بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ یادداشت : خبرگزاری فارس امروز (۱۷ اسفند ۱۳۹۷) فیلمی را منتشر کرده که نشان میدهد بخشهایی از ایوان مداین فروریخته است. از غربت ایوان گریهناک شدم. بنایی که نماد و نشان ایران است اما دست سرنوشت او را به میان غریبگان افکنده است. کنار ما نیست تا تیمارش کنیم و دردش را برچینیم. باید از دور نزعش را تماشا کنیم.
خیال مرا برد به آفاق یادها. به یاد شاهنامه افتادم و داستان ساختن ایوان:
کنون از مداین سخن نو کنیم
سخنهای ایوان خسرو کنیم…
به یاد خاقانی افتادم و قصیدۀ بزرگوارش:
این است همان ایوان … این است همان صفّه… این است همان درگه…
ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما
بر قصر ستمکاران تا خود چه رسد خذلان
به یاد قصیدۀ بحتری افتادم و مقالۀ استاد احمد مهدوی دامغانی. به یاد آوردم علامه قزوینی را که در بستر مرگ مشتاق بود قصیدۀ شاعر عرب را که سرود حشمت ایران است، بشنود.
به یاد آوردم حدودالعالم را: «مداین مُستَقَرّ [=جایگاه] خسروان بودهاست و اندر وی یکی ایوانی است که ایوان کسری خوانند و گویند که هیچ ایوان از آن بلندتر نیست اندر جهان»… نزهتنامۀ علایی را: «ایوان مداین کسری را ارتفاع صد و اند گز برآید و طول صد اَرش و پهنا پنجاه ارش و از این بیفزاید و کمتر نیست. اکنون استادی در این طاقبستن آن است که چگونه سر به هم آوردهاست!»… ترجمۀ کهن مسالکوممالک را: «ایوان کسری به سنگ و گچ بنا کردهاند. اکاسره را هیچ بنا عظیمتر از آن نبوده است».
به یاد تخت زرین/ عاج و تاج سترگ خسرو افتادم و چندوچون بار نوروزی در ایوان (شاهنامه و تاریخ بلعمی). از بس این بنا مهم بود نوشتهاند، بهمثابت معجزتی، که در روز ولادت پیامبر(ص) «ایوان کسری بشکست» (تفسیر سورآبادی) و «دوازده کنگره از ایوان کسری درافتاد» (فارسنامۀ ابنبلخی). نوشتهاند:«ایوان کسری نمازگاه علیابنابیطالب بود» (عجایبالمخلوقات طوسی). نوشتهاند مزار سلمان فارسی مقابل ایوان مداین است (نزههالقلوب). همانکه خاقانی دید و گفت: «قصر کسری و زیارتگاه سلمان دیدهاند».
به یاد پیوستگی ایوان با دادودهش افتادم. قرانش با عدل؛ این گوهر گمبودۀ مردم ما. بماناد و از یادها مرواد قصۀ پیرزنی که همسایگی انوشیروان را به دهبرابر قیمت نفروخت و شاه دادآیینِ پیروزمند خانهاش را ویران نکرد: «شاه بر ایوان نشسته بودی و پیرزن گوسفندان بر ایوانِ وی میراندی و دود سرگین میکردی» (بحرالفوائد).
افسانۀ زنجیر عدلِ خسرو که بر ایوان آویخته شده بود از دورگاه به روزگار ما رسیده است. شاعر کهن درباری سرود:
داشت نوشروان بر درگه خود سلسلهای
تا دلیلی بوَد از عدل و نشانی ز امان (معزی)
و شاعر «تودهای» زمانۀ ما گفت:
زنجیر عدل خسرو و آن خر که شکوه کرد
آوردهاند تا بهحقیقت خرت کنند (تولّلی)
چه خاتمت شومی داشت ایوان خسرو!…«سعد ابیوقاص به کوشک کسری فرود آمد. سپاه امیرالمؤمنین عمر برفتند و خزاین ملِکان عجم بغارتیدند» (ترجمۀ تفسیر طبری). دریغا درفش خجستۀ کاویان که از خزاین ایوان بیرون آوردند و نزد عمر فرستادند و «بفرمود تا آن را بسوختند» (همان). دریغا شرحهشرحه کردن فرش شگفت بهارستان که زمستانها در ایوان کسری گسترده میشد (بلعمی و ابناثیر). دریغا درِ کاخ کسری که سعد برکند و به کوفه برد و بر کوشک بنفرین نحسش نهاد (بلعمی). هیهات از خلیفۀ بدکنش و ناپاکزادۀ عباسی که گفت:«چنان تدبیر کردم که این کوشک که کسری بنا کردهاست به مداین و آن ایوان را، برکَنم و آن خشتها و آلاتها را اینجا [=بغداد] آرم و اینجا بنایی کُنم». درودها بر وزیر خلیفه که با چارهگری خواست «بنای عجم را صیانت کند» اما نتوانست (بلعمی).
افسوس که تتمۀ بازمانده از ایوان خسرو در غربتی ناگزیر نیستونابوده میشود. ایوان مداین تنها یک بنای تاریخی نیست؛ فرهنگ است؛یاد پدر اندر پدر اندر پدر است. تا فرصت از کف نشده باید کاری کرد.
چند روز دیگر آقای روحانی به عراق سفر میکند. میگویند امروز عراق دوست ماست. آقای رئیسجمهور گفتند اگر کمک ایران نبود قطعاْ بغداد در غائلۀ داعش سقوط میکرد. اصلاْ بغداد را با خشت و سنگ مداین بنا نهادند. بغداد به مداین بدهکار است. ایران از عراق بخواهد با ایوان مداین مسئولانه و دوستانه رفتار شود. آقای روحانی تدبیری بیندیشد که متخصّصان به هزینۀ ایران، ایوان را مرمّت کنند. آقای روحانی! شما بهعنوان رئیسجمهور ایران برابر سرنوشت ایوان کسری مسئول هستید. با دلسوزی این قضیه را پیگیری کنید.
ایوان خسرو به هزار و یک دلیل باید بماند. یکی اینکه آئینۀ عبرت ایرانیان در همۀ روزگاران باشد. تا نسلهای پیاپی بیایند و بنگرند که چه بر ایران گذشت که حکومتی که یکی از دو فرمانروای بزرگ جهانِ آن روز بود، به دست مهاجمانی بیابانگرد از میدان خارج شد. با خودمان چه کرده بودیم که مثل برف آب شدیم؟
میلاد عظیمی