خانه / چکامه / خوابگاه فردوسی / حسین مسرور
کلیک کنید

خوابگاه فردوسی / حسین مسرور

باشگاه شاهنامه پژوهان _ چکامه: خوابگاه فردوسی مثنوی است از حسین مسرور که به مناسبت هزاره فردوسی در سال ۱۳۱۳ سروده است. این سروده هم در زمان زندگی سراینده آن و هم سالها پس از تاریخ سرایش تا امروز بسیار مورد توجه بوده و یکی از بهترین سروده ها درباره فردوسی است. راز ماندگاری و توجه به این سروده زیبا آشنایی حسین مسرور با نظم و نثر پارسی و توانایی او در نثرنویسی است. حسین مسرور که در کنار نویسندگی و چکامه سرایی آشنا به زبان انگلیسی، فرانسه و عربی نیز بود آثاری را نیز از این زبانها به فارسی برگزدان…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: 4.85 ( 1 امتیازات)
0

از خوابگاه فردوسی / حسین مسرور
باشگاه شاهنامه پژوهان _ چکامه:
 خوابگاه فردوسی مثنوی است از حسین مسرور که به مناسبت هزاره فردوسی در سال ۱۳۱۳ سروده است. این سروده هم در زمان زندگی سراینده آن و هم سالها پس از تاریخ سرایش تا امروز بسیار مورد توجه بوده و یکی از بهترین سروده ها درباره فردوسی است. راز ماندگاری و توجه به این سروده زیبا آشنایی حسین مسرور با نظم و نثر پارسی و توانایی او در نثرنویسی است. حسین مسرور که در کنار نویسندگی و چکامه سرایی آشنا به زبان انگلیسی، فرانسه و عربی نیز بود آثاری را نیز از این زبانها به فارسی برگزدان می کرد. او همچنین با زبان پهلوی نیز آشنایی داشته است. مقاله‌های ادبی و تاریخی او در مجلات ارمغان و یغما چاپ شده‌است. او مدتی مدیریت برنامه‌های ایران در آینهٔ زمان و شهر سخن را، در رادیو ایران بر عهده داشت. از این سراینده توانمند سه دفتر از سروده هایش با نامهای هنرنامه (۱۳۱۲)، راز الهام (آدر ۱۳۳۸) و یادگار سخنیار (۱۳۴۷) بر جای مانده است.

کجا خفته‌اى، اى بلندآفتاب
برون آى و بر فرق گردون بتاب
نه اندر خور توست روى زمین
ز جا خیز و بر چشم دوران نشین
کجا ماندى اى روح قدسی سرشت
به چارم فلک، یا به هشتم بهشت
به یک گوشه از گیتى آرام توست
همه گیتى آکنده از نام توست
چو آهنگ شعر تو آید به گوش
به تن خون افسرده آید به جوش
ز شهنامه گیتى پرآوازه است
جهان را کهن کرد و خود تازه است
تو گفتى جهان کرده‌ام چون بهشت
از این بیش تخم سخن کس نکشت
ز جا خیز و بنگر کز آن تخم پاک
چه گل‌ها دمیدست بر روى خاک
نه آن گل که در مهرگان پژمرَد
نخندیده بر شاخ، بادش برَد
نه جورِ خزان دیده گلزار او
نه بر دستِ گلچین شده خار او
بزرگان پیشینه‌ی بى‌نشان
ز تو زنده شد نام دیرینشان
تو در جام جمشید کردى شراب
تو بر تخت کاووس بستى عقاب
اگر کاوه زآهن یکى توده بود
جهانش به سوهان خود سوده بود
تو آب ابد دادى آن نام را
زدودى از او زنگ ایام را
تهمتن نمک خوار خوان تو بود
به هر هفت خوان میهمان تو بود
چو کِلکِ تو راه گزارش گرفت
سر راه بر تیغ آرش گرفت
تویى دودمان سخن را پدر
به تو باز گردد نژاد و هنر

حسین مسرور -۱۳۱۳

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
باز کردن چت
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس