خانه / چکامه / منم بانوی ایرانی سروده ای از هما ارژنگی
کلیک کنید

منم بانوی ایرانی سروده ای از هما ارژنگی

باشگاه شاهنامه پژوهان _ چکامه : جایگاه بانوان در فرهنگ و تاریخ ایران بر کسی پوشیده نیست. این جایگاه به میزانی بوده است که زنان در ایران باستان به مقامات بالایی در ساختار سیاسی دست پیدا می کردند. در فرهنگ ایرانیان باستان نیز زن از جایگاهی برجسته برخوردار بوده است. در میان چکامه سرایان نیز همواره سروده های بسیاری درباره زنان سروده شده است. سروده منم بانوی ایران یکی از این چکامه ها از هما ارژنگی است که در ادامه خواهید خواند. منم بانوی ایرانی، همان آیینه‌ی حیرت فزای صنع یزدانی، همان گنجینه‌ی مانای فرهنگ اهورایی، به دستم مشعل روشنگر…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: اولین نفر باشید!
0

منم بانوی ایرانی سروده ای از هما ارژنگی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ چکامه : جایگاه بانوان در فرهنگ و تاریخ ایران بر کسی پوشیده نیست. این جایگاه به میزانی بوده است که زنان در ایران باستان به مقامات بالایی در ساختار سیاسی دست پیدا می کردند. در فرهنگ ایرانیان باستان نیز زن از جایگاهی برجسته برخوردار بوده است. در میان چکامه سرایان نیز همواره سروده های بسیاری درباره زنان سروده شده است. سروده منم بانوی ایران یکی از این چکامه ها از هما ارژنگی است که در ادامه خواهید خواند.

منم بانوی ایرانی،
همان آیینه‌ی حیرت فزای صنع یزدانی،
همان گنجینه‌ی مانای فرهنگ اهورایی،
به دستم مشعل روشنگر دنیای انسانی

من از بی‌منتهای عشق میایم
کلید گنج مقصودم
خدایم داده فتح الباب بس اسرار پنهانی
ز اندوهان نمیگویم به راه مهر میپویم
که من فرخ نژاد و بهمن و پاک و سپنتایم
زن شایسته ی دیروز و هم امروز و فردایم

منم آن دختر صحرا،
همان سرو بلند عشق و آزادی،
که هنگام سحر در دشتهای خرم پوشیده از شبنم
تمام بره‌ها در بزم من آواز می خوانند
و دستان توانمند من از پستان گاوان

با محبت شیر می دوشند
منم چادر نشین پر تلاش دشت های دور
همانند ستیغ کوهها آزاده و مغرور
تنور نان و فانوس و اجاق کومه ام روشن
منم آن نقشبندی کز سر انگشت گهربارم
به دشت خالی هر دار قالی خرمنی از عشق می‌کارم
به شالیزار باران خورده با شادی سرور و مهر می‌آرم

منم دنیای شعر و گنج الهام و هنر بانوی ایرانی
همان خلوت نشین ساحت پر راز عرفانی
همان الهام بخش عارفان عرش ربانی
کتاب بسته و ناخوانده‌ی آیات سبحانی

طبیبم من، شفای جسم و جان دردمندانم
پرستاری صبورم مرهم افسرده حالانم
یکی آموزگار عاشقم، استاد آزادم
به گاه داوری، نیکو نهاد و عادل و رادم
منم همراه و همگام و حریف و همدم و همسر
به گاه نیک و بد پشت و پناه و در بلا یاور

منم مادر.
منم مادر،خدای کوچک هستی ده انسان
که با لالای شیرینم زمان آرام میگیرد
وبا آواز رنگینم زمین بیدار میگردد
و در آغوش پر مهرم شقاوت رنگ می بازد
منم مادر شفای خاطر آزرده از آلام انسانی

سخن کوته،
منم شعر بلند زندگی زیبا و بی پایان
منم بانوی ایرانی و فخر کشور ایران

#هما_ارژنگی

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
گفتگو
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس