خانه / شاهنامه خوانی / شاهنامه خوانی با آوای اسماعیل قادرپناه / بخش بیستم
کلیک کنید

شاهنامه خوانی با آوای اسماعیل قادرپناه / بخش بیستم

باشگاه شاهنامه پژوهان _ ویدئو: شاهنامه خوانی با آوای اسماعیل قادرپناه براساس شاهنامه مسکو (بخش بیستم) جهان آزموده دلاور سران گشادند یک‌یک به پاسخ زبان که ما همگنان آن نبینیم رای که هر باد را تو بجنبی ز جای اگر شد فریدون جهان شهریار نه ما بندگانیم با گوشوار سخن‌گفتن و کوشش آیین ماست عنان و سنان تافتن دین ماست به خنجر زمین را میستان کنیم به نیزه هوا را نیستان کنیم سه فرزند اگر بر تو هست ارجمند سربدره بگشای و لب را ببند و گر چارهٔ کار خواهی همی بترسی ازین پادشاهی همی ازو آرزوهای پرمایه جوی که…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: اولین نفر باشید!
0


باشگاه شاهنامه پژوهان _ ویدئو:
شاهنامه خوانی با آوای اسماعیل قادرپناه براساس شاهنامه مسکو (بخش بیستم)

جهان آزموده دلاور سران

گشادند یک‌یک به پاسخ زبان

که ما همگنان آن نبینیم رای

که هر باد را تو بجنبی ز جای

اگر شد فریدون جهان شهریار

نه ما بندگانیم با گوشوار

سخن‌گفتن و کوشش آیین ماست

عنان و سنان تافتن دین ماست

به خنجر زمین را میستان کنیم

به نیزه هوا را نیستان کنیم

سه فرزند اگر بر تو هست ارجمند

سربدره بگشای و لب را ببند

و گر چارهٔ کار خواهی همی

بترسی ازین پادشاهی همی

ازو آرزوهای پرمایه جوی

که کردار آنرا نبینند روی

چو بشنید از آن نامداران سخن

نه سردید آن را به گیتی نه بن
فرستادهٔ شاه را پیش خواند

فراوان سخن را به خوبی براند

که من شهریار ترا کهترم

به هرچ او بفرمود فرمانبرم

بگویش که گرچه تو هستی بلند

سه فرزند تو برتو بر ارجمند

پسر خود گرامی بود شاه را

بویژه که زیبا بود گاه را

سخن هر چه گفتی پذیرم همی

ز دختر من اندازه گیرم همی

اگر پادشا دیده خواهد ز من

و گر دشت گردان و تخت یمن

مرا خوارتر چون سه فرزند خویش

نبینم به هنگام بایست پیش

پس ار شاه را این چنین است کام

نشاید زدن جز به فرمانش گام

به فرمان شاه این سه فرزند من

برون آنگه آید ز پیوند من

کجا من ببینم سه شاه ترا

فروزندهٔ تاج و گاه ترا

بیایند هر سه به نزدیک من

شود روشن این شهر تاریک من

شود شادمان دل به دیدارشان

ببینم روانهای بیدارشان

ببینم کشان دل پر از داد هست

به زنهارشان دست گیرم به دست

پس آنگه سه روشن جهان‌بین خویش

سپارم بدیشان بر آیین خویش

چو آید بدیدار ایشان نیاز

فرستم سبکشان سوی شاه باز

سراینده جندل چو پاسخ شنید

ببوسید تختش چنان چون سزید

پر از آفرین لب ز ایوان اوی

سوی شهریار جهان کرد روی

بیامد چو نزد فریدون رسید

بگفت آن کجا گفت و پاسخ شنید

سه فرزند را خواند شاه جهان

نهفته برون آورید از نهان

از آن رفتن جندل و رای خویش

سخنها همه پاک بنهاد پیش

چنین گفت کاین شهریار یمن

سر انجمن سرو سایه فکن

چو ناسفته گوهر سه دخترش بود

نبودش پسر دختر افسرش بود

سروش ار بیابد چو ایشان عروس

دهد پیش هر یک مگر خاک‌بوس

ز بهر شما از پدر خواستم

سخنهای بایسته آراستم

کنون تان بباید بر او شدن

به هر بیش و کم رای فرخ زدن

 

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
گفتگو
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس