بازبینی کلی
(شرحی بر دو بیت از داستان عَرْض کردنِ کَیخسرو)
این یادداشت با همفکری دوست نازنینم دکتر داود خزائی نوشته شده است.
در شاهنامه در «گفتار اندر عَرْض کردنِ کَیخسرو لشکر را»، در جایی از داستان، کیخسرو از انتقام گرفتن از برخی پهلوانان تورانی سخن میگوید و یا مأموریتی را بازگو میکند و از پهلوانان ایرانی حاضر در انجمن میپرسد: چه کسی حاضر است مأموریت را انجام دهد؟ چگونگی واگذاری و پذیرش این مأموریتها چنین است: کیخسرو از یک پهلوانِ تورانی نام میبرد یا مأموریتی را بازگو میکند و سپس میگوید: کسی که او را بکشد یا مأموریت را به انجام برساند، هدایایی را بدو میبخشم. پهلوانی نامزد میشود و سپس هدایا را میگیرد و پس از ستایشِ پادشاه بر جای خود مینشیند. از آن میان گیو برای دو مأموریت خود را نامزد میکند. یکی کشتنِ تژاو و دیگری به آتش کشیدن کاسرود. پس از آنکه مأموریت دوم را میپذیرد، دو بیت زیر آمده است:
همه خواسته گیو را داد شاه
بدو گفت ﮐ”ای نامدارِ سپاه!
ابی تیغِ تو، تاجْ روشن مباد!
چُنین باد و بیبُت بَرَهمَن مباد! “
خالقی مطلق در شرح این دو بیت نوشته است: «[در مصراع دوم] چنین سخنی را قاعدتاً باید گیو به کیخسرو بگوید. در اینجا تیغ که نماد پهلوان است به بت و تاج که نماد پادشاهی است به برهمن مانند شده است و از اینرو تشبیه ناساز می نماید.» . خالقی روشن نکرده است که گویندۀ مصرع دومِ بیتِ ۲۲۴ (از: «ای نامدار سپاه …») و بیتِ ۲۲۵ را مشخصاً کیخسرو میداند یا گیو؛ اما از سخن او چنین برداشت میتوان کرد که گوینده کیخسرو است. از نشانه گذاریِ بیتها هم پیداست که تمایزی هم بین گویندۀ مصرع دومِ بیت ۲۲۴ و بیت ۲۲۵ نگذاشته است.
کزازی بی آنکه در بارۀ گوینده/ گویندگانِ دو بیت سخنی بگوید، در شرح بیتها چنین آورده است:
«تاجِ روشن را «تاجْ روشن» نیز می توان خواند. در پندارشناسی سخن پارسی، بت نمادْگونه ای است از دلدار و برهمن از دلشده. در بیت، تیغ گیو بت پنداشته شده است و تاج روشن کیخسرو برهمن؛ برهمن، بی بت، تاب و شکیبِ زیستن نمی تواند داشت»
سرانجام محمود عالیپور و حسین آقاحسینی، در جستاری مستقل دربارۀ دو بیت به تفصیل به بحث پرداخته اند. این دو پژوهنده بر خلاف شارحان دیگر، دو بیت را خطاب کیخسرو به گیو نمیدانند، بلکه بر اساس محور عمودی ابیات، بر این نکته تأکید دارند که مانند موارد مشابه در بیتهای پیشین، در اینجا نوبت گیو است که پس از پذیرفتن مأموریت و گرفتن هدایا، سخنان ستایشآمیزی خطاب به کیخسرو بیان کند . به بیان دیگر، این دو بیت، سومین و آخرین مرحله از سه مرحلهای است که در محورِ عمودی، در مناسبات میان شاه و پهلوان روی میدهد: ۱- شاه هدایایی در نظر میگیرد برای اهدا به پهلوانی که قرار است مأموریتی را انجام دهد؛ ۲- شاه مأموریتی را که بیشتر کشتن یا به اسارت درآوردن پهلوانِ دشمن است، معیّن میکند؛ ۳- پهلوانی خود را نامزد میکند و پس از گرفتنِ هدایا، شاه را میستاید و سر جای خود مینشیند. این دو پژوهنده، مراد از«نامدار سپاه» را کیخسرو می¬دانند نه گیو و بر خلاف شارحانِ دیگر بر آناند که تیغ و تاج نه متعلّق به گیو و کیخسرو یا نمادی برای آن دو، بلکه از ملزومات و متعلّقاتِ پادشاهی است که در مصراع بعد با تمثیلی بیان شده است (همان، ۱۰۲).
خلاصۀ شرح دو پژوهنده از ابیات چنین است:
«زمانی که گیو آتش زدن کوه هیزم را در کاسه رود میپذیرد، کیخسرو همه آن خواسته¬ها و گنج¬ها را به گیو می دهد. سپس گیو، شاه را ستایش می کند و می گوید: که ای مهتر سپاه! تاجِ تابناک و درخشانِ تو بدون تیغت نباشد و پیوسته این دو ملازم و همراه یکدیگر باشند؛ همان گونه که بت و برهمن همواره با هم هستند و جدایی آن دو از یکدیگر غیر ممکن است، یعنی ملزومات و متعلّقات پادشاهی تو که باعث شکوه و پایداری سلطنت توست، همواره در کنار یکدیگر، پاینده و بدون نقص باشد ».
اما چنین مینماید به دلایلِ زیر، نه شرح این دو پژوهنده مناسبِ بیتهاست و نه اینکه هیچیک از استدلالها و شواهد آنان گرهِ بیتها را میگشاید:
۱٫ پژوهندگان با ذکرِ شواهدی به تفصیل در این باره بحث کردهاند که مراد از نامدار، پادشاه است، ولی توجّه نکردهاند که این نکته در زمرۀ بدیهیات است و نه نیازی به شواهد و قرائن هست و نه به استدلال. در این مورد، مشکل اینجاست که در مورد شاه، «نامدار سپاه» به کار نرفته، بلکه این پهلوان (چون گیو) است که به نامدارِ سپاه ملقّب شده است. پژوهندگان هیچ شاهدی به دست ندادهاند که در شاهنامه «نامدارِ سپاه» در مورد پادشاه به کار رفته باشد و ما نیز هیچ شاهدی از این کاربرد نیافتیم. در شاهنامه در دو بیت دیگر این ترکیب دیده میشود که در هردو، مراد از «نامدارِ سپاه» پهلوان است: در یکجا برای رستم به کار رفته است از زبان سپهدار کاول، آنگاه که در چاه شغاد افتاده بود:
بدو گفت کای نامدارِ سپاه/ چه بودت بدین دشت نخچیرگاه ؟
و دیگری زریر که در خطاب پسرش بستور دیده می شود:
ز آزادگان هرک دیدی به راه/ بپرسیدی از نامدارِ سپاه
گذشته از این، توصیفِ «نامدار سپاه» برای کیخسرو، پایین تر از مقام بلندِ پادشاهی اوست. این نظر را دست-نویس دارالکتب قاهره (مورخ ۷۴۱ق، با نشان ق) تأیید می کند که به جای نامدار، پهلوان دارد. وجود پهلوان در این نسخه، نمایانگر این است که دستِ کم از نگاه این کاتب، مراد از نامدار همان گیو است نه شاهکیخسرو.
۲٫ در محور عمودی بیتها پس از مرحلۀ سوم یعنی ستایش پهلوان از سوی پادشاه، مرحلۀ چهارمی هم هست که بنا بر آن، پادشاه در برابر ستایشی که پهلوان از او کرده، او نیز پهلوان را میستاید و این مرحله که نتیجهگیری دو پژوهندۀ را فرومیریزد، از زنجیرۀ استدلالها و شواهد پژوهندگانِ ما آشکارا حذف شده است. توضیح بیشتر دربارۀ این مرحله، این است که در مورد پهلوانانی چون بیژن و گیو که چند مأموریت را پذیرفتهاند، چنین نیست که در پایان هر مرحله از این مأموریتها هم شاه پهلوان را بستاید و هم پهلوان شاه را و ضرورتی هم برای ستایشِ چندبارۀ پهلوان از سوی شاه نبوده است. بلکه در پایانِ پذیرشِ آخرین مأموریت است که شاه نیز زبان به ستایش پهلوان میگشاید .
۳٫ درست است که تیغ و تاج از ملزومات و متعلّقات پادشاهی است، ولی این گونه ستایشِ پادشاه که بدون یکی از ملزومات، دیگری نباشد، مثلاً بدون تخت، تاج یا بدون نگین، تیغ نباشد، ستایشِ مناسبی در حقِ پادشاه نیست و معنی درستی هم ندارد و شایسته بود پژوهندگان شواهدی از این نوع کاربرد در شاهنامه به دست میدادند. ستایش معمولِ پادشاه همراه با ملزومات و متعلقات پادشاهی این است که تیغ و تاج و تخت و نگین شاهی بدون پادشاه مباد! مثالِ آن همین بیتی است که گیو پس از پذیرفتنِ نخستین مأموریت و گرفتن هدایا، در حقِ کیخسرو میگوید:
همیخواند بر شهریار آفرین/ که بیتو مبادا کلاه و نگین! (ب۲۱۲)