بازبینی کلی
مرد نقّال ، آن صدایش گرم، نایش گرم،
آن سکوتش ساکت و گیرا
و دمش، چونان حدیث آشنایش گرم،
آن برافشانده هزاران جادوانه موج،
با بم و زیر و حضیض و اوج،
آن بهآئین گونهگون اسلوب و هنجارش،
آن سکون و وقفهاش دلکش
همچنانکه جنبشش آرام و رفتارش؛
راه میرفت و سخن میگفت.
– چوبدستی منتشا مانند در دستش –
مستِ شور و گرمِ گفتن بود
صحنۀ میدانک خود را
تند و گاه آرام، میپیمود
همگنان خاموش،
گرد بر گردش ، بهکردار صدف بر گرد مروارید
پای تا سرگوش
(اخوان ثالث، خوانِ هشتم)
سیدمصطفی سعیدی، بزرگترین نقّال کشور و آخرین بازماندۀ نسل قدیمِ نقّالان ایران چشم از جهان فروبست (۱۳۱۶-۱۳۹۸). یادداشتِ زیر را چند سال پیش دربارۀ او نوشتم:
نخستین بار حدود ده سال پیش که به دعوت انجمن شاهنامهخوانی درود بدان دیار سفر کرده بودم، با چشم خود دیدم که استاد سعیدی چگونه با یک منتشا و با صدای گرم و حرکات سریع خود، سالن پر از جمعیت را در بهت و خلسه و حیرت فروبرد. یادگاری از چیرهدستی نقالان سالیان دور که این هنر اصیل ایرانی را نسل به نسل انتقال دادند. پس از آن جلسه، سر میز ناهار پرسیدم: استاد! از میان داستانهای شاهنامه، کدامیک بیش از بقیه روی ذهن و روان شما تأثیر گذاشته است؟ رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، سیاوش؟درنگی کرد و سپس در حالی که قطرات اشک از گونههایش سرازیر میشد، با صدایی لرزان که با هقهقی آرام درمیآمیخت، گفت: هیچکدام به پای مرگ فرامرز نمیرسند. در حالی که اشکهای پیرمرد همچنان سرازیر میشد و سر در گریبان میگریست. خواندم:
فرامرز را زنده بردار کرد/ تنِ پیلوارش نگونسار کرد
پس از آن نیز نقلهای بسیاری دیدم، ولی باید اعتراف کنم که با نقلهای استاد سعیدی فاصلۀ زیادی داشتند. در اردیبهشتماه سال ۱۳۹۰ که همایش هزارۀ شاهنامه از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در بنیاد ایرانشناسی برگزار شد، به پیشنهاد من، استاد سعیدی را برای نقالی دعوت کردند و پس از اجرا، نیک به یاد دارم که با تشویقهای پیاپی شرکتکنندگان روبه رو شد. استاد سعیدی طومار شاهنامۀ فردوسی را هم به چاپ رساندهاند (انتشارات خوشنگار، ۱۳۸۵) که منبع مهمی در پژوهشهای مربوط به داستانهای پهلوانی ایران است و نگارنده چند بار در پژوهشهای خود از جمله شبرنگ و شبرنگنامه و فرامرزنامه بدان استناد کردهام. با اینکه، این کتاب طومار شاهنامۀ فردوسی نام دارد، بسیاری از مطالب آن یا در شاهنامه نیست و یا گزارشهای آن با گزارشهای شاهنامه تفاوت دارند. از نظر پژوهندۀ حماسۀ ملی ایران، همین تفاوتها و نیز روایتهای ناموجود در شاهنامه اهمیت بسیار بیشتری دارند تا روایات مشابه شاهنامه. زیرا روایات منقول در طومارها از سدههای بسیار دور در کنار شاهنامه از نسلی به نسلی دیگر انتقال یافته و امروزه به دست ما رسیدهاند و همین روایات میتوانند پرتو روشنی افکنند بر نقاط تاریک و معمّاگون شاهنامۀ فردوسی و برخی دیگر از داستانهای پهلوانی بیرون از شاهنامه.
روانِ آسیدمصطفی به مینو باد! ایدون باد!
ابوالفضل خطیبی