بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ ویدئو:
شاهنامه خوانی با آوای اسماعیل قادرپناه براساس شاهنامه مسکو (بخش هفدهم)
سپاه فریدون چو آگه شدند
همه سوی آن راه بیره شدند
در آن جای تنگی برآویختند
کسی کش ز جنگ آوری بهر بود
که از درد ضحاک پرخون بدند
به کوی اندرون تیغ و تیر و خدنگ
پئی را نبد بر زمین جایگاه
چه پیران که در جنگ دانا بدند
ز نیرنگ ضحاک بیرون شدند
که بر تخت اگر شاه باشد دده
یکایک ز گفتار او نگذریم
مرآن اژدهادوش ناپاک را
سراسر به جنگ اندر آمد گروه
برآمد که خورشید شد لاجورد
ز لشکر سوی کاخ بنهاد روی
بدان تا نداند کسش ز انجمن
برآمد بر بام کاخ بلند
پر از جادویی با فریدون به راز
گشاده به نفرین ضحاک لب
به ایوان کمند اندر افگند راست
فرود آمد از بام کاخ بلند
به خون پری چهرگان تشنه بود
بیامد فریدون به کردار باد
بزد بر سرش ترگ بشکست خرد
مزن گفت کاو را نیامد زمان
ببر تا دو کوه آیدت پیش تنگ
نیاید برش خویش و پیوند او
کمندی بیاراست از چرم شیر
که نگشاید آن بند پیل ژیان
بیفگند ناخوب آیین او
که هر کس که دارید بیدار هوش
نه زین گونه جوید کسی نام و ننگ