آیا فردوسی برای امرار معاش و شهرتطلبی شاهنامه سرود؟ / ابوالفضل خطیبی
بهمن 25, 1397
دریادداشت ها
یک نظر
بارها در سخنرانیها و کتابها و مقالهها دربارۀ فردوسی شنیده و خواندهایم که فردوسی زبان فارسی و ایران را زنده کرد و اگر شاهنامه نبود، ما اکنون به زبان عربی حرف میزدیم و مینوشتیم و یا اگر فردوسی نبود ایران نبود. از سوی دیگر دوست دیرین بنده دکتر محمود امیدسالار در کتب جدید خود، بوطیقا و سیاست در شاهنامه (ص۱۲۴) نوشته است: «هدف اصلی فردوسی نه بزرگداشت ایران بوده و نه ستایش فرهنگ یا زبان فارسی به معنی اخص کلمه. او فقط در پی امرار معاش خودش و همچنین اثبات این امر بوده که نشان دهد بهترین شاعر زمانۀ خود…
امتیاز کاربر: 4.36 ( 9 امتیازات)
0

بارها در سخنرانیها و کتابها و مقالهها دربارۀ فردوسی شنیده و خواندهایم که فردوسی زبان فارسی و ایران را زنده کرد و اگر شاهنامه نبود، ما اکنون به زبان عربی حرف میزدیم و مینوشتیم و یا اگر فردوسی نبود ایران نبود. از سوی دیگر دوست دیرین بنده دکتر محمود امیدسالار در کتب جدید خود، بوطیقا و سیاست در شاهنامه (ص۱۲۴) نوشته است: «هدف اصلی فردوسی نه بزرگداشت ایران بوده و نه ستایش فرهنگ یا زبان فارسی به معنی اخص کلمه. او فقط در پی امرار معاش خودش و همچنین اثبات این امر بوده که نشان دهد بهترین شاعر زمانۀ خود است» دکتر محمد دهقانی نیز در برخی مقالهها و کتاب جدیدش سخنان مشابهی را تکرار کرده و به تلویح گفته است که فردوسی آزمند بوده که از محمود غزنوی تقاضای صله کرده بوده است. به نظر بنده شاهکارهای بزرگ جهانی در زمینی برهوت و بدون بستر مناسب سر بر نکردهاند و در زمان فردوسی، زبان فارسی مرده نبوده که فردوسی آن را احیا کند. پیش از فردوسی چندین شاهنامه به نظم و نثر دروجود آمدند و فردوسی در همین بستر مناسب شاهکار بیمانند خود را خلق کرد. پس دقیقتر آن است که بگوییم فردوسی در رواج و بالندگی زبان فارسی و وحدت اقوام ایرانی و بقای ایران نقش بسزایی داشت. آیا نابغهای چون فردوسی باید در آغاز شاهکار خود بهتصریح میگفت: من میخواهم با سرودن شاهنامه زبان فارسی و ایران را زنده کنم؟ یا اینکه این شاهنامه را برای بزرگداشت ایران سرودم؟ آشکار است که فردوسی در شاهکار جاویدان خود نباید چنین ادعاهایی مطرح میکرد. در مورد آثار جاودان ادبی، مهم این است که آنها در طول تاریخ چه تأثیری بر مخاطبان خود گذاشتهاند، نه آنکه بعد از هزار و صد سال از زمان فردوسی، امروزه ذهنخوانی و نیتخوانی کنیم و بگوییم نیت فردوسی نه بزرگداشت ایران بوده و نه ستایش زبان فارسی. آگاهان به تاریخ و فرهنگ ایران در زمانۀ فردوسی، نیک میدانند که در آن زمان دو جریان فکری مهم در خراسان وجود داشت: یکی انترناسیونالیسم اسلامی (امّت اسلامی) به رهبری خلفای فاسد عباسی و دیگری ناسیونالیسم ایرانی به رهبری طبقۀ دهقانانِ بازمانده از عصر ساسانی که به اسلام (بهویژه مذهب شیعه) گرویده بودند، ولی هدف اصلی آنان ترویج تاریخ و فرهنگ باستانی ایران به زبان فارسی بود. فردوسی که به همین طبقۀ دهقانان تعلّق داشت، در قرن چهارم هجری کتابی را برای نظم کردن برمیگزیند که تاریخ و فرهنگ باستانی ایران را از آغاز تا پایان در بر داشت و شکوه و اقتدار گذشتۀ ایران را فرایاد میآورد، نه آنکه مانند شاعرانی چون اسدی طوسی و دیگران تنها به نظم یکی از شخصیتهای باستانی مثل گرشاسپ بسنده کند. از شاهنامهشناسان ایرانی که بگذریم، نابغۀ ایرانشناسی، تئودور نولدکه، با اینکه با ایرانیان میانۀ خوبی نداشت، یکصد سال پیش هوشمندانه دریافت که «دلبستگی فردوسی به ایران از هر بیت شاهنامه آشکار است». بنابر این نتیجۀ منطقی بحث این است که فردوسی آگاهانه ایراندوستی و زبان فارسی را در شاهنامه ترویج کرده است. نه آنکه بگوییم هدف او بزرگداشت ایران و ستایش فرهنگ و زبان فارسی نبوده و همۀ این تأثیرات کاملاً از سرِ تصادف بوده است. هنگامی که میگوید: «که تخم سخن من پراگندهام»، آشکار است که منظور پراگندن سخن پارسی و زبان آراستۀ فارسی و رواج آن است نه زبانی دیگر. گفتهاند: «فردوسی فقط در پی امرار معاش خودش بوده». فردوسی از طبقۀ دهقان بود و املاک داشت و نیازی نداشت که از طریق شاهنامهسرایی امرار معاش کند و در اواخر عصر سامانی و در زمانهای که فتنه از آسمان میبارید و طوس و خراسان بین سرداران سامانی دست به دست میشد، اگر فردوسی از بهرۀ هوشی متوسّطی هم برخوردار بود، میتوانست دریابد که از طریق شاهنامهسرایی امرار معاش نتواند کرد. اگر هم هدف اصلی فردوسی بهواقع چنین بود، با هدف دیگر او، یعنی بزرگداشت ایران و زبان فارسی تناقضی نداشت. اینکه میفرمایند: «فردوسی در پی اثبات این امر بوده که نشان دهد بهترین شاعر زمانۀ خود است»، کاملاً درست است، ولی باید پرسید: در میان شاعران امثال فردوسی چه کسانی به دنبال شهرت نبودهاند؟ و بازهم شهرتطلبی شاعر با هدف دیگر او یعنی بزرگداشت ایران و زبان فارسی تناقضی نداشت. هرکدام از ما به دنبال شهرتیم، وگرنه به جای آنکه نام خود را بر روی کتابمان بگذاریم، نام همسایه را مینوشتیم. اساساً طرح این سخنان به قول اهل منطق قضیۀ سالبۀ به انتفاء موضوع است.
شاهنامه شاهنامه خوانی فردوسی محمود امید سالار 1397-11-25
به طور حتم فردوسى دو یا چند نگرانى در ذهن خود نسبت به آینده این سرزمین داشت، نخست از بین رفتن زبان و گویش فارسى در میان ایرانیان که اکثرا از تخمه واحد هستند، و دوم اینکه آینده کشور در دستان شاهان و مهان کشور است و چه بسا شاهان بى خردى که تیشه به ریشه ایران زدند و چه کم نادر شاهانى که با شنیدن پندنامه حکیم ،شاهانه و مردانه شکوه آفریدند. و چندین علل دیگر که مى دانیم و به حقانیت حکیم یقین