بازبینی کلی
در ایران بذل القاب معمولاً حسابوکتاب ندارد درنتیجه تعجّبی نیست اگر برخی از «شاملوئیستها» (برای این تعبیر نک: بامداد در آینه، نورالدین سالمی، سوئد، ص۲۸) و هواخواهان آتشین احمد شاملو، او را «شاعر ملّی ایران» نامیدهاند. در این زمینه یادداشت نوشتهاند و مصاحبه کردهاند. شاملو این لقب را قبول نداشت: «آقای معروفی عنوان «شاعر ملّی» به بنده داد. من شاعر ملّی کجا بودم. عارف شاعر ملّیه که همه شعرشو میفهمن. اکثریت مردم از نوشتههای من سردرنمیارن. من کجا ملّی هستم؟» (همان، صص۲۷- ۲۸ ). خانم آیدا سرکیسیان هم گفته است: «[وقتی به شاملو میگفتند شاعرملّی] میگفت: ولمون کنین بابا! «شاعر ملّی» کسی است مثل حافظ یا مولوی که مردم شعرهایشان را میخوانند. همه شعر مرا نمیخوانند. در این صورت من نمیتوانم شاعر ملّی باشم . […] خودش این را میگفت که شعر من حتی اغلب از سوی منتقدان هم بد خوانده و تفسیر میشود تا چه رسد به خوانندگان عادی» (بام بلند همچراغی، پورعظیمی، هرمس، ص۱۹۴).
اینکه «اکثریت مردم» ایران از شعرهای شاملو «سردرنمی آورند»٬ فقط به دشواریاب بودن ساخت و صورت شعر شاملو برنمیگردد بلکه جهانبینی شاملو نیز با جهانبینی اکثریت مردم همافق نیست. اگر نگوییم که بیگانه است.
برای مثال میتوان به نوروز اشاره کرد. نوروز برای ملّت ایران یک روز خاص است. بزرگترین جشن ملّی است. «اکثریت مردم» ایران نوروز را دوست دارند. به استقبال آن میروند و آیینهایش را گرامی میدارند. فقیر و غنی در حدّ توانشان نوروز را جشن میگیرند. اکنون بنگرید عقیدۀ شاعر روشنفکر را دربارۀ نوروز . ببینید چه تصویر سیاه و تباهی از نوروز ترسیم میکند . و این هم جان کلامش :
«خلاصه میگویم: به نظر من مراسم نوروز کاریکاتوریترین مراسم دنیاست. [از مراسم نوروز] به من احساس ریشخند آمیزی دست میدهد».
باور ندارم فقر و کودکی تلخ حجّت موجّهی برای توجیه “دشمنی” شاملو با نوروز باشد. نسیم شمال و عارف قزوینی نیز زندگی بسیار نابسامانی داشتند اما فقر آنها را با نوروز دشمن نکرده بود و جشن ملّی مردم خود را مسخره نکردهاند. این را هم بنویسم که نسیم شمال خود را شاعر ملّی میدانست:
شاعر ملّی در این طهران تویی
روحبخش ملت ایران تویی
چکیدۀ مصاحبۀ شاملو را بخوانید و خواندن متن کاملش را هم از دست ندهید. شاملو این سخنان صریح را، در مصاحبه با اطلاعات بانوان، در آستانۀ نوروز ۱۳۵۱ ، گفته و در مجموعۀ سودمند گفتوگوهای شاملو که زیر نظر همسر شاملو گردآوری شده، بازنشر شده است. از یاد نبرم که شاملو در شعرش از مضمون نوروز و هفتسین و سین هفتم استفاده کرده است. شعرهای هجرانی و نوروز در زمستانش را دوست دارم.
