خانه / خبر شاهنامه / دخترکشی در شاهنامه فردوسی !! / سمیه ارشادی
کلیک کنید

دخترکشی در شاهنامه فردوسی !! / سمیه ارشادی

باشگاه شاهنامه پژوهان _ سمیه ارشادی : دخترکشی در شاهنامه از آن دسته مواردی است که نسبت به پسرکشی،اشارات بسیار کمی بدان شده و تنها در دوره پهلوانی که آن هم در دومورد،فردوسی آن را بیان نموده است. به هر روی، در شاهنامه اگرچه به وضوح نشانی از دخترکشی دیده نمی شود، اما مواردی به صورت اشاره از سوی برخی از شخصیت های شاهنامه وجود دارد که بررسی این بحث را لازم می کند. این سخنان و اشارات اغلب در چند مورد، به صورت اشاره در گفتگوی شخصیت ها وجود…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: 0.25 ( 1 امتیازات)
0
نگاره از استاد حجت الله شکیبا

نگاره از استاد حجت الله شکیبا

باشگاه شاهنامه پژوهان _ سمیه ارشادی : دخترکشی در شاهنامه از آن دسته مواردی است که نسبت به پسرکشی،اشارات بسیار کمی بدان شده و تنها در دوره پهلوانی که آن هم در دومورد،فردوسی آن را بیان نموده است.
به هر روی، در شاهنامه اگرچه به وضوح نشانی از دخترکشی دیده نمی شود، اما مواردی به صورت اشاره از سوی برخی از شخصیت های شاهنامه وجود دارد که بررسی این بحث را لازم می کند. این سخنان و اشارات اغلب در چند مورد، به صورت اشاره در گفتگوی شخصیت ها وجود دارد که عمدتاً ناشی از خشم پدر نسبت به دختر به جهت سنت شکنی ها است. نخستین اشاره به دخترکشی در جریان داستان زال و رودابه و از دهان پدر رودابه، یعنی مهراب پادشاه کابل خارج می شود که از جمله مواردی است که برخی با سطحی نگری تمام، در مورد دیدگاه فردوسی نسبت به قشر زن، به صورت نادرست نسبت می دهند. فردوسی این ابیات را چنین روایت می کند:
همی گفت رودابـه را رود خون

بروی زمیـن بـرکنم هـم کنـون
مرا گفت چون دختـر آمد پدید

ببایستش انـدر زمـان سر بـرید
نکــشتـم نــرفتــم به راه نیــا

کنون ساخت بر من چنین کیمیا
(نسخه خالقی مطلق، دفتر اول، پادشاهی منوچهر، ۲۱۷: ۷۸۸ و ۷۹۳- ۷۹۴)

فردوسی در این ابیات با هنرمندی بسیار تمام، صحنه و فضای خشم یک پدر متعصب که متأثر از سنت های جامعه و محدودیت های سیاسی با دربار ایران است را در برابر دختری که با جسارتی تمام، یک شب را با معشوقش به بوس و کنار گذرانده روایت می کند.
اینکه برخی گمان کنند که فردوسی با توجه به این ابیات، دختر را مایه ننگ می دانسته (با وجود آنکه خود دختری داشته که برایش بسیار عزیز بوده) و در تفکر کشتن و سر بریدن دختر، به اعراب زمان جاهلی اقتدا کرده، بسیار بی انصافی است و جای تأسف دارد.!!
او یک راوی است که باید داستان را با کمک ویژگی های درونی شخصیت ها، دیالوگ ها و صحنه های پیش آمده برای خواننده توصیف کند. فردوسی در این صحنه، شخصیت و عکس العمل مهراب را برای ما بازگو کرده است، نه نظر شخصی خود را!!! سند این مدعا آن است که این صحنه از داستان، در روایت های دیگری از جمله “تاریخ ثعالبی” نیز ذکر شده است؛ حتی ثعالبی با شدت و خشونت بیشتری نسبت به فردوسی، صحنه را روایت نموده است. اومی نویسد: «مهراب قیامت به پا کرد و لرزه بر اندامش افتاد و برجست و شمشیر کشید وآهنگ رودابه کرد تا خونش بریزد». (ثعالبی، ۱۳۶۸: ۶۱)
اما با تکیه و تأمل بر روایت فردوسی، درمورد شخصیت مهراب، مشخص می گردد که او تنها فردی زودجوش و عصبی است که فوراً دچار خشم می گردد و قطعاً از روی خشم این جملات را بر زبان آورده؛ همچنان که بسیاری لفظاً آن را به کار می برند و قصدش کشتن یگانه فرزندش نبوده است؛ چراکه به بیان فردوسی، رفتار مهراب با همسر و فرزندش در طول داستان، به جز یک مورد که آن هم خود رودابه به دلیل سنت شکنی هایش مسبب آن است، رفتاری محترمانه، عاطفی و دوستانه است؛ همچنان که در ابتدای داستان از علاقه او به دخترش سخن می گوید که با دیدن زیبایی او نام یزدان را بر زبان می راند تا از چشم زخم درامان باشد و یا هنگامی که سیندخت از او درمورد زال می پرسد او با نرمی وملایمت، پاسخ همسر و احتمالاً کنجکاوی های دخترش را می دهد. شاید هم از نگاهی دیگر بتوان گفت «مهراب از باج گزاران سام است و همیشه در فکر آن است که اسباب خشم و عوامل حمله سام به کابل را فراهم نکند و با شنیدن دلباختگی رودابه به زال، قصد کشتن رودابه را می کند تا حسن نیت خود را به سام و منوچهر نشان دهد، ولی با سیاست و مدیریت همسرش سیندخت، هم مهراب آرام می شود». (هاشمیان . رمضان. خوانی، ۱۳۹۴: ۱۸۰) اما در هر حال نظر نخست، برای نگارنده قابل قبول تر است.
اشاره دوم به دخترکشی جریان دختری است که مورد خشم شدید پدر واقع می گردد. این دختر بعدها مادر سیاوش می شود. فردوسی علت این خشم را به طور دقیق بازگو نمی کند و تنها مستی پدر دختر را عامل این امر می داند. جسارت این دختر نیز به حدی است که فرار کرده و هرگز به نزد پدر و مادر خود باز نمی گردد:
چنیـن داد پــاسخ که مـا را پــدر

بـزد دوش و بگـذاشتم بـوم و بـر
شب تیره، مست آمد از دشت سور

همان چون مرا دید جوشان ز دور
یکــی خنجـر آبگــون بــرکشیـد

همی خـواست از تن سرم را برید
(دفتر دوم، پادشاهی کیکاوس، ۲۰۳: ۲۹- ۳۱)

منابع
۱٫ هاشمیان، لیلا رمضان خوانی، مجید، (۱۳۹۴)، «بررسی عناصر داستان زال و رودابه در شاهنامه از منظر شکل شناسی (مورفولوژی)»، دوفصلنامه علوم ادبی، سال پنجم، شماره ۷، صص ۱۶۱- ۱۸۶٫
۲٫ ثعالبی نیشابوری، عبدالملک بن محمدبن اسماعیل، (۱۳۶۸)، «تاریخ ثعالبی»، با دیباچه مجتبی مینوی، و مقدمه و ترجمه محمد فضائلی، تهران: نشر نقره.
۳٫ فردوسی، حکیم ابوالقاسم، (۱۳۸۶)، «شاهنامه» به تصحیح جلال خالقی مطلق، چ اول، جلداول و دوم، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
باز کردن چت
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس