بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ گزارش: عصر چهارشنبه، سوم مردادماه سال یکهزار و سیصد و نود و هفت، سیصد و شصتمین شب از مجموعه شب های مجلۀ بخارا با همراهی سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی، انجمن کوه نوردان ایران، جامعۀ پیشاهنگان استان تهران، انجمن دوستداران دماوند کوه، بازرگانی گلستانی، گالری هنر بین الملل و مجلۀ صنوبر به شب «دماوند» اختصاص یافت.
به گزارش باشگاه شاهنامه پژوهان به نقل از بخارا در این جلسه که در تالار قلم مرکز همایش های کتابخانۀ ملی برگزار شد، سخنرانان: مسعود نصرتی، عباس محمدی، مهرداد شهلایی، فرهاد ورهرام و علی دهباشی با حضور هارون یشایائی، بهروز برومند و کمال گلستانی به سخنرانی پرداختند و تجلیل از علی اصغر لطیفی و محمد منصور نژاد و اجرای «دماوندیه» ملک الشعرای بهار توسط سامره مفتون از دیگر بخش های این نشست بود.
در خاتمه فیلم مستند «از آلپ تا دماوند» به کارگردانی فرهاد ورهرام به نمایش گذاشته شد.
در ادامه می توانید شرح گزارش و متون سخنرانی این شب را مطالعه بفرمایید:
در ابتدای مجلس علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این شب با مقدمه ای از توصیف دماوند چنین گفت:
“دماوند نامی به درازنای تاریخ سرزمین ما ایران، شهره در آفاق جهان، الهام بخش زندگی، نماد غرور و ایستادگی و مقاومت ما ایرانیان در طی قرون و اعصار. نامی که الهام بخش سخنسرایان بزرگ و نامی زبان فارسی در طی سده ها بوده و گنجینه ای محیط زیستی است. رسیدن به قلۀ آن و از بلندای آن به افق نگریستن آرزویی است که از نوجوانی در جان ما موج می زند.
امیدواریم این شب آغازی باشد بر ده ها شب دیگری که باید به دماوند اختصاص یابد.”
سپس سردبیر مجلۀ بخارا به شرح بیوگرافی مسعود نصرتی، نخستین سخنران این مجلس، اشاره و چنین بیان داشت:
“آقای مسعود نصرتی پژوهشگر در حوزۀ باستان شناسی در منطقۀ دماوند هستند که بیش از ۴۵ مقاله نوشته اند و کتب پژوهشی ارزشمندی با عناوین: «باغ در شاهنامۀ فردوسی»، «مسجد جامع دماوند»، «تاریخ دماوند» و «خاستگاه اساطیری دماوند» را منتشر کرده اند و کتاب «امامزاده هاشم» دماوند را در دست تألیف دارند.
۶ سال است که مدیر کل موزه ها و یک سال و نیم هم هست که مدیر کل پایگاه های سازمان میراث فرهنگی هستند و هم اکنون مدیریت کاخ گلستان را بر عهده دارند.”
در ادامه مسعود نصرتی به شرح تاریخچه و اسطوره و بررسی ریشه های لغوی شهر دماوند پرداخت و چنین سخنانش را آغاز کرد:
“دماوند شهری است که نامش را از خود قله گرفته، منتهی از خود شهر کوه دماوند دیده نمی شود. این قله اسطوره های بی همتا و بی نظیری دارد و در تاریخ روایی ایران کوه دماوند اساطیر بسیاری را در خود جای داده است، این اسطوره ها را در کتابی با عنوان «خاستگاه اساطیری دماوند» گردآوری کرده ام که چاپ و منتشر شده است.
در میان اکثریت ملت ها، نام کوه مقدس را شنیده ایم و مطمئنا تمام جهان از این عنصر بهره برده اند؛ حال کوه دماوند ما هم، نامی مقدس به شمار می رود؛ نامی که به اشارۀ استاد پورداوود، در متون اوستا به نام «هَرا» است. تا مدت های پیش مراسم ضحاک کشی و مرگ ضحاک در شهر دماوند جشن گرفته می شد. امروزه این مراسم رو به افول رفته و شاید تنها در برخی بخش ها بتوان نمادها و نشانه هایی از آن ها را دید.
اما در مورد شهر دماوند شهری که به درازای ۹ کیلومتر در دل دره ای کشیده شده و از طرفی به سمنان یا کویر ایران ختم می شود و از قسمتی دیگر دروازۀ مازندران به شمار می رود.
شهر دماوند نامی آَشنا است. شهری بینظیر که بسیار زیباست و تابستان های خنک و آثار بینظیری را در دل خود دارد؛ در طول تاریخ به دو شهر معروف از این منطقه اشاره می شود: شهرهایی به نام «ویمه» و «شلنبه» . بنابر گفتۀ مینورسکی، ویمه به معنای «تخته سنگ» است. اکنون مکان دقیق آن مشخص نیست اما به گفتۀ ابودلف: «میان دو شهر نیز دره ای به نام هیر است …” اگر این نوشته را بپذیریم و شلنبۀ کنونی را همان نمونۀ قدیم آن بدانیم، باید گفت که شهر ویمه درست در سمت غربی آن واقع شده است.
نام دماوند نخستین بار در کتیبۀ بیشاپور و کتیبه های ساسانی آمده و به عنوان «ساتراپ دومباوند» از آن یاد شده است؛ منتهی بعد از اسلام دیگر نامی از خود شهر در سه قرن اول ذکر نمی شود؛ به جهت اینکه در طول تاریخ قبل از اسلام طایفه ای به نام مَسمُغان (به عربی مصمغان) دماوند که یک طایفۀ زرتشتی بودند، البته نام و نشانی از قدرت مذهبی این طایفه دیده نمی شود در این منطقه حکومت می کردند. این طایفه توانستند که تا سال ۱۴۱ هجری دوام بیاورند و بعد از آن با اختلافات خانوادگی از میان رفتند. بنا بر کارنامۀ اردشیر بابکان اردوان پنجم، آخرین پادشاه اشکانی وقتی که خود را در خطر دید برای مقابله با اردشیر ساسانی از سرزمین دماوند درخواست نیرو کرد.
اشخاصی مثل اشپیگل و مارکوات و کریستن سن بر این عقیده اند که مسمغان منصبی روحانی است ولی دیاکونف معتقد است که اینان جانشینان قدرت جسمانی و غیر روحانی زردشت بوده اند و دامنه های کوه دماوند را میهن اصلی مغان دانسته و می نویسد:”اجرای مراسم دینی را خود مغان بر عهده داشتند و این رسم را از میهن خویش از دامنه های کوه دماوند آورده اند.
در رسالۀ پهلوی شهرستان های ایران آمده است: «بیست و یک شهرستانی که در پدشخوارگر ساخته شده است و یا ارماییل ساخته است و یا به فرمان ارماییل آن کوهیاران ساخته اند، که از دست ضحاک کوه را بر فرمانروایی در اختیار گرفتند. کوهیاران هفت باشند: وسیمگان، دمباوند، نهاوند، بیستون، دینور، موسرگان، بلوچان و مرنجان».
صادق هدایت در پاورقی به این نکته اشاره دارد که نام مسمغان در رسالۀ پهلوی شاید تحریف شدۀ نام وسیمگان باشد و مسمغان از این لغت آمده است. اگرچه در منابع این شهر را جزء ری محسوب داشته اند، ولی تا نیمۀ قرن دوم هجری از لحاظ تقسیمات سیاسی و حکومتی از هم جدا بوده و هر یک دارای حاکمی مستقل بودند.”
وی در ادامه با اشاره به ساخت مسجد جامع دماوند بر روی آتشکدۀ قدیمی افزود:
“شلنبه از همان شهرک های قدیمی دماوند است؛ اما شهر دماوند امروز بنیادی ساسانی دارد. بدان معنا که بنابر روایتی که شفاها نقل شده، مسجد جامع بر روی آتشکده ای بزرگ، بنا شده است. این روایت را می توان جدی گرفت، چراکه در بسیاری از مناطق دنیای اسلامی، اماکن عبادی دوران قبل از اسلام به مسجد تبدیل شده اند. مسجد یزدخواست، مسجد جامع بروجرد، مسجد نی ریز، مسجد سرکوچه نائین که نخستین آتشکده ای پا برجا و دومی آتشگاهی نیمه ویران و سومی ایوان و چهارمی محرابه بوده که نمونه های خوبی برای بهره گیری شایسته از ساختمان های رها شده است.
یکی از مشخصه های هر بنای مذهبی اسلامی «قبلۀ» آن است که می بایست به سوی مکه باشد. از آنجایی که قبلۀ مسجد جامع دماوند در جهت جنوب متمایل به غرب است، درصد خطایی در محاسبه قبله دیده می شود که تنها توجیه منطقی در باب این شکل از جهت یابی، این است که کاربرد اصلی ساختمان چیز دیگری بوده است.
مسجد جامع دماوند از لحاظ طرح و پلان دارای طرح شبستانی است. بنابراین جزو مساجد شبستانی که ویژگی مساجد اولیه ایران به شمار می روند، می باشد و مشابه مساجدی همچون: تاریخانۀ دامغان، مسجد جامع نایین، مسجد جامع زواره و … است.
با توجه به اینکه دماوند در نیمۀ دوم قرن دو هجری توسط لشکریان اسلام فتح گردید حاکمان آن هم که تحت عنوان مسمغان و به ظاهر نشان دهندۀ طبقۀ روحانی زردشتی بودند دارای یک آتشکدۀ بزرگی هم بوده اند. به احتمال زیاد بر بالای همین تپه ای که مسجد جامع فعلی وجود دارد، آتشکدۀ بزرگی همچون بسیاری از آتشکده های دیگر وجود داشته است، که پس از فتح دماوند توسط لشکریان اسلام بر روی پایه های بنای آتشکده بنیاد گذاشته شد.”
دکتر نصرتی در بخشی دیگر از سخنانش به تاریخچۀ سیاسی شهر دماوند اشاره و چنین اظهار داشت:
“سرزمین دماوند تا قرن ۲۲ هجری بدون مزاحمت از سوی بیگانگان آسوده خاطر به حیات خود ادامه می داد و حکومت محلی «مسمغان دماوند» مقتدرانه و مستقل بر تخت پادشاهای خود تکیه زده بود؛ تا اینکه در سال ۲۲ هجری «نعیم بن مقرن» که فرماندهی سپاه اسلام را بر عهده داشت از همدان به ری لشکرکشی کرد در این هنگام حاکم ری «سیاوخش بن مهران بن بهرام بن چوبین» بود، از مسمغان دماوند و اسپهبد طبرستان و گرگان کمک خواست. مسمغان به کمک سیاوخش رفت اما ری توسط نعیم بن مقرن فتح گردید.
مسمغان دماوند به نام «مردانشاه» وقتی که ری را فتح شده دید، به ناچار قبل از هر گونه حرکتی از سوی نعیم، پیکی به سوی ری نزد او گسل کرد، و خواستار صلح شد. نعیم که از وضعیت مناطق کوهستانی و نیز از مشکلات لشکرکشی به سرزمین کوهستانی دماوند آگاهی داشت، پیک مسمغان را به حضور پذیرفت و بدین ترتیب صلح نامه ای مابین پادشاه دماوند و نعیم بن مقرن امضاء شد. مسمغان در این پیمان نامه متعهد گردید که هر ساله ۲۰۰ هزار درهم بپردازد. بنابراین بر اساس این پیمان نامه که اولین نشانۀ اظهار تبعیت رسمی و ظاهری سرزمین دماوند از دستگاه خلافت بود، در سال ۲۲ هجری اتفاق افتاد.
تبعیت از پیمان نامۀ فوق و دادن خراج از سوی مسمغان به دستگاه خلافت، نباید زیاد به طول انجامیده باشد، چون مسمغان دماوند دریافت، دستگاه خلافت درگیر اختلافات و جنگ های داخلی است و فورا از تعهد خود سرپیچی کرد و از دادن خراج سر باز زد. اولین حملۀ سپاهیان خلیفه برای به تصرف درآوردن سرزمین دماوند در سال ۲۹ یا ۳۰ هجری در زمان خلافت عثمان اتفاق افتاد.
سعید بن عاص، میر کوفه پس از تجهیز سپاه راهی مناطق کوهستانی شمال ایران شد. ابتدا تمیشه و ناحیۀ گرگان را به تصرف درآورد. سپس رویان را فتح کرد و پس از آن به سوی دماوند حرکت نمود. و بدون اینکه به این سرزمین لشکرکشی کند مسمغان دماوند تسلیم شده و بدون جنگ سپاهیان وارد دماوند شدند. مسمغان دماوند خواستار صلح و پرداخت خراج گردید و صلح نامه ای را امضا کرد. بدین ترتیب برای دومین بار مسمغان دماوند با پذیرش تبعیت رسمی و ظاهری از دستگاه خلافت قلمرو خود را حفظ نمود.”
وی در ادامه افزود:
“پس از آن در سال ۴۱ هجری، معاویه «مصقله بن هبیره بن شل الثعلبی الشیبانی» را با سپاهی به سوی طبرستان روانه کرد. مردم طبرستان وانمود کردند که ترس و واهمۀ سپاهان عرب بر دلهایشان نشسته است. بنابراین بدون آنکه جلوی مصلقه را بگیرند، به او و سپاهیانش اجازه دادند که وارد طبرستان شوند. وقتی نزدیک گذرگاه های کوهستان رسیدند، سپاهاین طبرستان که در گذرگاه ها کمین کرده بودند، سنگ های کوهستان را بر سر آن ها ریختند؛ به طوری که تمام لشکریان مصلقه و خود او کشته شدند. حملۀ «محمد بن اشعت قیس کندی» به طبرستان هم سرانجامی همچون مصلقه را به دنبال داشت. اما این دو شکست در این منطقه سبب شد تا سپاهیان خلیفه از حمله به این سرزمین و دماوند بترسند و تا مدت ها از حمله به مناطق کوهستانی چشم پوشی کنند.
سرزمین دماوند تا زمان به قدرت رسیدن سلسلۀ عباسیان به طور مستقل اداره می شد و در سال ۱۳۶ هجری که خلافت عباسیان درگیر حوادث داخلی خود بود، حکومت مسمغان دماوند هم دچار اختلاف خانوادگی شد. پس از مرگ مسمغان، پسر بر تخت پدر نشست، اما پرویز برادر او با وی مخالفت کرد و تاج و تخت را حق خود می دانست. وی از دربار مسمغان فرار کرده و به دربار خلیفه منصور عباسی پناهنده شد و به جهت شجاعتی که از خود در جنگ زاوندیه نشان داد، اعتماد و اطمینان خلیفه را نسبت به خود جلب کرد. و مقام و رتبه ای در نزد خلیفه پیدا کرد.
منصور در سال ۱۴۱ هجری به طبرستان لشکرکشی کرد و از اینجاست که دیگر نام و نشانی از مسمغان دماوند دیده نمی شود. و از اینجا به بعد تمامی حکومت دماوند و مازندران در هم تنیده می شود و تاریخ این دو در هم گره می خورد.
مرکز حکومتی مسمغان را «استوناوند» ذکر کرده اند. «یاقوت حموی» این مکان را در سال ۶۱۳ قمری در کتاب خود به عنوان «قلعۀ شاهان مسمغان» با نام استناباذ یا جرهد یاد می کند و می نویسد:«قلعه ای است که فاصلۀ آن از ری ده فرسنگ است و جز ناحیۀ طبرستان و همان است که استوناوند می خوانند. این قلعه از قلاع قدیمی و بسیار محکم است و عمر آن سه هزار سال بوده و در دوران شاهان قبل از اسلام در دست مسمغان بوده است».
منوچهر ستوده معتقد است که این قلعۀ باستانی با قدمت سه هزار و هشتصد ساله در حوضۀ آبخیز رودخانۀ «هبله رود» واقع شده است. اما ابن فقیه قصر حکومتی مسمغان را در دهکده یا به نام «مندان» دانسته و موقعیت را چنین توصیف می کند:«دهکدۀ مندان بر دو کوه جای داشت که از میان آن ها رودخانه ای بسی پر آب و گوارا می گذشت که زمستان و تابستان بریده نمی شد، بر دوساحل رود درختان میوه دار بود و چشمه سارانی که به دو رود می ریخت».
آنگاه قصر مسمغان را در این دهکده چنین توصیف می کند:
«ارماییل هر روز دوکس را می کشت تا او از مغز آنان خوراک کند. لیکن از کشتن مردمان بسی نگران بود. تا آنکه برای رهایی مردم چاره ای اندیشید و آزاد کردن خلق را کاری با پاداش دید. پس به دهکدۀ مندان برفت و بر کوه شرقی آن، کوشکی بساخت از چوب ساج و آبنوس، پر از نقش و نگار که هیچکس را در شرق خانه ای بدان بلندی و شکوه و زیبایی نبود».
به نظر می رسد تطبیق مکانی مینورسکی دربارۀ استوناوند نسبت به تطبیق مکانی دکتر ستوده به درستی نزدیکتر است. با توجه به ویژگی هایی که در منابع از استوناوند یاد شده، این قلعه باید در مکانی دست نیافتنی تر و محکم تر بنا شده باشد. از سویی دیگر شهر مندان که ابن فقیه از آن صحبت کرده که قصر مسمغان در آنجا بوده، بایستی نزدیک به قلعۀ حکومتی باشد، بر این اساس نمی توان تصور کرد که قلعۀ استوناوند در هبله رود و قصر حکومتی آن ها در جای دیگری باشد. تاکنون نزدیکی استوناوند هبله رود، از شهر و آبادی که متصل به آن باشد گزارش نشده یا ما از آن بی اطلاع هستیم. البته جیهانی به جای نام این قلعه از روستایی آباد به نام «استوناوند» نام برده است. شاید این روستا همان دهکده ای باشد که ابن فقیه از آن به عنوان دهکدۀ آهنگران و مندان یاد کرده است.
اما نکتۀ حائز اهمیت این است که در حوزۀ جغرافیایی دماوند، کوه دماوند و شهر دماوند هر دو یکی هستند و باید در کنار هم دیده شوند.”
