خانه / چکامه / مرزهای ایرانشهر / شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی به یاد ایرج افشار
کلیک کنید

مرزهای ایرانشهر / شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی به یاد ایرج افشار

                    با یاد ایرج افشار خط‌ های روی نقشه به دیوار؟ و آن سیم خاردار؟ ـ نه هرگز! معنای من کجاست، پس اکنون؟ در تنگ این حصار؟ ـ نه هرگز! از سیم خاردار گذر کن بگذر ز خار و صخره خارا آن سوی بادکوبه و گنجه و آن سوی مرو و بلخ و بخارا آن سوی عهدنامه شاهان از سغد تا هرات و نشابور هر جا بیات ترک و همایون هر جا نوای پرده ماهور آفاق همدلی و همیشه هر جا من و شماست، همانجا هر جا که نام حافظ و خیام در خاطر آشناست، همانجا. ۱۰/۶/۱۳۶۶

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: 4.55 ( 1 امتیازات)
0

                    مرزهای ایرانشهر / شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی به یاد ایرج افشار


با یاد ایرج افشار

خط‌ های روی نقشه به دیوار؟

و آن سیم خاردار؟

ـ نه هرگز!

معنای من کجاست، پس اکنون؟

در تنگ این حصار؟

ـ نه هرگز!

از سیم خاردار گذر کن

بگذر ز خار و صخره خارا

آن سوی بادکوبه و گنجه

و آن سوی مرو و بلخ و بخارا

آن سوی عهدنامه شاهان

از سغد تا هرات و نشابور

هر جا بیات ترک و همایون

هر جا نوای پرده ماهور

آفاق همدلی و همیشه

هر جا من و شماست، همانجا

هر جا که نام حافظ و خیام

در خاطر آشناست، همانجا.

۱۰/۶/۱۳۶۶

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
گفتگو
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس