نیازی که ما ایرانیان داریم به این که چونان ایرانی بر خود بنازیم و بر جهان سربرافرازیم از آنجاست که ما در این جهان، جهانی بیگانه با خویشتن، جهانی که به سوی یکپارچگی، یکنواختی، همسانی، دواسبه میتازد بیش از هر زمان بدان نیاز داریم که ایرانی بمانیم. چگونه ایرانی میتوانیم ماند؟ پاسخی که من به این پرسش ناگریز بنیادین میدهم این است: با شناخت ایران. من بی گمانم که هر ایرانی اگر ایران را، تاریخ و فرهنگ آن را، به درستی بشناسد، به ناچار دل به ایران خواهد باخت؛ آن را آنچنان گرامی، والا، پرفروغ، دلربا خواهد یافت که آگاهانه…
امتیاز کاربر: 3.93 ( 3 امتیازات)
0
نیازی که ما ایرانیان داریم به این که چونان ایرانی بر خود بنازیم و بر جهان سربرافرازیم از آنجاست که ما در این جهان، جهانی بیگانه با خویشتن، جهانی که به سوی یکپارچگی، یکنواختی، همسانی، دواسبه میتازد بیش از هر زمان بدان نیاز داریم که ایرانی بمانیم. چگونه ایرانی میتوانیم ماند؟ پاسخی که من به این پرسش ناگریز بنیادین میدهم این است: با شناخت ایران. من بی گمانم که هر ایرانی اگر ایران را، تاریخ و فرهنگ آن را، به درستی بشناسد، به ناچار دل به ایران خواهد باخت؛ آن را آنچنان گرامی، والا، پرفروغ، دلربا خواهد یافت که آگاهانه از سر شناخت، نه با شور و دلبستگی کور، آن را سرزمینی خواهد دانست که در بسیاری از زمینههای فرهنگی، اجتماعی، انسانی، در جهان در تاریخ بی مانند است. پس، به ناچار از آنچه این بخت بلند بهین را داشته است که ایرانی باشد، در این سرزمین سپند اهورایی که سرزمین فر و فروغ و فرزانگی است بزاید و بزید، سرافراز خواهد بود و نازان، اگر او آگاهانه بدین سرافرازی و نازانی برسد، ناگفته پیداست به آسانی در برابر فرهنگهای دیگر فرو نخواهد شکست و خود را در برابر دیگران خوار و بیارج نخواهد دانست.
میر جلال الدین کزازی