وی در ادامه در انتقاد به تخریب دماوند این موزۀ طبیعی ایران تصریح کرد:
“برای کوه دماوند چه کردیم؟ این ساخت و سازهای بی رویه سرانجام به کجا می انجامد؟ آیا کوه دماوندی با گسترش خانه سازی ها که از شرق تهران آغاز شده و تا کوه دماوند هم ادامه خواهد شد، خواهد ماند؟ آیا ما نیازی به این همه خانه داریم؟
کوه دماوند موزه ای بزرگ است؛ موزه ای که اساطیر طبیعت و تاریخ در آن وجود دارند. امیدواریم کوه دماوند هم ثبت جهانی شود و شهرش هم به درجه و ارج خود برسد. شهر دماوند شهری است که در سال ۱۳۱۰ خورشیدی توسط دو مورگران ثبت ملی شد. و این بدان معناست که باید برایش حریم قائل شویم و به ساخت وسازش توجه کنیم.”
سپس دکتر نصرتی در بخش پایانی سخنان خود از آثار و بناهای تاریخی شهر دماوند چنین سخن به میان آورد:
“برج «شبلی» که در قرن سه و چهار هجری و هم عصر با برج های خرقان قزوین و از برج های سلجوقی است در اینش هر قرار دارد. این بنا بی نظیر و بی همتاست که البته در مرمت آن بد عمل شده است. دیگر بنای این شهر که توجه کم تری بدان شده، برج «امامزاده عبدالله» از دورۀ ایلخانی است. و بناهایی همچون مسجد جامع عتیق، امامزاده شمس الدین محمد و … نیز در این منطقه بنا شده اند.
در طول گذر تاریخ دو حفاری در دماوند صورت گرفته است. یکی شهر کیلان که توسط هیئت باستان شناسی حفاری شد و باستان شناسان براساس کاوش ها در این مکان از آن با عنوان محوطه ای مربوط به دوران سنگ متعلق به ۱۴ تا ۱۸ هزار سال قبل یاد کردند. از لحاظ تاریخ گذاری بر اساس ابزارهای بدست آمده محوطۀ شناسایی شده متعلق به دوره ای است که باستان شناسان آن را بالاترین لایۀ کهن سنگی زیرین می نامند. بر اساس مطالعات انجام شده بر روی آثار به دست آمده در کیلان دماوند، این منطقه جزء کهن ترین مناطق است که نشانه های حضور انسان در آنجا یافت شده و سابقۀ آن به ۱۴۰۰۰ سال قبل می رسد. واقعیت این است که اگر نگاهی به شهرهای اسطوره ای داشته باشیم حفاری در دماوند آنچنان صورت نگرفته که این شهر به اسطوره ها پیوند دهد.
شهر دماوند یکی از کهن ترین شهرهای اسطوره ای و جزو اولین شهرها در تاریخ روایی ایران است که کیومرث نخستین انسان روی زمین آن را بنیان نهاد. در تاریخ طبری آمده است: «گویند شهر ری نخستین شهر دنیا پس از شهری است که کیومرث در دماوند واقع در طبرستان برای خود ساخته بود».
به هر ترتیب شهر دماوند و کوه دماوند پیوند ناگسستنی دارند و هر دو به اسطوره ها پیوند می خورند و امیدواریم دقت و توجه کافی بدان شود و پژوهش های جانانه ای صورت بگیرد.”
در ادامه سردبیر مجلۀ بخارا با خوانش بخشی از نوشتۀ داوود محمدی فر در توصیف دماوند چنین بیان داشت:
“دماوند یک کوه معمولی نیست. کوهی است جهانی، متعلق به فرهنگ کوه نوردی دنیا و میراث تمام کوه نوردان گیتی. دماوند کهن ترین کوه صعود شدۀ روی کرۀ زمین است در سال ۸۳۵ میلادی. دیدار نخستین کوه صعود شدۀ دنیا شوق برانگیز است. آغاز قله نوردی جهان را به تصویر می کشد.
باید شبی را به استاد محمدی فر اختصاص دهیم. کاری که ایشان با انتشار «دایره المعارف دماوند کوه» انجام داده اند بینظیر است. اگر قرار باشد این مجموعه امروز گردآوری شود نیاز به دستگاه عریض و طویل با پنجاه شصت نفر پژوهشگر و کلی بودجه دارد ولی عشقی که ایشان به تاریخ و جغرافیای ایران داشتند منجر به تهیه و تنظیم مداخل این دایره المعارف شده است.”
