بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ گفتگو: محمدجعفر یاحقی میگوید تاجیکها فردوسی را بابای خود میدانند. او جایگزینی ارزشهای وارداتی در ایران و دیدگاه برخی مبنی بر تعارض شاهنامه با معارف و اعتقادات دینی را عاملی بر دور شدن ایرانیان از شاهنامه میخواند.
این استاد دانشگاه و شاهنامهپژوه در پی خبر اهدای یک نسخه شاهنامه به خانوادههای تاجیک در کشور تاجیکستان به دستور رئیسجمهور این کشور، در گفتوگو با ایسنا درباره ریشههای فرهنگی توجه به شاهنامه در تاجیکستان و مقایسه آن در میان مردم ایران، اظهار کرد: فردوسی با شاهنامه به فارسیزبانان دنیا هویت داده است و فارسیزبانان احترام و اعتقاد خاصی به فردوسی دارند، زیرا فردوسی پشتوانه زبان فارسی و محور تحکیم زبان فارسی است. البته کشور افغانستان به دلیل شرایط سیاسیای که دارد و گرفتار جنگ بوده در زمینه توجه به شاهنامه مشکل داشته؛ اما خوشبختانه در تاجیکستان باتوجهبه فراغتی که دارند، بسیار به شاهنامه اعتقاد دارند.
او با بیان اینکه از زمانی که استقلال تاجیکستان از اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۰ مهیا شد، آنها فردوسی را بهعنوان مظهر فرهنگی خود انتخاب کردند، گفت: در زمان استقلال تندیسی به طول ۱۸ متر برای فردوسی ساختند و بهجای مجسمه لنین در مرکز شهر دوشنبه قرار دادند. تاجیکها فردوسی را بهعنوان محور فرهنگی خود تلقی کرده و در همان سالها نیز همایش بسیار بزرگ و بینالمللی برای فردوسی در شهر دوشنبه برگزار کردند. من هم در آن همایش شرکت داشتم، همه در پای مجسمه فردوسی، شاهنامه و فردوسی را تحسین کردند، شعر خواندند، نقالی کردند و برنامههای هنری برگزار کرده و اعتقاد خود را به فردوسی نشان دادند. چیزی نمانده بود فردوسی ما نصیب تاجیکها شود، همانطور که مولوی نصیب ترکیه شده و در روزهایی که عرس مولانا در ترکیه برگزار میشود، چه هنگامه و ولولهای در ترکیه برقرار است، حتی از ایران برای تماشای مراسم مولوی خودمان به کشور ترکیه سفر میکنند. برای فردوسی هم به تاجیکستان میرفتیم، البته حالا هم باید برویم.
جشن عروسی در پای مجسمه فردوسی
یاحقی ادامه داد: تاجیکها کمکم دیدند فردوسی فقط به آنها تعلق ندارد و چند سال بعد در سال ۱۳۷۸ شمسی (سال ۲۰۰۰ میلادی) این تندیس را عوض کرده و تندیس اسماعیل سامانی را در مرکز شهر دوشنبه گذاشتند؛ اما احترامشان به فردوسی همچنان پابرجاست. تندیس بزرگ فردوسی را نیز به پارک بسیار بزرگی در دوشنبه منتقل کردند، این پارک، پیشتر پارک دوستی نام داشت و بعد از انتقال تندیس فردوسی نامش را پارک فردوسی گذاشتند. تاجیکها تمام مراسمهای شادیشان را در پای مجسمه فردوسی برگزار میکنند، عروس و دامادها را به آنجا میبرند و متبرک میکنند، اعیاد و جشنها و نوروز را با احترام به فردوسی انجام میدهند.
