قدمعلی سرامی : شاهنامه باعث پیوستگی مردم بوده است
مرداد 26, 1397
درگفتار
نظر بدهید
شاهنامه باعث پیوستگی مردم ایران بوده است / سربلندی و عزت نفس فردوسی بیش از آن بود که زبان به شکوه بگشاید یا در پی ثروت درباریان باشد / ایرانیان می دانستند و باور داشتند که جوینده یابنده است / اگر گام در راه بگذاریم حتما آن چه را که می خواهیم به دست می آوریم / در زمان فردوسی افراد بسیاری بودند که می اندیشیدند زنان فروتر از مرداناند / می توانیم با اطمینان بگوییم که فردوسی همواره ارجگزار و ستایشگر زنان آزاده بوده و از همسرش با عشق و دلبستگی فراوان یاد می کند / شاهنامه به ما…
امتیاز کاربر: 4.6 ( 1 امتیازات)
0

شاهنامه باعث پیوستگی مردم ایران بوده است / سربلندی و عزت نفس فردوسی بیش از آن بود که زبان به شکوه بگشاید یا در پی ثروت درباریان باشد / ایرانیان می دانستند و باور داشتند که جوینده یابنده است / اگر گام در راه بگذاریم حتما آن چه را که می خواهیم به دست می آوریم / در زمان فردوسی افراد بسیاری بودند که می اندیشیدند زنان فروتر از مرداناند / می توانیم با اطمینان بگوییم که فردوسی همواره ارجگزار و ستایشگر زنان آزاده بوده و از همسرش با عشق و دلبستگی فراوان یاد می کند / شاهنامه به ما نشان می دهد، در گذشته زنان ایرانی حتی به پادشاهی هم می رسیدهاند / یکی از پیامهای شاهنامه این است که بکوشیم تا پنجرهای به سوی روشنایی بگشاییم و مانند زنان و مردان آزاده حماسه باشیم
باشگاه شاهنامه پژوهان _ گفتار(قدمعلی سرامی ) : شاهنامه فردوسی در گذر تاریخ همواره سبب همبستگی تیرههای ایرانی بوده است. پس اگر امروز هم دست یاری به سوی این کتاب گرامی دراز کنیم، اشتباه نکرده، و از پراکندگی و چند پارگی خود دوری کردهایم. در گذشتههای دور نیز شاهنامه باعث پیوستگی مردم ایران بوده است. آنهایی هم که با شاهنامه بر سر مهر نبودند، می دانستند که این کتاب چه قدرت ماندگاری دارد. سلطان محمود غزنوی که ستمها بر فردوسی روا داشت، هنگامی که بیتی شنید که برانگیزاننده و پر صلابت بود، از نام گوینده آن پرسید، وقتی شنید که آن بیت از شاهنامه است، نه تنها از کرده خود پشیمان شد، بلکه به آن نیرو و قدرت شگفت شاهنامه هم پی برد و درصدد جبران کار ناپسند خود افتاد. هر چند روایتها به ما می گویند که برای این کار بسیار دیر شده بود.
در برابر کار عظیم و شگفتآوری که فردوسی انجام داد، دستگاه فرمانروایی غزنوی نه تنها ارجی به آن ننهاد، بلکه حقی هم برای فردوسی قائل نشد. غزنویان حتی از این هم فراتر رفتند و ناسپاسی ها کردند. بنا به روایتی کهن، آنها کسانی را واداشتند تا فردوسی را آزار دهند و او را ناچار به ترک دیارش کنند. پس از این رنجها بود که بنا به روایتی مشهور، فردوسی هجونامه را سرود. هجونامه در ابتدا چند بیت بیشتر نبود. اما دیگران به تدریج ابیاتی را بر آن افزودند. این هجونامه را ابتدا مولف «چهار مقاله» نقل کرده که در نکوهش سلطان محمود غزنوی و به راستی کم نظیر است و می توان آن را یادآور جوانمردی و غیرت مداری مردم ایران دانست. شعری منسوب به فردوسی هم در کتابهای پیشینیان آمده که هر چند ممکن است از فردوسی نباشد، اما رنگ و بوی بیتهای شاهنامه را دارد. در آن شعر، فردوسی، دربار سلطان محمود را به دریایی بیکرانه از مال و خواسته تشبیه می کند و از توانایی های مادی او نام می برد. اما می گوید که او جویای آن ثروت نیست. فردوسی حتی در این شعر هم قدرناشناسی و ناسپاسی غزنویان را بزرگوارانه نادیده می گیرد. سربلندی و عزت نفس او بیش از آن بود که زبان به شکوه بگشاید یا در پی ثروت درباریان باشد.