لحظاتی از این مجلس به تقدیر از اصغر لطیفی و محمد منصورنژاد اختصاص یافت. در این مراسم کمال گلستانی (رئیس بازرگانی گلستانی) و محسن قمصری از کتابخانۀ ملی و مجتبی کرمی (بنیانگذار گالری هنر بین الملل) حضور داشتند. تقدیم قلم خیام از طرف بازرگانی گلستانی به اصغر لطیفی، و اهدای لوح خیام با ترجمۀ فیتز جرالد توسط کتابخانۀ ملی از هدایای این بخش بود.
علی دهباشی ضمن تقدیر از اصغر لطیفی از خاطرۀ نخستین دیدارش با ایشان چنین گفت:
“دو رابطه با جناب آقای اصغر لطیفی دارم: یکی رابطۀ شخصی من و دیگری آن چیزی است که در عرصۀ قلم و نویسندگی است. کم تر کسی در ایران هست که اهل نوشتن باشد اما با آقای لطیفی آَشنا نبوده و ایشان قلم به دستش نداده باشد.
به یاد دارم در کلاس پنجم دبستان علاقۀ خاصی به خودنویس داشتم و دستان جوهری دایی ام برایم لذت بخش بود. پدرم مرا به مغازۀ جناب آقای لطیفی بردند تا برایم خودنویس بخرند اما ایشان گفتند که این پسر هنوز بچه است و داشتن قلم برایش زود است. من کف مغازه که آن زمان در پشت سفارت انگلیس بود (خیابان جمهوری)، زار زدم تا ایشان دلشان سوخت و یک قلم خودنویس سناتور به من لطف کردند که هنوز از گذر حوادث پرفراز و نشیب زندگی ام دوام آورده و مانده است.”
وی افزود:
“ایشان برای بسیاری از نویسندگان مشهور، شاعران و پژوهشگران خانۀ قلم پارکر لطیفی را درست کرده اند. یک پناهگاهی که بسیاری از ماها اگر هفته ای یکبار به آنجا نرویم، کمبودی احساس می کنیم. دفترچه ای هم دارند که یادگار نویس بسیاری از نویسندگان و شاعران است؛ بسیاری از جمله مهندس میرمیران که این بنا حاصل یادگار و خاطرۀ اوست (تالار قلم) تا روزهای آخر زندگی با ویلچر پیش ایشان می آمدند و چون پلیکان باز بودند از تازه های این مارک می پرسیدند.”
سپس مدیر شب های بخارا دربارۀ دکتر محمد منصور نژاد چنین گفت:
“ایشان کارنامۀ زرین و درخشانی دارند که حکایت از عشق و علاقۀ وافرشان نسبت به وطن و بویژه منطقۀ دماوند است. از جمله خدمات ارزشمند دکتر منصور نژاد، مجموعۀ سه جلدی مقالات و سخنرانی های همایش «نقش لاریجان در تحولات سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر ایران» است که در سال ۱۳۹۳ منتشر شد. از کارهای بزرگشان تأسیس خانۀ تاریخ رینه و لاریجان است که در سال ۱۳۹۵ به نتیجه رساندند. و دوستان باید بروند و ببینند که چگونه ساختمان قدیمی یادگان رینه را به خانۀ تاریخ رینه تبدیل کردند.”
دکتر منصور نژاد پس از دریافت تقدیرنامۀ خود چنین بیان داشت:
“پیشنهاد می کنم که اگر بخواهید قلۀ دماوند ثبت و ضبط شود ، باید این کوه را تبدیل به موزه کنیم. حاضرم بخشی را بدهم که این کار صورت گیرد.”
در قسمتی دیگر از مجلس، علی دهباشی با اشاره به بخش هایی از زندگی هنری سامره مفتون از ایشان دعوت کرد تا اجرای «دماوندیه» بپردازد. با معرفی سردبیر مجلۀ بخارا:
سامره مفتون فارغ التحصیل رشتۀ گرافیک مطبوعاتی است. در طی ۱۵ سال فعالیت تدریس شاهنامه و شاهنامه خوانی و اجرا را در دانشگاه های متعدد داشته و در این مدت همکاری نزدیکی با فردوسی سرای ایرانی و استاد صادقی دارد. از سال ۷۹ عضو باشگاه کوهنوردی و اسکی دماوند بوده و در سن ۲۱ سالگی موفق به صعود به قلۀ دماوند شده است.
سپس سامره مفتون به اجرای دماوندیه، یادگاری از ملک الشعرای بهار پرداخت:
“ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر یکی کله خود
زآهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی، تو ای دماوند
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرن ها پس افکند
ای مشت زمین بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردۀ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه
وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی
افسرده مباش، خوش همی خند”
در واپسین لحظات این نشست، علی دهباشی از زندگینامۀ عباس محمدی دیگر سخنرانی این شب چنین گفت:
“ایشان از همان نوجوانی همراه پدر به کوه های شمال ایران رفتند و این علاقه مندی نهادینه شد. کوتاه آنکه عضو باشگاه کوه نوردان «آرش» از سال ۱۳۵۵ هستند. تحصیلاتشان در رشتۀ زراعت و اصلاح نباتات است. از همین دوران است که مربی و آموزشگر کوه نوردی می شوند.
دست به قلم دارند و مقالات ارزشمندی دربارۀ مسائل و مصائب محیط زیست نوشته اند. از مؤسسان گنجینۀ پشتیبان زیست بوم هستند که همان نهاد نیکوکاری محیط زیستی است. از زمرۀ بنیان گذاران انجمن کوه نوردی ایران و مدیر گروه دیده بان کوهستان انجمن کوه نوردان ایران هستند. جوایز بسیاری گرفته اند: جایزۀ مرکز صلح و محیط زیست، جایزۀ ملی محیط زیست و ….”
عباس محمدی در سخنرانی خود به از مسائل و معضلاتی که سلامت دماوند را تهدید می کند اینچنین سخن به میان آورد:
“دماوند نماد طبیعی و نماد فرهنگی کشور ماست. وقتی از دماوند صحبت می کنیم از سرزمین ایران صحبت می کنیم.
دماوند یک خاستگاه فرهنگی است .که ارزش های زیادی دارد. شاید تنها رویشگاهی باشد که در حدود ۵۰۰۰ متر از آن، گیاهانی می بینیم که به گفتۀ ۲۶ گونه انحصارا در کوه دماوند وجود دارد و این یک سرمایۀ طبیعی است.
باید یادآور شوم که شماری از بزرگترین اهالی فرهنگ ایران کوهنورد یا بیابان نورد و طبیعت پیما بودند. اشخاصی همچون: دکتر منوچهر ستوده، ایرج افشار و خود آقای دهباشی یا اساتیدی همانند: باستانی پاریزی و بسیاری دیگر . کوه زایندۀ فکر و پرورش دهندۀ احساسات است و با ادب ما پیوند ناگسستنی دارد.
از طرفی در بسیاری از بازدیدهایی که از این کوه داشتم و عکاسی کردم، یکی از عکس های دماوند دقیقا تصویر توصیف شاهنامه است:
یکی کوه دیدم سر اندر سحاب
سپهری است گفتی ز خارا زآب
مجموعه ای از صعودهای بسیار با ارزش تاریخی در حول و حوش دماوند صورت گرفته و یکی از غنی ترین کارنامه ها را در صعودهای دیرین خود دارد. صعودهای مستند که در کتبی از جمله: سفرنامۀ ناصر دقیقا مشخص شده است که آدم هایی بودند که از قله گوگرد می آوردند و یا توصیف حفره ها و … که در نوشته های او دیده می شود.
اما آن چیزهایی که دماوند را تهدید می کند: ساخت و ساز، معدن کاری، گردشگری بی ضابطه، چرای دام ها، کوه نوردی غیر اصولی و نابود سازی میراث های فرهنگی و تغییرات اقلیمی است.
جاده ای پلور به رینه که زیبایی و استواری اش به همین پیچ و خم هاست؛ مهندسینی که هشتاد سال پیش این جاده را ساختند و حساب کردند که در سر پیچ ها همین ستون های کوه، آن را نگاه می دارد و باعث ایستایی می شود و با یک پیچ این ستون را رَد می کردند که کوه رانش نکند و یا حداقل رانش را داشته باشد؛ حال با این همه پیشرفت در علم مهندسی درست ستون هایی که کوه را نگاه می دارند را می برند تا راه در خطر راست قرار گیرد! مهم ترین عامل در تخریب دماوند همین راه سازی های مختلف است که در چهار جبهه به صورت غیر اصولی دیده می شود و مشکل دیگر معدن کاری است.”
وی افزود:
” من یادداشتی دارم به عنوان «تیغه های بولدوزر ابزار باستان شناسی». دو مورگان و دیگران، ۸۰ سال پیش با قلم مو آثار تاریخی شوش را از زیر خاک بیرون آوردند و خاک ها را کنار زدند تا چغازنبیل بیرون بیاید؛ ابزار باستان شناسی این ها است. اما بیشتر کشفیات باستان شناسی امروز حاصل برخورد تیغۀ بولدوزر در حین عملیات راه کشی و … بوده است!
نکتۀ دیگر اینکه نمی دانم چرا ما فکر می کنیم برای استفاده از طبیعت حتما باید با خودرو خودمان به وسط چمن برویم؟ از بین رفتن پوشش گیاهی و تخریب این مناطق در این بخش های دیده می شود.
