بازبینی کلی
در پادشاهی جمشید در شاهنامه بخشی است با عنوان «گفتار اندر داستان مرداس».
ضحّاک پسر مرداس به دسیسۀ ابلیس که در هیئت نیکخواهی بر او ظاهر میشود، پدرش را میکشد. سپس ابلیس در هیئت جوانی خوالیگر دوباره بر او ظاهر میشود:
چو بشنید ضحّاک بنواختش/ زبهرِ خورش جایگه ساختش
۱۳۰ کلید خورشخانۀ پادشا/ بدو داد دستور فرمانروا
فراوان نبود آنزمان پرورش/ که کمتر بُد از کُشتنیها خورش
ز هر گوشت از مرغ و از چارپای/ خورشگر بیاورد یکیک بجای
به خونش بپرورد برسانِ شیر/ بدان تا کند پادشا را دِلیر
سَخُن هرچه گویدْش فرمان کند/ به فرمان او دل گِروگان کند
۱۳۵ خورش زردهی خایه دادش نُخُست/ بدان داشتش یک زمان تندرست
بخورد و برو آفرین کرد سخت / مزه یافت و خواندش ورا نیکبخت
چنین گفت ابلیس نیرنگساز/ که جاوید زی شاد و گردنفراز
که فردات زآنگونه سازم خورش/ کز او آیدت سربسر پرورش
برفت و همه شب سگالش گرفت/ که فردا ز خوردن چه سازم شِگِفت
۱۴۰ دگر روز چون گنبد لاژورد/ برآورد و بنمود یاقوت زرد
خورشهای کبک و تذرو سَپید/ بسازید و آمد دلی پرامید
شه تازیان چون به خوان دست برد/ سر کمخِرَد مِهر او را سپرد
سدیگر به مرغ و کباب بره/ بیاراست خوان از خورش یکسره
به روز چهارم چو بنهاد خوان/ خورش کرد از پشت گاو جوان
۱۴۵ بدوی اندرون زعفران و گلاب/ همان سالخورده می و مُشک ناب
چو ضحّاک دست اندرآورد و خورد/ شگفت آمدش زآن هُشیوار مرد
بیت۱۳۳ اندکی ابهام دارد. استاد خالقی مطلق در شرح این بیت نوشتهاند:
«اگر ضمیر اش را به گوشت در بیت پیشین برگردانیم، در مرجع فعل پروردن که در این صورت هم به گوشت برمیگردد و هم به شیر دچار اشکال میگردیم. محتملتر این است که خون کنایه از «گوشت به خون آغشته»است و ضمیر اش به ضحّاک برمیگردد. میگوید: ابلیس ضحّاک را مانند شیر (درّندهای که با خوردن گوشت و خون جانوران دلیر میگردد) با خوردن گوشت پرورانید تا دلیر و بیباک گردد.
استاد خالقی در تفسیر اول گویا شیر را به معنی لبن گرفته و البته این تفسیر به دلیل دیگری، به هیچروی نمیتواند درست باشد و آن اینکه شیرِ خوراکی «یای» معلوم دارد (ršī) و دلیر «یای» مجهول (dilēr) و این دو واژه هیچگاه با هم قافیه نشدهاند.
پس تفسیر دوم استاد – چنانکه خود گفته اند- درستتر است، اما ابهام بیت اینجاست که چنانکه در تفسیر استاد دیده میشود، «بپرورد» فعل ماضی است و در این بیت میگوید: خورشگر با گوشت و مرغ ضحّاک را بپرورد، در حالی که مراحل گوشتخواری ضحّاک تازه از بیت ۱۳۵ با پروتئینخواری ملایم یعنی با خوردن زردۀ خایه (تخم مرغ) آغاز میشود. مراحل گوشتخواری ضحّاک چنین آمده است: ۱٫ زردۀ خایه (تخم مرغ) در بیت ۱۳۵؛ ۲٫ خورش کبک و تذرو سپید (ب۱۴۱)؛ ۳٫ مرغ و کباب بره (ب۱۴۳)؛ ۴٫ گوشت پشت گوساله (ب۱۴۴). پس، این ابهام را چگونه میتوان توضیح داد؟ دو احتمال را میتوان مطرح کرد: یکم. شاعر فعل ماضی «بپرورد» را به جای فعل مضارع التزامی «بپروراند» به کار برده است (این نوع کاربرد در شاهنامه باز هم هست).
در این صورت، میتوان در مصراع دوم بیت ۱۳۳ «بدان تا» (تا، برای اینکه) را به مصراع یکم نیز مربوط بدانیم و این بیت و بیت پیش از آن را چنین معنی کنیم: خورشگر گوشت پرندگان و چهارپایان را فراهم آورد تا ضحّاک را با گوشت خونآلود بپروراند و او را مانند شیری که گوشت و خون خورده است، دلیر و بیباک کند. سپس مراحل گوشتخواری ضحاک با گوشتهایی که پیشتر فراهم شده، از بیت ۱۳۵ به بعد، یک به یک گفته می شود؛ این تفسیر با بیت ۱۳۴ (سخن هرچه گویدش فرمان کند …) همخوانی بهتری دارد؛ دوم، براساس همان تفسیر استاد خالقی مطلق، بپرورد را میتوان فعل ماضی انگاشت و این بخش را چنین توضیح داد که شاعر در بیتهای ۱۳۲-۱۳۴ کل رویداد و نتیجۀ آن را یکجا گفته و سپس از بیت ۱۳۵ به بعد مراحل و جزئیات همین رویداد را شرح داده است.
به نظر نگارنده برداشت یکم محتملتر است. دوستان نازنینی که قصد دارند گوشتخواری را کنار بگذارند، میتوانند برعکس ضحّاک عمل کنند و از شمارۀ ۴ به شمارۀ ۱ برسند. یعنی اول گشت گوساله را ترک کنند، بعد شیشلیک و سلطانی و بعدش مرغ را و در مرحلۀ چهارم تخم مرغ را. حالا میفهمم که چرا گیاهخواران عزیز حتی تخم مرغ هم نوش جان نمیکنند. پیش از ضحّاک مردمان حتّی تخم مرغ هم نمیخوردند، چه رسد به گوشت. یعنی خوردن تخم مرغ هم آدم را گستاخ میکند؟