بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ یادداشت : نوروز با رمز و راز تنیده شده است. از میان همۀ آنچه دربارۀ نوروز خواندهام نکتۀ تابندۀ زیر رخسارۀ نمادین این عید باستانی را نیکتر نشان میدهد:
«بنا بر یک اسطورۀ باستانی، در طول سال، دوازدهتن از یاران اهریمن در کار جویدن و بُریدن و برانداختن دوازده ستونی هستند که جهان را نگاه میدارند. در روزهای پیش از نوروز، وقتی که ستونها در شُرُف افتادن هستند، یاران اهریمن به شادی این که کار نابودی جهان پایان یافتهاست، برای رقص و پایکوبی به زمین میآیند و چون بازمیگردند، میبینند که همۀ ستونها مرمّت یافتهاند؛ نمادی دیگر از ستیز میانِ یاران اورمزد و یاران اهریمن و سرانجام پیروزی نیکی بر بدی در آغازِ سال نو و در نوروز» (ژاله آموزگار ، زبان، فرهنگ، اسطوره، ص۲۵۰).
عجب سخن زیبای الهامبخشی! انگار این اسطورۀ کهن میگوید سرشت و سرنوشت ایران این است که دشمنانش که یاران اهریمناند، همیشۀ روزگار، با کوششی خستگیناپذیر، ستونهای بقا و اقتدار او را بجوند و ببُرند اما جخت وقتی دستافشانی میکنند که کار ایران تمام شده، درست زمانی که بهظاهر ایران باید فروبریزد و بمیرد، ناگهان میبینند که ایزدان مقدّس؛ یاران اورمزد؛ این جنود و لشکریانی که دیده نمیشوند، میآیند و ستونهای بقا و اقتدار ایران را مرمّت میکنند.
به اینمعنا نوروز جشن پایندگی ایران است در هنگامۀ بیفریادی که مرگ ایران قطعی است؛ جشن پیروزی امید است در زمانی که نومیدی سیطره یافته است. مژدۀ نوروز این است که کار ایران به مو میرسد اما این مو گسسته نخواهد شد. هر نوروز روح امید در کالبد ایران دمیده میشود تا بنیانهای حیات ملّی ترمیم و تقویت شود. تا ایّام ایران به میمنت کوشش و بردباری و یکدلیِ ملّت ایران، فرّخ و خجسته گردد.
چه نیکبخت مردمی هستیم که جشن ملّیمان چنین پرمعناست. چنین روحبخش و همافزاست. تا نوروز هست دیو و دروج و خشکسالی و تنگدستی و بیماری نمیتواند امید و شادی و مهربانی مردم ما را بمیراند.
میلاد عظیمی