فردوسی در این شعر، که منسوب به اوست، می گوید «من مروارید نجستم». «جستن» در زبان فارسی دو معنای متضاد دارد. یکی به معنی به دنبال چیزی گشتن است و دیگری به معنای پیدا کردن. زیبایی زبان فارسی در همین تضادهای معنایی است و حکایت از پختگی مردم ایران در گزینش واژهها دارد. به هر حال «جستن»، آن گونه که فردوسی به کار برده ، معنای ژرف و عمیقی را در خود نهفته می کند و از حقیقت بزرگی پرده برمی دارد و آن حقیقت این است که ایرانیان می دانستند و باور داشتند که جوینده یابنده است. فکری که در پس این معناهاست این است که اگر گام در راه بگذاریم حتما آن چه را که می خواهیم به دست میآوریم. در شاهنامه دو نگاه درباره زنان وجود دارد؛ یک نگاه مثبت است و یک نگاه منفی. آن نگاه منفی نگاه فردوسی نیست، نگاه زمانه اوست. در زمان فردوسی افراد بسیاری بودند که می اندیشیدند زنان فروتر از مرداناند. شاهنامه که آینه زمانه خود است گاه این دیدگاه منفی را بازتاب می دهد اما این بدان معنا نیست که فردوسی هم همین گونه می اندیشیده است. فردوسی تنها گزارشگر آن اندیشهها و بازتاب دهنده دیدگاه جامعه است. اما به گواه مقدمه «بیژن و منیژه» می توانیم با اطمینان بگوییم که فردوسی همواره ارجگزار و ستایشگر زنان آزاده بوده و از همسرش با عشق و دلبستگی فراوان یاد می کند. چنین کسی نمی تواند اندیشهای ضد زن داشته باشد؛ این ساختار داستانهاست که گاه او را وادار میکند تا بیتهایی در نکوهش زنان بیاورد. واقعیت این است که در فرهنگ گذشته ما نگاه منفی و نادرستی به زنان وجود داشته و همواره آنان را انسانهای ضعیف و ناتوان می دیدند که باید به کارهای مردان بپردازند. برای مثال در قرن هشتم و در روزگار حافظ، زن شاعری می زیست که با حافظ ارتباط قلمی داشت و چندین غزل او را استقبال کرده بود. این زن که «جهان ملک خاتون» نام داشت و دیوان شعری نیز از او به جای مانده ، از خاندان سلطان شاه ابواسحاق بود. ملک خاتون در مقدمه دیوانش می نویسد، تا مدتها فکر می کرده که اگر زنان شعر بگویند مرتکب گناه شدهاند و ادامه می دهد، به همین دلیل از سرودن شعر خودداری می کرده و این نیز نمونه ای از طرز فکر گذشتگان درباره زنان است.شاهنامه به ما نشان می دهد، در گذشته زنان ایرانی حتی به پادشاهی هم می رسیدهاند. نمونهاش «آذرمیدخت» و «پوراندخت» بودند که زمان کوتاهی بر تخت سلطنت، تکیه زدند. برخی از این زنان حتی به سپهسالاری ایران هم می رسیدند. «گردیه» خواهر «بهرام چوبین»، یکی از آنان بود که لشکر ایران را از چین به ایران آورد. در منظومه «بانو گشسبنامه» نیز زنی را می بینیم که دلاوری های بسیاری می کند و زندگی را سرفرازانه سپری می کند. به هر حال زنان در فرهنگ ما، در دورههایی، چنین نقشی داشتهاند. تمام شاهنامه و شخصیتهایی که در آن معرفی شدهاند، گوشهای از وجود ما هستند و هر لحظه یکی از آنها در وجود ما بازتاب و نمود پیدا می کند. پس می توان با نگاه کردن به شاهنامه و آن گذشته دور، ذخایر با ارزشی برای امروز به چنگ آورد. یکی از پیامهای شاهنامه این است که بکوشیم تا پنجرهای به سوی روشنایی بگشاییم و مانند زنان و مردان آزاده حماسه باشیم.
منبع : ایبنا
زت در شاهنامه زنان شاهنامه سخنرانی قدمعلی سرامی شاهنامه فردوسی قدمعلی سرامی 1397-05-26