بازبینی کلی
یکی از نکات بسیار مهمی که در ویژگی های برخی پهلوانان حماسی وجود دارد «باده خواری» و «پرخوری» آن هاست که افزون بر اشاره به قدرت جسمانی آن ها می تواند نشان دهنده بهره گیری آنان از لذت های آنی و شادی درونی شان باشد که با وجود نبردهای بسیار و پرمخاطره، مرگ را به سخره گرفته اند؛ همچنان که بیشتر نبردهای شاهنامه، مقدماتی چون جشن و باده نوشی را با خود به همراه دارند؛ حتی گاهی پهلوانانی چون رستم با هماورد خویش به باده نوشی و جشن و شادی می پردازند؛ همچنان که در داستان «رستم و اسفندیار» و یا «هفت خوان» و «هفت گُردان» شاهد آن هستیم؛ اما از این میان، رستم شاخص ترین پهلوان شاهنامه است که دو مشخصه پرخوری و پرآشامی او مورد تأکید قرار گرفته؛ دکتر خالقی مطلق در این باره معتقدند: «صفت پرخوری و پرآشامی یکی از ویژگی های پهلوانان حماسه های بدوی و از بازمانده های رفتار رستم سکایی است. این رفتار در میان پهلوانان دیگر شاهنامه، مثالی ندارد و یا مانند اسفندیار و بهمن مثال عکس دارد». دکتر آیدنلو نیز شکم بارگی پهلوانان را از خصوصیات «ایندره» (ایندرا)، ایزد ودایی، دانسته و بیان داشته اند: این ایزد، بغی است با دو ویژگی قدرتمندی و افراط در بزم و باده گساری که گاه صد و گاه سیصد گاو را به یکباره می بلعد و به اندازه سه تا سی دریاچه آشام هوم/ سومه می نوشد؛ اما نخستین اشاره به پرخوری رستم مربوط به زمان شیرخوارگی اوست:
به رستم همی داد ده دایه شیر
که نیروی مردست سرمایه شیر
بُدی پنج¬مرده مرو را خورش
بماندند مردم از آن پرورش
(دفتر اول، ۲۷۰: ۱۵۱۶- ۱۵۱۷)
این اشاره فردوسی در ابتدای توصیف از رستمی که در آینده تمامی حوادث به نوعی حول محور او خواهند چرخید، نشان دهنده این امر است که این کودک تازه متولد شده با تمام شخصیت های داستانی شاهنامه تفاوت های عمده ای دارد. او عجیب، خارق العاده و بسیار قدرتمند است. در جنگ های سخت، زبون و افکنده نمی شود، بر اژدها و دیوان غلبه می یابد و در انواع نبردها و آزمون های جنگی پیروز می شود؛ چنین ویژگی هایی به طور حتم شخصیتی را می طلبد که به لحاظ ظاهر و قدرت جسمانی فوق تصور انسانی باشد، بنابراین ابداً بعید نیست که رستم در هر وعده غذایی یک گور را به تنهایی بخورد، غذایش صد برابر پهلوانان دیگری چون بهمن باشد و بسیار باده نوشی کند. فردوسی درخصوص پرخوری رستم در مقابل بهمن می گوید:
دگر گور بنهاد پیش تنش
که هر بار گوری بُدی خوردنش
نمک برپراگند و ببرید و خورد
نظاره برو بر سرافراز مرد
همی خورد بهمن ز گور اندکی
نبُد خوردنش زان او صد یکی…
(دفتر پنجم، ۳۲۲: ۳۶۳- ۳۶۵)
باده نوشی رستم نیز از جمله مواردی است که بسیار بدان اشاره شده؛ از شبی که در سمنگان مهمان بود (چو شد مست و هنگام خواب آمدش) تا جشن ها و میادین جنگ؛ این مِی نوشی به اندازه ای است که هفت گردان، شیطان را هم در باده نوشی حریف رستم ندانسته و او را شخصیت توانمندی می دانند که توانایی باده نوشی و جنگ افروزی را یکجا در درون خود جمع کرده است:
که ما را بدین جام می رای نیست
به می با تو ابلیس را پای نیست
می و گرز یک زخم و میدان جنگ
جز از توکسی را نیامد به چنگ
(دفتر دوم، ۱۰۸: ۷۰- ۷۱)
پرخوری و پرآشامی پهلوانان در دیگر آثار حماسی هم دیده می شود؛ برای نمونه اسدی طوسی نیز در خلق شخصیت گرشاسب و هویت بخشی به او که به روایت شاهنامه از نیاکان رستم به شمار می آید، پرخوری و پرآشامی را یکی از ویژگی های او برمی شمرد؛ به ویژه که گرشاسب نیز دقیقاً همانند رستم یک گور را به تنهایی می خورد:
بُد از گور پردخته گُرد دلیر
همه خورده تنها و نابوده سیر
(گرشاسب نامه، ص ۲۰۴: ۲۵)
اما نکته بسیار مهم دیگر در اشارات شاهنامه و برخی منابع دیگر حاکی از این مطلب است که این خصوصیات رستم مورد نکوهش و تمسخر پهلوانان دیگری چون بهمن و اسفندیار نیز قرار می گیرد؛ برای نمونه، هنگامی که رستم بهمن را به دلیل کم خوری و کم غذایی سرزنش می کند، بهمن نیز در پاسخ بدو «پرخوری» و حتی «پرگویی » حریف اش را مورد انتقاد قرار می دهد:
بدو گفت بهمن که خسرونژاد
سخن گوی و بسیارخواره مباد!
