احسان یارشاطر و هویت ایرانی/عبدالرضا ناصرمقدسی
شهریور 23, 1397
دریادداشت ها
اگر چه یارشاطر با میراث عظیم و گرانبهایی که از خود باقی گذاشت هیچ گاه در تفکر و اندیشه ایرانی نخواهد مرد اما همینکه روزی را با نبود فیزیکی او بسر کنیم بسیار دردناک است. بخصوص در این روزگار که اندیشه و تفکر ایرانی و آنچه که می توان میراث معنوی این مرز و بوم دانست بیش از پیش و از جنبه های مختلفی تحت هجوم و آسیب است، وجود کسانی همچون احسان یارشاطر بمثابه ناخدایی بسیار کاردان در این وانفسای گردابها و طوفانهاست.افسوس که از میان ما رفت. بگمان من عظمت کار یارشاطر…
امتیاز کاربر: 3.58 ( 2 امتیازات)
0
احسان یارشاطر
اگر چه یارشاطر با میراث عظیم و گرانبهایی که از خود باقی گذاشت هیچ گاه در تفکر و اندیشه ایرانی نخواهد مرد اما همینکه روزی را با نبود فیزیکی او بسر کنیم بسیار دردناک است. بخصوص در این روزگار که اندیشه و تفکر ایرانی و آنچه که می توان میراث معنوی این مرز و بوم دانست بیش از پیش و از جنبه های مختلفی تحت هجوم و آسیب است، وجود کسانی همچون احسان یارشاطر بمثابه ناخدایی بسیار کاردان در این وانفسای گردابها و طوفانهاست.افسوس که از میان ما رفت. بگمان من عظمت کار یارشاطر بخصوص آنچه که با بنیاد گذاردن دانشنامه ایرانیکا انجام داد با گذشت زمان مشخص خواهد شد.شاید بتوان کار یارشاطر را با کار فردوسی و خلق شاهنامه مقایسه کرد.فردوسی با خلق شاهنامه در وهله اول به تداوم و تقویت زبان فارسی کمک بسیار شایانی نمود.در واقع اگر بخواهیم از ارکان هویت ایرانی سخن بگوییم بی شک یکی از مهم ترین آنها شاهنامه فردوسی و تاثیر همه جانبه آن در فرهنگ ماست.ما با بزرگداشت فردوسی و ترویج شاهنامه خوانی در واقع به تدوام فرهنگی خود یاری می رسانیم.این ویژگی آسان بدست نیامده است.اینکه فردوسی متوجه شد می تواند حیات فرهنگی ملتی را بواسطه ی زبان و زبان ورزی تعمیق بخشیده و آن را از تباهی برهاند یک دست آورد بسیار بزرگ فکری می باشد.در واقع فردوسی با اثر بی مانندش این امکان را به ایرانیان داد تا در یک قالب فرهنگی بیاندیشند.قالبی که مملو از عناصری ست که در طی زمان و تاریخ در این سرزمین شکل گرفته است. علی رغم تمام فراز و نشیبهای تاریخ ما این مهم دیگر تکرار نشد.اما تاریخ پر فراز نشیب و عجیب ایران بعد از فردوسی به حیات خود ادامه داد.حماسه ها آفرید.رنجها و ظلمها و حمله ها را دید و تحت تاثیر افکار مختلف و گاه متضاد قرار گرفت.در برهه های بسیاری نیز دچار فراموشی گشت.انگار نوعی گسست تاریخی در آن بوجود می آمد.بی شک در دنیای امروز این آفت ها بیش از پیش خود را به رخ می کشد و لزوم ارائه ی قالب و چهارچوبی مجدد برای این هویت امری نه صرفا ضروری بلکه کاملا حیاتی می باشد.احسان یارشاطر در دهه هفتاد میلادی ضرورت بوجود آوردن یک دانشنامه را برای تاریخ و فرهنگ ایرانی حس کرد.بگمان من این موضوع ناشی از درک عمیق وی از تاریخ ایران و حس درست او نسبت به زمانه بود.او بخوبی فهمید که چنین دانشنامه ای می تواند بمثابه نوعی تکیه گاه برای هویت ایرانی محسوب گردد.همین بود که او تمام عمر و ثروت خود را به پای ایرانیکا گذاشت. کسانی که با ایرانیکا آشنایی دارند و مطالب آن را می خوانند می دانند که ایرانیکا همانند یک پازل بسیار ظریف و در عین حال بسیار وسیع است.انگار یارشاطر با نگاه پربار خود تمام تاریخ و فرهنگ ایرانی را رصد کرده و تکه تکه ی آن را با حوصله در کنار هم چیده است.حاصل کلیتی هماهنگ می باشد. چشم اندازی که می توان کل هویت ایرانی را در آن دید.گاه فکر می کنم کار یارشاطر در ایرانیکا همانند کاشی کاری مسجد لطف الله میدان نقش جهان اصفهان است: انبوه کاشی های کوچک که با ظرافت تمام در کنار هم قرار گرفته و این نمای باشکوه را بوجود آورده اند.بخاطر همین خصیصه ی کار یارشاطر است که شاید بتوان ایرانیکا را شاهنامه عصر جدید ایرانیان و جهانیان دانست. بیهوده نیست که یارشاطر در درکی همسو با حکیم فرزانه طوس زبان فارسی را وطن خود می داند.او نیز همچون جستجوگری حماسی در کوچه ها و راهها و بی راهه های زبان ما گشته و این گونه ویژگی های تفکری زبان فارسی را بار دیگر جمع آوری و جمع بندی نموده است. یادش گرامی. راهش پر رهرو باد.
احسان یارشاطر ایرانیکا شاهنامه عبدالرضا ناصر مقدسی 1397-06-23