فردوسی را بابای خود میدانند
این شاهنامهپژوه با تأکید بر اینکه فردوسی در خون تاجیکان و در خون فارسیزبانان جاری است، گفت: البته شاهنامه و فردوسی از خون ما (ایرانیان) کمی بیرون رفته است، هرچند در خون فارسیزبانان غیرایرانی جریان دارد. آنها حکیم ابوالقاسم فردوسی را همیشه پدر خود میدانند؛ چند سال پیش زمانی که راهآهن سرخس افتتاح میشد و سران کشورهای منطقه به مشهد آمده بودند، آقای امامعلی رحمان که آن زمان هم رئیسجمهور تاجیکستان بود، به توس و مقبره فردوسی آمد. ما آنجا بودیم. آقای رحمان که به فردوسی بابای تاجیکان میگفت، با پای برهنه به زیارت فردوسی رفت. منتظر ماند تا خبرنگاران فیلم و تصویر بگیرند و میگفت فیلم بابای تاجیکان را در تلویزیون تاجیکستان نشان دهم.
حضور محسوس شاهنامه در میان مردم تاجیک
او با بیان اینکه در تاجیکستان همیشه صحبت از فردوسی است، گفت: فردوسی بهعنوان قائمه تمدنی و قائمه زبان فارسی برای تاجیکان است و برای او احترام قائلاند. شاهنامه برای تاجیکها، کتاب مقدسی است، حتی بهعنوان جهیزیه به دختران و تازهعروسان میدهند، شاهنامه را بر بالین فرزندان میگذارند، آنها با شاهنامه مانند کتاب مقدس برخورد میکنند؛ بنابراین خیلی طبیعی است که الان این اقدام صورت بگیرد و رئیسجمهور یک دوره کامل شاهنامه به خط سیریلیک به مردمان تاجیک اهدا کند.
یاحقی با اشاره به همایش بینالمللی فردوسی در مهرماه در تاجیکستان و حضور نمایندگانی از ایران در آنجا، گفت: تاجیکها روزی را در مهرماه برای فردوسی دارند و همایشهای بینظیری برگزار کردند که نظیرش را در ایران نداشتیم. اغلب مردم تاجیکستان، بیتهای زیادی از شاهنامه را بلد هستند؛ اما پیامها و کلمات شاهنامه در زبانشان جاری است، بسیاری از مردم تاجیکستان، نامهای شاهنامهای دارند؛ رستم، فریدون، آرش، اردشیر، فرنگیس، منیژه و… آنقدری اسمها زیاد است که حضور محسوس شاهنامه را در میان مردم میبینیم.
چرا شاهنامه از زندگی ایرانیها دور شده؟
او درباره دورشدن ایرانیان از شاهنامه نیز اظهار کرد: این موضوع دلایل مختلفی دارد. ما چیزهای دیگری را جایگزین شاهنامه کردهایم؛ ارزشهای وارداتی. اتفاقاً شما اهالی رسانه جلو این کار را نگرفتید که بهجای قهرمانان شاهنامه، قهرمانهای کرهای و چینی و ژاپنی در فرهنگ ما حلول کردند. بهجای اینکه فیلمهایی بر اساس شاهنامه ساخته شود، فیلمهایی از داستانهای شرق دور و غرب دور و هالیوود به نمایش درمیآید.
این عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی علت دیگر را «شوقی دانست که به جایگزینی عناصر مذهبی و دینی وجود دارد» و توضیح داد: برخی خیال میکنند تعارضی بین شاهنامه و دین وجود دارد و این باعث بیمهری شده است. اما واقعیت این است نهتنها تعارضی بین شاهنامه و دین وجود ندارد؛ بلکه تجانس بین اعتقادات ما و شاهنامه وجود دارد؛ بسیاری از بیتهای شاهنامه ترجمهای از سخنان حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه است و قابل تطبیق است. بسیاری از بیتهای شاهنامه قابل تطبیق با احادیث و آموزههای قرآن است. درواقع آموزههای دینی به زبان فارسی ارائه شده اما برخی خیال میکنند اینها با آنچه بهعنوان دین میشناسیم، تعارض دارند. این شوق به عربیت و شوق به معارف دینی و تصور این که شاهنامه متعارض با دین است باعث شده آن را پس بزنیم. درحالیکه چنین چیزی نیست.