«من هرگز به این آیین [=نوروز] توجّه نداشتهام؛ یعنی جزو مسایل قابل توجّه زندگی من نبوده است و نه تنها با این مراسم، بلکه به طور کلی با هر گونه مراسم و تشریفاتی “دشمن” هستم. مطلقا اینکه در مورد تحویل سال و آغاز سال جدید در خانه باشم و پای سفرۀ هفت سین بنشینم، کار من نیست. حتا برای دیدوبازدید هم خود را مقیّد نمیدانم. [دربارۀ مقید نبودن به مراسم نوروز نک: بام بلند همچراغی، ص۳۶۳] […] من مادرم را به خاطر خودش میبینم نه به خاطر مراسم نوروز.[…] اگر امکانش باشد از تعطیلات نوروزی برای سفر استفاده میکنم ولی به طور کلی نوروز برای من روزی است مثل سایر روزها و خاطرهای هم از نوروزهای خود به یاد نمی آورم. […] نوروز برای من یکی از روزهای معمولی است. […] یک تشریفات خستهکننده و بدونِمنطق و گرفتاریهای وحشتناک که سایهاش را همواره در تمام نوروزهای کودکی در قیافۀ بزرگترها احساس میکردم و جملۀ احمقانهای که از دهان همه شنیده می شد که: “از دو ماه دیگر عید است “، “پول نیست”، “چون شب عید است اجناس گران است”. چون شب عید بود، پیشانیها چینخورده، چشمها گودرفته، افکار درهم، قیافهها خسته بود و درعینحال همه میکوشیدند چهرۀ غمزده و درهمرفتۀ خود را شاد نشان دهند چون عید در پیش بود. این تظاهرهای تلخ را به یاد دارم؛[…] عید است و باید زندگی را تغییر داد. خلاصه بگویم: هیاهوی بسیار برای هیچ و هنوز هم از سه ماه قبل از عید گرفتاریهای مربوط به نوروز آغاز میشود.[…] من با هر سنّت دستوپاگیری مخالفم بهخصوص سنتی که منطق کودکانه داشته باشد و خواهناخواه به دلیل بیمنطقبودن، به صورت یک مسئلۀ زاید تشریفاتی دربیاید. [… ] مردم در تمام سال اغلب در کثافت غوطه میخورند ولی شب عید جلو حمامها صف میبندند.[…] خلاصه میگویم: به نظر من مراسم نوروز کاریکاتوریترین مراسم دنیاست. به من احساس ریشخندآمیزی دست میدهد.[…] معتقدم درهرچیزی، در هردورهای، باید تجدید نظر بشود […]» (سندباد در سفر٬ چشمه٬ صص۲۰۰-۲۰۲).
چه بگویم؟… هیچ…
منبع تلگرا نورسیاه یادداشتهای میلاد عظیمی
درک این سخنان کار هر موجود حقیری نیست
«شاعر ملی» خواندن شاملو طنز تلخی است. او که به ایران نه علاقهای داشت و نه شناختی از آن و ایران را تنها هنگام دریافت حقوق ماهیانه از سفارت ایران در انگلستان به جا می آورد. گفتهاند و همچنان میگویند که «جو» چپگرایی در آن دوره غالب بود. پس شاملو هم جوگیر بوده و نه روشنفکر. احمقی که سعادت را در ویرانی کشور میدید، مانند بسیاری دیگر.
نطر شاملو بسیار درست است. تکرار سنتهای هزاران ساله برای انسان امروزی بی معنی است. البته شاملو نظر شخصی اش را گفته و برای مردم نسخه نپیچیده. بله شاملو شاعر ملی نیست و خودش هم اذعان کرده. اما این مساله فکر روشن و نبوغ ادبی و جریان سازش را انکار نمی کند. شاملو کتاب کوچه را نوشته و این نشان می دهد که فرهنگ عامه را به خوبی می شناخته و اگر در جایی از شعرش اظهار بی علاقگی به مردمش می کند به دلیل نادانی و جهل مفرطی است که در ذهن مردمش رسوخ کرده.
این آقای شاملو زمانی مبارزه می کرد که وضعیت بهتر بشه … نمی دانم چرا اینجور آدم ها ( اگه بشه آدم نامید) پس از سال ۵۷ خفه خون گرفتند ؟؟؟ اصلا یکی از معدود خدمات این انقلاب به ایران این بود که قاطعانه این خائنین را سر جای خود نشاند و بساط خیانتشان را برچید …