بخش دیکر به کوهنوردان مربوط می شود. در سال ۸۳ در عکس ماهواره ای از دماوند نقاط فرسایشی دیده شد که حاصل آسیب ناشی از رفت و آمد کوه نوردی است. فرسایش خاک است و ساخت پناهگاه های جدید که همگی باعث آسیب به این منطقه شده است.
خاک دماوند خاک بسیار حساسی است. چون شرایط تشکیل خاک در آن سرما بسیار سخت است. فرسایش قابل جبران نیست.
از طرفی گرمایش زمین یک پدیدۀ انسان ساخت است و نقشی که ایران در گرم کردن کرۀ زمین دارد به نسبت جمعیت و تولید ناخالص داخلی نقش کمی نیست. این عامل باعث شده تا آبشار یخی دماوند در معرض نابودی باشد.”
وی در مورد فعالیت های سازمان دوستداران دماوند در ثبت جهانی این کوه اظهار داشت:
“پیگیر ثبت جهانی دماوند هستیم که حاصلش محدود شدن عوامل تخریبی است. از دیگر فعالیت های ما برگزاری جشن های تیرگان در رینه و همایش های محیط زیستی و جلب حمایت چهره های هنری و حضورشان در جلسات همانند اسکندر فیروز و رضا کیانیان و میترا حجار و …. و در نتیجه جلب توجه مردم به محیط زیست و به طور خاص دماوند است.
در خواستم این است که هر کدام از ما که اهل فرهنگ و دوستدار محیط زیست و ایران زمین هستیم، پیام آور این موضوع باشیم که دماوند باید بهتر از این ها حفظ شود.”
سپس علی دهباشی با دعوت از سخنرانان این نشست و بهروز برومند بر جایگاه سخنرانی در وصف فعالیت های دکتر برومند چنین گفت:
” از جمله مفتخریم به حضور استاد و پزشک عالیقدر دکتر بهروز برومند که نماد شرافت اخلاقی پزشکی هستند و من که سال های سال در خدمت اساتید بودم، شاهد بزرگواری اشان هستم. شاید از معدود پزشکانی هستند که موبایشان حتی شب ها هم روشن و زیر متکایشان و از هیچ کوششی در هیچ زمینه ای برای استادان و خدمتگزاران ایران در عرصۀ قلم و هنر و … دریغ نمی کنند. زیر چتر علمی پزشکی استاد برومند و عشقی که ایشان ابراز امیدواری می کردند اشخاصی همچون: فریدون مشیری، دکتر زرین کوب و سیمین بهبهانی و …. بودند.”
در این بخش دکتر برومند هدایایی از طرف بازرگانی لطیفی، کتاب هایی از تاریخ شفاهی از طرف کتابخانۀ ملی و مجموعه مجلۀ صنوبر به مدیریت مانیا شفاهی را تقدیم سخنرانان کرد.
در آخرین دقایق این مجلس فرهاد ورهرام از فیلم مستند «از آلپ تا دماوند» خود، اینچنین سخن گفت:
“ساخت این فیلم از زمانی آغاز شد که من در وین بودم، یکی از دوستانم با من تماس گرفتند و گفتند کتابی در مورد دماوند در اتریش درآمده است. یک نسخه برایم فرستاد. خب خیلی ها در مورد دماوند تحقیق کرده بودند اما واقعیت قضیه این است که اتریشی ها در حدود ۱۵۰ سال به طور مداوم بر روی این موضوع کار کرده اند. کتاب را به ایران آوردیم و ترجمه شد و نویسندگانش تمام مطالب و عکس های اورجینال را برای ما ارسال کردند. گرچه از این کتاب استقبالی نشد؛ اما همین باعث شد تا ساخت این فیلم مستند را آغاز کنم. تحقیقات فیلم بر اساس همین کتاب است.”
پس از سخنان فرهاد ورهرام بخش هایی از این فیلم مستند به نمایش گذاشته شد.
پایان بخش این نشست سخنان مهرداد شهلایی بود و فتح قلۀ اورست. وی از فتح این قله چنین سخن به میان آورد:
“به روایتی می توان گفت یک تپۀ بلندی بود و همه از آن بالا رفتند و من هم رفتم! ولی واقعیت این است که با داشتن بیماری ام اس افتخار این را داشتم تا قدم به قلۀ اورست بگذارم و اولین ایرانی باشم که این افتخار را کسب کرده است. تا شاید بتوانم برای تمام کسانی که امیدشان به هر دلیلی کم رنگ شده، انگیزه ای باشم که می شود حتی بعد از ۲۶ سال بیماری ام اس به قلۀ اورست هم صعود کرد.”