تبلور معارف زندگی و اعتقادی ما در شاهنامه
یاحقی خاطرنشان کرد: ما با فردوسی میتوانم سالم زندگی کنیم بهخصوص اینکه فردوسی شیعه است، شیعه اثنیعشری. مقالات متعددی در این زمینه نوشته شده و همه میدانند فردوسی در زمانهای در مشهد مقدس شیعه بوده که در کنار امام رضا (ع) مردم سنی بودند. او در اقلیت محض بوده و مبارزه کرده است. اما اینها تبیین نشده و ما باور نکردهایم. با تصور اینکه فردوسی از پادشاهان گفته است فکر میکنیم سخنان او متعارض است درحالیکه پادشاهان بد در شاهنامه مذمت شده و آدمهای خوب، چه پادشاه و چه رعیت، تمجید و تأیید شدهاند و آدمهای بد در هر کسوتی چه موبد و چه پادشاه مذمت شدهاند. اینها چیزهایی است که از دست دادهایم. بسیاری از معارف زندگی و اعتقادی ما در شاهنامه متبلور است؛ اما غالباً دوستان و مسئولین به زبان فارسی علاقه ندارند و با شاهنامه آشنایی ندارند و تصور میکنند معارض اعتقادات ماست درحالیکه چنین نیست.
واکنشی به واکنش محمدرضا شفیعی کدکنی
این استاد زبان و ادبیات فارسی درباره واکنش محمدرضا شفیعی کدکنی درباره اهدای شاهنامه به خط سیریلیک و اینکه اقدامی برای توسعه خط و زبان روسی است، اظهار کرد: خط سیریلیک خط مردم تاجیکستان است. آنها خط فارسی را نمیتوانند بخوانند و تا زمانی که نتوانند بخوانند اینکه شاهنامه به خط سیریلیک باشد، مغتنم است؛ اینکه زبان و صدای شاهنامه از این طریق به گوششان میرسد، مسئلهای نیست. تصور میکنم استاد شفیعی به این مسئله هم توجه دارند. ما فعلاً از طریق این خط با آنها در تماس هستیم. اگر این کار انجام شود و تاجیکها به خط فارسی بخوانند، بسیار اتفاق درخشانتری است؛ اما این هم غنیمت است. اگر از این طریق هم بخواهیم ممانعت به عمل بیاوریم و جلوش را بگیریم و آن را قبول نداشته باشیم، خب همان شعرهایی را که بلد هستند، نمیتوانند بخوانند. صحبتکردن تاجیکها با ما فرقی ندارند. یکدیگر را میفهمیم و شاهنامه را کاملاً میفهمند، نمیتوانند خط فارسی را بخوانند که مشکل دیگری است. آرزو داریم روزی خط نیاکان به قول خودشان جایگزین خط سیریلیک شود. ما انقطاع خطی داریم، اما اگر انقطاع زبانی ایجاد شود دیگر ارتباطمان با آنها قطع میشود درحالیکه از طریق زبان با آنها در تماس هستیم و این را باید غنیمت دانست. آرزو میکنیم خط نیاکان بهجای خط سیریلیک رواج پیدا کند.
غفلتی که باعث از دست رفتن مواریث میشود
محمدجعفر یاحقی در پایان سخنان خود گفت: امیدوارم ما هم مثل تاجیکستان به شاهنامه برگردیم و شاهنامه را از خودمان بدانیم. با این غفلتی که ما داریم، مواریث خودمان را از دست میدهیم؛ از مولوی غفلت کردیم از ما گرفتند، از نظامی غفلت کردیم از ما گرفتند. اگر ما غفلت کنیم، داشتههایمان را از ما میگیرند. نباید از مواریث خود غفلت کنیم و همین مویرگ ارتباط خوبی با تاجیکستان است که حداقل زبان یکدیگر را میفهمیم. اجازه دهیم تاجیکها زبان ما را با خط سیریلیک بشناسند و بفهمند و امیدوارم روزی متقاعد شوند که خطشان هم باید عوض شود.