یکی از اعدادی که نزد ایرانیان و برخی ملّتهای دیگر تقدس دارد، عدد هفت یا مضربی از آن است. در شاهنامه به چندین نمونه برخورد میکنیم: هفتخوانِ رستم و هفتخوانِ اسفندیار، هفت سیّاره و هفتاد کشتی (فرقههای مسلمان که به روایتی فقط یکی نجات مییابد) به بازی برآوردنِ چرخِ مست به هفتاد دست؛ نهادنِ دیهیمِ هفتاد بر سر و زمان مرگ در هفتادسالگی؛ هفتادکنیزک در شبستان نوشینروان؛ هفتاد مرد سخنگوی در دربارِ همین شاهنشاه و جز آنها. در روایات اسلامی مشهورترین نمونۀ آن شمار شهدای کربلاست که به اختلاف روایت…
امتیاز کاربر: 4.75 ( 1 امتیازات)
0
تصویر از چپ: افلاطون، سِنِکا، ارسطو
یکی از اعدادی که نزد ایرانیان و برخی ملّتهای دیگر تقدس دارد، عدد هفت یا مضربی از آن است. در شاهنامه به چندین نمونه برخورد میکنیم: هفتخوانِ رستم و هفتخوانِ اسفندیار، هفت سیّاره و هفتاد کشتی (فرقههای مسلمان که به روایتی فقط یکی نجات مییابد) به بازی برآوردنِ چرخِ مست به هفتاد دست؛ نهادنِ دیهیمِ هفتاد بر سر و زمان مرگ در هفتادسالگی؛ هفتادکنیزک در شبستان نوشینروان؛ هفتاد مرد سخنگوی در دربارِ همین شاهنشاه و جز آنها. در روایات اسلامی مشهورترین نمونۀ آن شمار شهدای کربلاست که به اختلاف روایت شده، ولی نزد ایرانیان شیعی، عدد ۷۲ شهید که راوی آن ابومخنف است، از بقیه (۸۷، ۱۴۵، و حتی ۶۰۰ و جز آنها؛ دربارۀ روایتِ ۷۸ تن پایینتر سخن خواهیم گفت) معروفتر است.
یکی از نمونههای مضرب هفت که بارها در شاهنامه تکرار شده است، تعداد پسران و نوادگان گودرز است که برای خونخواهی سیاوخش در جنگ با تورانیان کشته میشوند. شمار این کشتگان در برخی بیتها هفتاد (هفت بار) و در برخی دیگر هفتاد و هشت (پنج بار) آمده است. هر دو عدد یا مضربی از هفت هستند یا با هفت مرتبطاند. چنین مینماید عدد «هفتاد و هشت» دقیقتر و قدیمتر باشد و فردوسی آن را به عدد سرراستِ هفتاد گِرد کرده باشد. به هر روی، عدد ۷۸ جز آنکه با عدد مقدس ۷ مرتبط است، مضربی است از ۳ که این عدد نیز بیش و پیش از عدد ۷ نزد ایرانیان و بهویژه در دین زردشتی تقدس داشته و دارد که از آن جملهاند: سه منجی موعود: اوشیدر، اوشیدرماه و سوشیانس؛ سه آتشکدۀ بزرگ: آذرگشنسپ؛ آذرفرنبغ و آذربُرزینمهر؛ سه وعده نماز خواندن؛ سه اصلِ اندیشۀ نیک، گفتار نیک و کردار نیک؛ باقی ماندنِ روان طی سه شبانهروز پیشِ پیکرِ فرد تازه درگذشته و نمونههای فراوان دیگر. در شاهنامه نیز کاربرد عدد ۳ فراوان است که از آن جملهاند: سه پسر آبتین: فریدون و برمایه و کتایون؛ سه پسر فریدون: سلم و تور و ایرج و تقسیم سهگانۀ جهان بینِ این سه پسر؛ رزم و بزمهایی که در سه روز و سه شب روی میداد یا برگزار میشود؛ سه جامِ خسروی از بادۀ ناب و نمونههای دیگر. یکی از نمونههای جالب و قدیمی دربارۀ تقدّس عدد ۳ ، گزارشی است از مغانی که در آخرین لحظات زندگانی افلاطون بر بالین او حاضر بودند. دربارۀ تأثیرات افلاطون از دانش ایرانیان سخن بسیار گفتهاند و دربارۀ میزان این تأثیرپذیری نیز بین خاورشناسان سخت اختلاف هست. به نوشتۀ سِنِکا، فیلسوف رواقیِ رم در قرن اول میلادی، افلاطون پیش از مرگ در آتن با چند مُغ دیدار داشته است و چون درمیگذرد، این مغان بر پیکر او فدیه نثار کردهاند. سِنِکا میافزاید: مغان تحت تأثیر شأن ماورای بشری افلاطون قرار گرفته بودند، زیرا وی در هشتاد و یکمین زادروزش درگذشته بود، و این عدد که مضربی است از سه، برای ایشان اهمیت خاصّی داشت.