بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ یادداشت : به این بیت سعدی توجه کنید:
روی تو چه جای سحر بابل
موی تو چه جای مار ضحاک (۱)
رابطۀ میان سحر و بابل و مار و ضحاک معلوم است. ارتباط میان مار و افسون و جادو نیز روشن است. جز اینها ارتباطی هم میان ضحاک و سحر و ضحاک و بابل به ذهن متبادر میشود.
توضیح اینکه ضحاک جادوگر بود. سعدی باز هم به جادوگر بودن ضحاک(۲) اشاره دارد. او را در کنار ساحر بزرگ سامری نشانده است:
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم
که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت (۳)
و همچنین بیت زیر:
لب خندان شیرین منطقش را
نشاید گفت جز ضحاک جادو(۴)
جادوگری صفت مهم و برجسته و چشمگیر ضحاک بوده است. مردی دقیق چون ابوریحان بیرونی از میان صفات ضحاک، جادوگری او را برجسته کرده است: « اندرین روز [مهرگان]افریدون ظفر یافت بر بیوراسب جادو[= جادوگر] آنکه معروف است به ضحاک» (۵). در شاهنامه ضحاک «جادوپرست» خوانده شده است(۶). از طلسمی که ضحاک ساخته و از جادوگران درگاهش سخن رفته است (۷). فردوسی در توصیف عصر ضحاک فرموده: «هنر خوار شد جادویی ارحمند»(۸) و «ز دیو و ز جادو جهان پرهراس» (۹). در کوشنامه که منظومهای حماسی است دربارۀ کوش پیلدندان، برادرزادۀ ضحاک، بارها ضحاک، «جادو» نامیده شده است (۱۰). از برخی روایات استشمام میشود که انگار ضحاک به نیروی جادو پادشاهی خود را به کف آورد:«نامش ضحاک و جادوی دانست و پادشاهی همه جهان بگرفت» (۱۱). بعضی روایات ماجرای پدرکشی ضحاک را به جادو ربط داده است؛ دیوی که ضحاک از او جادوگری میآموخت از ضحاک خواست پدرش را که با جادو مخالف بود بکشد (۱۲). از جادوهای ضحاک این بود که خود را به صورت باشه (۱۳) و اژدها نمود. در فارسنامه آمده که اسم «اژدهاق» با جادو و خویش را به صورت «اژدها» نمودن ارتباط دارد(۱۴).
نکتۀ دیگر ارتباط «بابل» با ضحاک است. در برخی روایات آمده «ضحاک شهر بابل بنا کرد به روزگار جمشید بهفرمان او» (۱۵). نوشتهاند بابل دارالملک ضحاک بوده است (۱۶) و او در بابل در جایی که «کنگدز» نامیده میشد میزیست (۱۷). همچنین به یک روایت ضحاک جمشید را در بابل با اره به دونیم کرد و بسوزانید(۱۸).
در بعضی روایات آمده که «ضحاک… جادو بود و به بابل پرورش یافتهبود»(۱۹). این یعنی در این روایات ضحاک از طریق جادوگری است که پیوند میخورد به بابل که نزد قدما کانون جادو بود و جایگاه هاروت و ماروت. به این روایت توجه کنید:
«افریدون… ضحاک را بگرفت … و بر آخر بر کوه دماوند در چاهی ببستش استوار؛ بعضی گویند هنوز بهجای است؛ جادوان روند و از وی تعلیم کنند و نامعقول است این سخن» (۲۰).
بر اساس این روایت نامیرایی ضحاک و همچنین چاه و زندانش با جادو ارتباط دارد؛ درست مثل هاروت و ماروت که تا آخر دنیا زنده هستند و برای مکافات در چاهی در بابل اسیر هستند. اینکه جادوگران هنوز به نزد ضحاک میروند و از او سحر میآموزند نیز مانند قصه هاروت و ماروت است. نوشتهاند که هاروت و ماروت دروا و سرنگون و تشنه در چاه آویزان هستند ( ۲۱). در برخی روایات مردمی شاهنامه همین سرنوشت برای ضحاک رقم زده شده است(۲۲). بگذریم که برخی اعتقاد داشتند هاروت و ماروت در دماوند، در چاه گوگرد ضحاک، گرفتارند(۲۳) .
پانوشت:
۱. غزلهای سعدی، به کوشش استاد یوسفی، سخن،ص۳۳۵.
۲. شارحان تا آنجا که دیدهام اشارهای بسیار کوتاه و گذرا به جادوگری ضحاک کردهاند. برای نمونه نک: شرح غزلیات سعدی، خانم فرح نیازکار، هرمس، ۱۳۹۰، ص ۲۷۴ و۱۰۸۸ نیز غزلیات سعدی، شرح مرحوم کاظم برگ نیسی، فکر روز،۱۳۸۰،ص۸۲ و ۷۵۹ .
۳و۴. غزلهای سعدی، ص۲۳۸ و۵۲۱. ضبط یوسفی «کید و سحر» است. فروغی «کید سحر» دارد. سعدی جای دیگر فرموده: «به کید سحر چه ماند که ساحران سازند؟».
۵. التفهیم بیرونی، تصحیح استاد همایی، ص۲۵۴.
۶-۹.شاهنامه، تصحیح استاد خالقی مطلق، ج۱،ص۶۵ و ج۱،ص۷۵و ج۱،ص۵۵و ج۸،ص۳۲.
۱۰. برای مثال کوشنامه، تصحیح استاد متینی، ص۱۸۸ و ۱۹۰ و۲۶۴ و ۳۵۸.
۱۱. تاریخنامه طبری ، تصحیح دکتر محمد روشن، ج۱،ص۱۰۱.
۱۲. فارسنامۀ ابنبلخی، تصحیح نیکلسون،صص۳۴-۳۵.
۱۳. زینالاخبار گردیزی، تصحیح حبیبی، دنیای کتاب،ص۳۷.
۱۴. فارسنامه،ص۳۴.
۱۵. زینالاخبار،ص۳۵.
۱۶. مجملالتواریخ و القصص، تصحیح استاد بهار، کلاله خاور، ص۴۱ و نزههالقلوب مستوفی، تصحیح لسترنج، ص۳۹.
۱۷. مجملالتواریخ ،ص۴۱ و زینالاخبار،ص۳۶.
۱۸. مجملالتواریخ ، ص۴۶۲.
۱۹. فارسنامه،ص۳۴.
۲۰. مجملالتواریخ ،ص۴۱.
۲۱. فرهنگ تلمیحات، استاد شمیسا، ص۶۰۳.
۲۲.،فردوسینامه (مردم و شاهنامه)، ابوالقاسم انجوی شیرازی، علمی، ۱۳۶۹،،ج۲،ص۳۱۳ و۳۰۶.
۲۳. نزههالقلوب مستوفی، ص۳۹.
میلاد عظیمی