بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ نگارخانه: نگارخانه مجازی باشگاه شاهنامه پژوهان اینبار میزبان آثار هنرمند برجسته استاد حجت شکیبا است.
این نگارگری ها براساس شاهنامه و شخصیتهای این کتاب بزرگ آفریده شده اند . در نمایشگاه مجازی تارنمای باشگاه شاهنامه پژوهان، هر بار بخشی از آثار هنری در پیوند با شاهنامه از هنرمندان کوشا در عرصه نگارگری و هنرهای تجسمی به نمایش در خواهد آمد.
شاهنامه نگاری شکیبا
شکیبا در نقاشی هایش برای شاهنامه،کوشیده است در تجسم حالات و رفتار شخصیت های گوناگون، از دریافت های مکرر و آشنائی که در مجلس پردازی شاهنامه معمول بوده فراتر رود و با آشنائی زدائی از روابط بصری مشهور شناخته شده ، به خلق ترکیب جدیدی از روابط آدم ها و موضوعات دست یابد. علاوه بر آشنائی زدائی و کوشش برای بیان ادراک ویژه از مفاهیم مندرج در داستان های شاهنامه، هنرمند دو دستاورد مهم را در کارهایش نشان می دهد. نخست این که، او نگاهی واقع گرا به شخصیت های شاهنامه داشته و کوشیده است پهلوانان این حماسه ملی را به شیوه ای طبیعی نما، تجسم بخشد تا بیننده شباهت آنان را با انسان امروزی دریابد و از این راه هم دلی بیشتری با آنها داشته باشد و خود را در مسیر و کنار آنان ببیند و ایشان را متعلق به دنیای واقعی و همیشگی بداند. این کار از دیدگاه خردورز فردوسی در خلق اساطیر پهلوانی ایران چندان دور نیست که آن شاعر خردپیشه اهتمام داشته که پهلوانان او به رغم داشتن ابعاد افسانگی تن و جان شان، چندان از صورت و صفات بشری فراتر نروند و مبالغه در توصیف آنان به جدائی شان از جامعه بشری و معلق شدن در عوالم خیال منتهی نشود.
اما پیداست که کاوه و زال و رستم و سیاوش و گردآفرید به هر حال از اساطیر و افسانه می آیند و تجسم واقع گرا از عهده تمامی حضور نادر و تجلی یگانه آنان بر نمی آید بنابراین شکیبا تمهیدی اندیشیده که با نشان دادن آنان به گونه ای طبیعی در وسط ترکیب بندی تابلو، فضای باقیمانده را با نقوش آشنای شاهنامه های دوره مغولی و تیموری بیاکند که ترکیبی متوازن از واقعیت و افسانه را با نشان دادن دو شیوه نگارگری ارائه کرده باشد. این تقابل واقعیت و فرا واقعیت یا همسازی اکنون و تاریخ یا درهم آمیزی طبیعت گرائی و خیال پردازی با دیدگاه شاعر بزرگ ما نیز هم سو می تواند باشد .
دستاورد مهم تر، چشم پوشی هنرمند از تکرار صحنه های آشنای تاریخی و دوری از تصویرگری مضمونی مجالس شاهنامه است. او تلقی خاص خود را به عنوان یک نقاش از حماسه ملی به صورتی عرضه کرده که در عین وفاداری به روح ماجراهای افسانگی و پهلوانی، دریافت مستقل خود را از مفاهیم و ماجراهای شاهنامه به شیوه ای نو اندیشانه ارائه داده باشد. در بیشتر صحنه های نگارگری رزم رستم و اسفندیار، هر دو پهلوان سوار بر اسب یا پیاده به صورتی تصویر شده اند که رستم تیر گز را در چشمان اسفندیار نشانده و از این نبرد دشوار ناخواسته، بر آسوده است. اما در تابلوی رستم و اسفندیار آفریده شکیبا از شاهزاده ایرانی اثری نیست، تنها رستم دیده می شود که در فضائی خواب گونه، پرهای جادوئی سیمرغ جوانی و قدرت را به وی باز می گرداند. اهتزاز پرهای سرخ و آبی و سفید،که تن پیلوار پهلوان را در خود گرفته، حضور مجذوب و اندیشناک رستم در نمای اصلی که نیروی جوانی بازیافته و به استقبال نبردی ناخوشایند می شتابد، نشانگر پیشواز یکی از پهلوانان از حادثه ای ناشناخته است که حریف غایب او انگار جاودانگی و عشق و مرگ است یا عظمتی از زیبائی و جوانی پاکی که به تصویر در نمی آید. سروهائی که دستخوش توفان حادثه و خم گردون و جهان پیچان به گرد خودند نمادهائی از درگیری قدرت های مرئی و نیروهای نامرئی اند که یادآور نبرد رستم و اسفندیار، ستیز زندگی و مرگ، تضاد جوانی و پیری، نمایش روئین تنی و آسیب پذیری هم هستند. ترکیب بندی تابلو ساختاری پیچان بر خود خمنده و با خود جنگنده را نشان می دهد که غیاب یکی از دو حریف، حضور حریف دیگر را در مقابله با غیبی خوفناک؛ نمایشی از تقدیری موحش و تقلائی پر بیم و امید می سازد .
به تابلوی کاوه دادخواه بنگریم که خون بی گناه پسرانش بر تن او هنوز شکوفاست. او نه در برابر ضحاک ناپدید در صحنه بلکه در برابر تمامی ستمکاران تاریخ قد برافراشته و پرچم خشم مردمان درپی او به اهتزاز در آمده است. به پرده رویاروئی سهراب و گردآفرید نگاه کنیم که بیشتر نشانگر مهربانی بعید این دو به یکدیگر است اما پس زمینه تاریخی نبرد خصمانه شان را به خاطر می آورد. این گرفت و گیر عاطفی به نمایش درآمده، حالت متضاد آدمیان را در حلقه عشق و نفرت نشان می دهد. معروف ترین و پر طرف دارترین صحنه های شاهنامه، از نظر نقاشان و بینندگان آثارشان نبرد فاجعه بار رزم رستم و سهراب است: نمایش خشم و جنون رستم پس از پهلو دریدن پسر .اما در تابلوی شکیبا در جهانی پیچان و توفانی، پدر با عطوفت جراحت خون فشان پسر را با پارچه ای سرخ پوشانده و نشان فاجعه را نهان کرده و سهراب را که به آغوش او پناه برده، اندیشناک در کنار گرفته است. انگار نقاش می خواسته خاطره پسرکشی تاریخی را از حافظه ما بزاید و ما را در این مخمصه مکرر به صلح و آشتی دور از اکنون اما شاید فردائی نوید دهد .
در این پرده ها زنان جایگاهی ارجمند دارند، و تصویر مرکزی آن ها از خشونت فضای تاریخی مردانه که در جنگنامه ها مرسوم بوده می کاهد و لطافتی آمیخته به شکوه و زیبائی به افسانه های ترسیم شده می بخشد. شکیبا آزمونی دشوار را در نگارگری شاهنامه پیش رو داشته و از عهده ارج گزاری مهمترین اثر حماسی ایرانیان سربلند بیرون آمده است .
جواد مجابی
زمستان ۱۳۹۱