باشگاه شاهنامه پژوهان _ چکامه : قدمعلی سرامی شاهنامه پژوه، استاد زبان و ادب پارسی و چکامه سرا است. چکامه های او آرام آرام در ذهن و جان می نشیند و پس از آن هرگز روان را ترک نخواهد گفت. آنچه سبب این اثرگذاری در روان می شود در کنار زبان شیوا و پیچیدگی های رازآلود آن ماهیت اشعار اوست. گویی کلمات در دستان او به هر سو می روند تا در انتها مقصود را بیان دارند و این مقصود در چکامه های او پیدا و پنهان است و اهنگش گاه فراموشی…
امتیاز کاربر: 4.7 ( 1 امتیازات)
0باشگاه شاهنامه پژوهان _ چکامه : قدمعلی سرامی شاهنامه پژوه، استاد زبان و ادب پارسی و چکامه سرا است. چکامه های او آرام آرام در ذهن و جان می نشیند و پس از آن هرگز روان را ترک نخواهد گفت. آنچه سبب این اثرگذاری در روان می شود در کنار زبان شیوا و پیچیدگی های رازآلود آن ماهیت اشعار اوست. گویی کلمات در دستان او به هر سو می روند تا در انتها مقصود را بیان دارند و این مقصود در چکامه های او پیدا و پنهان است و اهنگش گاه فراموشی را از یاد می زداید. خلاقیت نهفته در سروده های قدمعلی سرامی تمایزی به آثار ایشان داده است که سبب ماندگاری آنها می شود. دماوند سروده ای از این چکامه سرای ارجمند است که در ادامه خواهید خواند.
خاموش نشستهای دماوند
ضحّاک گریخت آخر از بند
از دودهی آبتین کسی نیست
تا باز نهد به پای او بند!
در سینه حریق اندرون را
تا چند توان نهفت تا چند؟
اندیشهی آخرین دوا کن
باید شبی آتشی پراکند
در شعلهی خود بـسوز و ما را
افسرده ی بیورسپ مپسند!
مستوجب دوزخ است ناچار
هر کاو به بهشت نیست خرسند
از خار خزان گلی برویان؛
ای قهقهی تو آتش آگند!
ای زنده بهگور شعلهی پاک!
برخیز و به آسمان بپیوند!
برشو چو کمندی آذرآگین
گردون را دست و پا فرو بند
دیریست که هرزه گرد خورشید،
بُرده است ز یاد خویش و پیوند!
او مادر خاک نیست انگار!
وی را من و تو نهایم فرزند!
او را بکن از زبر به زیر آر؛
شاید بزداید از زمین گند!
تا چند میان گور خفتن؟
لختی باید ز خواب دل کند.
بازی که شکارش آسمانی است،
در خاک چگونه پنجه افکند؟
فوّارگی کهن ز سر گیر
لب باز گشاده کن به لبخند.
بگذار زمین رود به معراج،
در لحظـهی بعثت دماوند.