خانه / یادداشت ها / او را پیر دیده بودم امروز جوان دیدم / کورش جوادی
کلیک کنید

او را پیر دیده بودم امروز جوان دیدم / کورش جوادی

زمان می گذرد و در گذار خویش رنگ فراموشی و ویرانی می پاشد . هیچ قدرت, اثر و فردی از سیطره زمان دور نخواهد ماند . قدرت زمان بیش از هر چیز است و انگار توان مقابله با آن نیست . در این میان اما هستند آثار و افراد و یا فرهنگ هایی که از پس هزاره ها به سلامت عبور می کنند و در برابر زمان و گذر آن تاب می آورند . آنها هر چه باشند همچون درختی سر به فلک کشیده و ریشه دارند و جزئی از روان مردمان شده اند . اگر زمان نتواند رنگ فراموشی…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: 4.5 ( 1 امتیازات)
0

او را پیر دیده بودم امروز جوان دیدم / کورش جوادی

زمان می گذرد و در گذار خویش رنگ فراموشی و ویرانی می پاشد . هیچ قدرت, اثر و فردی از سیطره زمان دور نخواهد ماند . قدرت زمان بیش از هر چیز است و انگار توان مقابله با آن نیست . در این میان اما هستند آثار و افراد و یا فرهنگ هایی که از پس هزاره ها به سلامت عبور می کنند و در برابر زمان و گذر آن تاب می آورند . آنها هر چه باشند همچون درختی سر به فلک کشیده و ریشه دارند و جزئی از روان مردمان شده اند . اگر زمان نتواند رنگ فراموشی بپاشد آن اثر و یا فرد یا هر چیز دیگر بر زمان چیره خواهد شد و آن را در دست خواهد گرفت . آن چنان که از پس هزاره ها آرام آرام اما خروشان می آید . نفوذ می کند, می شکافد و به پیش می رود .تکثیر می شود و با سیطره اش بر زمان بر تمام مکان ها فائق می آید . از شرق تا غرب . از شمال تا جنوب . همچون معجزه ای نوید زندگی می دهد . همچون ققنوس از خاکستر خویش بر می خیزد . سرود شادمانی می خواند و پیام امید می دهد . از حماسه دیروز تا امروز می گوید . از روح زمان و از هویت مکان می گوید . با سیطره بر زمان و مکان به عینیت و تجسم خویش می اندیشد . در تسخیر و تکثیر زمان و مکان و اجسام و انسان حرکت می کند . ما چشم بر هم می گذاریم او همچون نیرویی شتابان در حرکت است . ما خموده می شویم او خروشان است . ما نا امید می شویم او امیدوار است . ما پیر می شویم او جوان می شود . در اجسام نمود می یابد . در هر هویت نو و کهنی عینیت می یابد . با چشم از پس هزاره ها می توان به تماشایش نشست . می توان او را لمس کرد . می توان به خنده اش نگریست . می توان صدایش را شنید . می توان تکثیر شدن و تجسمش را دید . آن روان مانده در تاریخ و هزاره ها و فراتر از زمان و مکان در حرکت به نقطه آغاز می رسد . به کودکان . نقطه آغاز و انجام را در می یابد و بذر می پاشد . او فردوسی است که با شاهنامه اش بر هزاره ها و زمان و مکان فائق آمده است . باکش از هیچ چیز نیست . اکنون به زایشی دیگر رسیده است . در کودکانی که از شاهنامه اش می خوانند نمود یافته است . این سرود شادمانی است و آواز پیروزی اش که نه مرگ می شناسد نه فراموشی . همه آنچه در نخستین جشنواره نقالی مجازی کودکان دیدم چنین بود . روان فردوسی در جسم کودکان ایرانی و حرکت از نقطه آغازین با هزاران هزار کودک که یادآور فریدون و سیاوش و رستم و گردآفرید و کیخسرویند . او را دیده بودم اما امروز تصویری واضح تر دیدم . صدایش را شنیده بودم امروز محکم تر و گسترده تر شنیدم . او را پیر می دیدم امروز جوان دیدم . باشد که در طوفان سهمگین روزگاران این جشنواره بر زمان و مکان فائق آید و مقبول افتد . بیش باد !

 

 

پیام کوروش جوادی دبیر باشگاه شاهنامه پژوهان و باشگاه نقالان و یکی از چهار داور منتخب جشنواره مجازی شاهنامه خوانی کودک و نوجوان به جشنواره مجازی شاهنامه خوانی کودک و نوجوان که از سوی انجمن بانوان شاهنامه خوان دبی و بانو نادره پهلوان برگزار شد

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
باز کردن چت
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس