیتهای اساطیری قابل توجهی برای مطرح کردن در جهان داریم و پس از اینکه جذب کار من شد داستان هر شخصیت را برایش تعریف کنم. من کاملا آگاه هستم که وقتی در تصویری از چیدمان خاصی استفاده کردهام، این چیدمان از مینیاتور برداشت شده اما شخصیتی که طراحی کردهام متعلق به آن طرح نیست. در عین حال قصد دارم تا اندکی هم به تصویر عمومی جامعه وفادار بمانم چون کار من یک پیشقراول است و پیشقراول نباید مستقیم در ذوق مخاطب بزند! نگاه مردم را باید به آرامی به علم نزدیک کرد. اگر از روز اول بخواهی تفاوتها و عناصر تازه زیادی ارائه کنی، توسط مخاطبان طرد خواهی شد.
-علاوه بر شرکتهای داخلی تا بحال با شرکتهای خارجی هم همکاری کردهاید؟
دو تا تیم کانادایی و یه تیم ژاپنی هستند که زیر مجموعه شرکتهای بزرگی چونUBISOFT هستند و من با آنها همکاری کردهام ولی آنها مستقیما بازی یا انیمیشن تولید نمیکنند، بلکه نیازهای شرکتهای اصلی را تامین میکنند و یک واسطه به حساب میآیند.
-برای آینده چه برنامه هایی در دست اجرا داری؟
کاری که اکنون در دست اجرا دارم “اکوان” نام دارد و بر پایه داستان های مانی پیش میرود. ولی امید ندارم که در ایران منتشر شود، به خاطر اینکه مانی در ایران خط قرمز محسوب میشود. در کنار این پروژه همچنان روی شاهنامه هم کار میکنم و به احتمال قوی در سال آینده چند نمایشگاه با این موضوع خواهم داشت که اندکی با چیزی که تا امروز شاهد آن بودهاید تفاوت خواهد داشت. بیشتر در قالب پرفورمنس و همینطور حجم هم کار میکنم. علاوه بر این در مرحله پیش تولید مرجع تصویری شاهنامه و جمعآوری منابع هم هستم و اگر کسی بتواند در این زمینه به من کمک کند خیلی خوشحال میشوم. همچنین آقای شهرام ناظری به همراه گروه فردوسی به زودی آلبومی تصویری با نام درفش کاویان را منتشر میکنند که من افتخار داشتم برای اینکار دکور و انیمیشن طراحی کنم. آهنگساز و سرپرست گروه فردوسی کار آقای فرید الهامی است و من به جرات میتوانم بگویم که این کار یکی از زیباترین کارهایی است که برای شاهنامه در حوزه موسیقی تا به امروز انجام شده است: لذت بخش، لذت بخش و لذت بخش … !
آیدین سلسبیلی در کنار استاد عبدالمجید ارفعی