خورش کم بود، کوش جنگ بیش!
به کف برنهیم آن زمان جانِ خویش!
(دفتر پنجم، ۳۲۲: ۳۶۸- ۳۶۹)
در روایت ثعالبی نیز بهمن به همراه زاغی۱ که زال به عنوان راهنما با او فرستاده بود به سوی رستم رفته و او را با پیکری ستبر و چهره ای هولناک در حال کباب کردن گوری می بیند که در دست دیگرش نیز جام بزرگی از شراب دارد. رستم او را به خوردن غذا دعوت می کند و خودش هم چنان که عادت اوست بسیار می خورد و می نوشد، اما هنگامی که بهمن را می بیند که بسیار کم خوراک است می گوید: «سزاوار نیست که شاهزاده اندک خوراک و کم آشام باشد. در آن صورت، هنگام نیزه و شمشیر زدن، تواناییش کم خواهد بود» و بهمن با زبان طعن و کنایه چنین پاسخ او را می دهد: «ما شاهزادگان کم خور و پرتوان هستیم». کنایه بهمن به طور کاملاً غیرمستقیم در این عبارت آخر به دو جهت نمایان است: بهمن خود را شاهزاده ای خوانده که به لحاظ نژادگی مرتبه ای والاتر از رستم پهلوان دارد و به واقع نوعی تفاخرطلبی نژادی محسوب می شود و دوم توان بالا و قدرت جسمی که یکی از ویژگی های شاهزادگان است و عموماً از طریق پیوندهای خونی از پدر به فرزند منتقل می شود را بدون نیاز به پرخوری و پرآشامی به رخ رستم کشیده است؛ از طرف دیگر آیدنلو معتقد است: «منظور غیرمستقیم و پوشیده بهمن این است که پرخواری و پرگویی رستم برخواسته از خوی بدوی و قبیلگی اوست که به دور از محیط شهری و شهریاری تکوین یافته و درواقع گواژۀ رستم را با کنایه تعریضی منتها پوشیده ترِ دیگر پاسخ می گوید».
چنین طعنه ها و کنایاتی از زبان اسفندیار در ماجرای نبرد میان رستم و اسفندیار هم دیده می شود:
که گفتار بیشی نیاید بکار!
شکم گرسنه، روز نیمی گذشت
ز گفتار بیکار بسیار گشت!
بیارید چیزی که دارید خوان
کسی را که بسیار گوید مخوان
چو بنهاد رستم، به خوردن گرفت
بماند اندر آن خوردن اندر شگفت
(دفتر پنجم، ۳۵۸: ۷۹۰- ۷۹۳)
اما به هر روی، این حجم از اشارات پیرامون رستم به روشنی گویای این امر است که قدرت جسمانی و بدنی این شخصیت باید فراتر از حد معمول در نظر آید و جنبه خارق العادگی او بیش از سایر پهلوانان جلوه کند.
پی نوشت
۱٫ در اسطوره های پارسیان آمده است که زال راهنمایی را برای بهمن انتخاب کرد تا جایگاه رستم را به او نشان دهد و آن راهنما، زاغی بوده است.
منابع
۱٫ آیدنلو، سجاد، (۱۳۸۹)، «بررسی و تحلیل چند رسم پهلوانی در متون حماسی»، دوره ۰، شماره ۱، صص ۵- ۳۶، ص ۹٫
۲٫ اسدی طوسی، (۱۳۸۹)، «گرشاسب نامه»، به تصحیح حبیب یغمایی، تهران: نشر دنیای کتاب.
۳٫ ثعالبی نیشابوری، عبدالملک بن محمدبن اسماعیل، (۱۳۶۸)، «تاریخ ثعالبی»، با دیباچه مجتبی مینوی و مقدمه و ترجمه محمد فضائلی، تهران: نشر نقره، ص ۲۲۰- ۲۲۵٫
۴٫ خالقی مطلق، جلال، (۱۳۹۱)، «یادداشت های شاهنامه»، ج ۲، بخش دوم، نشر دائره ¬المعارف بزرگ اسلامی، ص ۲۸۴٫
۵٫ فردوسی، حکیم ابوالقاسم، (۱۳۸۶)، «شاهنامه» به تصحیح جلال خالقی مطلق، چاپ اول، جلد اول، دوم و پنجم، تهران: مرکز دائره ¬المعارف بزرگ اسلامی.