باشگاه شاهنامه پژوهان _یادداشت (سایه اقتصادی نیا): آنات الیم و ملتهبی که با درگذشت محمدرضا شجریان بر میلیونها نفر از ایرانیان گذشت، با خفتن او در خاک طوس رفتهرفته رو به آرامی میگذارد. آنان که به بدرقۀ پیکر او تا آرامگاه پای کشیده بودند، خسته و خشمگین از جفای گزمگان باز میگردند و شحنگان کمکم صحنه را به سودای آش گرم همسرانِ خوب فرمانبر پارسا ترک میگویند. در صحن آرامگاه، تا چند روز دیگر، دیگر کسی نیست؛ جز لولیانی که بر حلبیهای زنگزده خواهند نشست و با دوتارهای ارزان مرغ سحر خواهند نواخت و با انگشتهای شکسته از پاکتهای شکسته…
امتیاز کاربر: 4.55 ( 2 امتیازات)
0
باشگاه شاهنامه پژوهان _یادداشت (سایه اقتصادی نیا): آنات الیم و ملتهبی که با درگذشت محمدرضا شجریان بر میلیونها نفر از ایرانیان گذشت، با خفتن او در خاک طوس رفتهرفته رو به آرامی میگذارد. آنان که به بدرقۀ پیکر او تا آرامگاه پای کشیده بودند، خسته و خشمگین از جفای گزمگان باز میگردند و شحنگان کمکم صحنه را به سودای آش گرم همسرانِ خوب فرمانبر پارسا ترک میگویند. در صحن آرامگاه، تا چند روز دیگر، دیگر کسی نیست؛ جز لولیانی که بر حلبیهای زنگزده خواهند نشست و با دوتارهای ارزان مرغ سحر خواهند نواخت و با انگشتهای شکسته از پاکتهای شکسته بهمنهای شکسته بیرون خواهند کشید و از چاک لبهای شکسته رو به آسمان خراسان دود خواهند کرد. اما مهد مهربان طوس پیکر فرزندانش را به بر خواهد داشت. آنچه از این صحنه و صحنهآرایی غمبار بر جای خواهد ماند همین است: طوس و فرزندانش.
آنچه مهم بود انجام پذیرفت: شجری ریشهدار در آن خاک غرس شد و کودکان ایرانی که صد سال دیگر، دویست سال دیگر، بر آن خاک گذر خواهند کرد او را خواهند شناخت. تا امروز نیک پیدا نشد که مبنای تصمیم بر دفن او در طوس چه بوده است؛ اما چه خود او وصیت کرده باشد و چه فرزندانش چنین خواسته یا خواستانده شده باشند و چه «هرچه هرجا و هرکه هرجا… و حتی خود او که آن بالاست، بالای بالای بالای بالای بالای ما» چنین اراده کرده باشد، به نظر این قلم، تصمیمی نیکو بوده است؛ مشروط به پاسخ یک پرسش: چه کسان دیگری قرار است در خاک آرامگاه فردوسی بخسبند؟ آیا این مکان یگانه، یگانه خواهد ماند؟
اینک تنها دو تن در خاک محوطۀ آرامگاه فردوسی دفن شدهاند: اخوانثالث و شجریان. سنگ اخوان کوچک و درویشانه است، مثل خودش که گفت «هیچیم و چیزی کم»؛ و چه خوب اگر سنگ شجریان نیز هموزن باشد با آنچه او خود را بدان میخواند: «خاکپای مردم ایران». افزون آنکه در دامن جبروت فردوسی، هر آرا و پیرایی زائد و زیاد است.
مقبرهالشعرایی که از سال ۱۳۷۸ نزدیک آرامگاه فردوسی ساخته شده و تعدادی از شعرای خراسانی در آن به خاک سپرده شدهاند، بناست گسترش یابد. هیئت امنایی دارد و اساسنامهای و تشکیلاتی و تصمیماتی. اما هرگونه گسترشی باید با در نظر داشتن یکّهسازی آرامگاه فردوسی انجام پذیرد. آن یگانهجا باید یگانه از آنِ فردوسی و دُردانههایش بماند و بس. چه کنیم اگر فردا پسفردا طوطیان شکرشکن شیرینگفتار را هم بهبهانۀ دفن در مقبرهالشعرا راهی آرامگاه کنند؟ الثغها و الکنها و احسنها و ارشدها را، که همچنان که قند را با ظرافتی مخصوص در استکان چای فرو میبرند، منتظرند به جایگاه قرائت شعر فراخوانده شوند؟
وظیفۀ مهم دفن شجریان در خاک آرامگاه فردوسی، بهسختی و با تحمل رنج و محرومیت بسیار برای خانوادۀ او و دوستدارانش، انجام پذیرفت؛ اما اینک وظیفهای گرانتر از آن بر دوش ایرانیان و بهویژه شهروندان خراسان است: صیانت از این مهم که کسانی در آن خاک دفن نشوند.