فردوسی، تجدید کنندهٔ جاویدان خردِ ایرانشهری در ادب فارسی / سید جواد طباطبایی
شهریور 29, 1398
درسخن
نظر بدهید
سید جواد طباطبایی اگرچه شعر فارسی با نخستین پارسی گویان و، از آن پس، در سده های شکوفایی ادب ایران، یعنی از نخستین شاعران، از رودکی تا فردوسی و خیام، و از سرایندگانی چون سعدی، جلال الدین رومی و حافظ تا جامی، که واپسین شاعر مهم دورهٔ قدیم و سرآغاز انحطاط ادبی ایران بود، پیوندهایی با اندیشیدن فلسفی داشت، اما با زوال تدریجی اندیشه فلسفی در ایران شعر نیز به عنوان استوارترین پشتوانه وحدت «ملی» و تداوم وحدت سرزمینی و فرهنگی ایران زمین دستخوش انحطاط شد. از دیدگاه تأمل فلسفی و خردگرای در تقدیر تاریخی ایران، در عصر زرین فرهنگ…
امتیاز کاربر: 4.63 ( 4 امتیازات)
0

سید جواد طباطبایی
اگرچه شعر فارسی با نخستین پارسی گویان و، از آن پس، در سده های شکوفایی ادب ایران، یعنی از نخستین شاعران، از رودکی تا فردوسی و خیام، و از سرایندگانی چون سعدی، جلال الدین رومی و حافظ تا جامی، که واپسین شاعر مهم دورهٔ قدیم و سرآغاز انحطاط ادبی ایران بود، پیوندهایی با اندیشیدن فلسفی داشت، اما با زوال تدریجی اندیشه فلسفی در ایران شعر نیز به عنوان استوارترین پشتوانه وحدت «ملی» و تداوم وحدت سرزمینی و فرهنگی ایران زمین دستخوش انحطاط شد. از دیدگاه تأمل فلسفی و خردگرای در تقدیر تاریخی ایران، در عصر زرین فرهنگ ایران، همزمان با نخستین دوره شعر فارسی، یک شاعر اهمیت ویژه ای داشت. حکیم ابوالقاسم فردوسی، سراینده حماسه «ملی»، را که تجدید کننده جاویدان خردِ ایرانشهری در ادب فارسی بود و، با خردنامه خود، پلی میان دوره باستانی و دوره اسلامی ایران برافکند، باید شاعرِ دورهٔ تولد دوباره ایران زمین یا، به دیگر سخن، شاعر وحدت و تداومِ تاریخی به شمار آورد. هم او، با تکیه بر اندیشیدن خردگرای، به چنان تأملی در تقدیر ایران زمین پرداخته است که حماسهٔ «ملّی» او را می توان چونان جانشین تأملی فلسفی در تقدیر تاریخی ایران تلقّی کرد. نیازی به گفتن نیست که دربارهٔ فردوسی بیشتر از آن نوشته اند که بخواهیم چیزی بر آن بیفزاییم، اما، در عمده پژوهش های درباره فردوسیِ شاعر، این نکتهٔ اخیر کمابیش مغفول مانده است که حکیم ابوالقاسم، به عنوان سرایندهٔ «حماسه ملّی ایران»، آغازگر صورتی نوآئین از اندیشیدن در تقدیر تاریخی ایران زمین نیز بود که به احتمال بسیار اهمیت آن در زمان او معلوم نبود. معنای اقدام فردوسی تا سده هایی پس از مرگ او تا مرگ خواجه شمس الدین محمد نیز به درستی نمی توانست فهمیده شود. از پایان یافتن سرودن خردنامهٔ فردوسی، و تقدیم نسخه ای از آن به سلطان غازی، تا رویارویی حکیم با سلطان و رنج های واپسین سالهای عمر او، دفتر تقدیر تاریخی ایران ورق خورد و وضع زمانه دگرگون شد. در واقع، در رویارویی کمابیش افسانه ای حکیم ابوالقاسم و سلطان محمود، هم زمان با چیرگی ترکان بر بخش های بزرگی از ایران زمین، رمزی از تقدیر این کشور نهفته است. این که به هر صورتی فردوسی مجبور شده باشد نسخه ای از شاهنامه را به سلطان محمود تقدیم کند، و بی اعتنایی سلطان به اهمیت آن نامهٔ ارجمند، نشان از پایان دوره ای در تاریخ ایران دارد که در آن پیوندهای فرمانروایان با روح حماسهٔ «ملّی» ایرانیان گسسته بود.
سید جواد طباطبایی، زوال اندیشه سیاسی در ایران، انتشارات مینوی خرد، صص۴۹۲،۴۹۳
جواد طباطبایی شاهنامه فردوسی 1398-06-29