بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ گزارش: آیین پایانی نخستین جشنواره شعر شاهنامه با باشندگی چکامه سرایان و دوستداران فرهنگ و ادب پارسی برگزار شد.
پنجشنبه سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی میزبان دوستدارن فردوسی و شعر پارسی بود.
در این مراسم که به کوشش باشگاه شاهنامه پژوهان، باشگاه نقالان، انجمن شاهنامه پژوهی و شاهنامه خوانی دانشجویان ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می شد از برگزیدگان جشنواره تقدیر به عمل آمد . مجری این مراسم راضیه موسوی در ابتدا به توضیحاتی درباره نخستین جشنواره شعر شاهنامه پرداخت و سپس متنی درباره فردوسی از هانس هاینریش شدر را خواندند.
به رغم حجم عظیم سرودههای فردوسی که هفت جلد کتاب را در بر میگرفت، شهرت شاهنامه در زمانی کمتر از عمر یک نسل به تمام سرزمینهای فارسی زبان گسترش یافت. این خود در زمانی رخ میداد که ملت ایران، پس از یک قرن بازیابی توان ملی خود، بار دیگر تحت سلطه حاکمیت بیگانگان قرار میگرفت و زمام امور را برای قرنها به ترکان و مغولان واگذار میکرد.این شکست سبب شد که ملت ایران هویت از دست شده خود را در سرودههای فردوسی بازیابد و آن را باور کند.سرایندگان بسیاری کوشیدند شاهنامه را الگو و سرمشق خود قرار دهند و افسانه یلانی را که فردوسی به آنها شخصیتی معتبر و جاودانی بخشیده بود، دستمایه سرودههای خود ساختند و حماسههایی تازه از رشتههای این افسانهها بافتند. اما آثار این حماسهسرایان همه به دست فراموشی سپرده شده است؛ در حالی که سرودههای فردوسی در شاهنامه، نسل به نسل به حیات جاودانه خود ادامه میدهد.شاهنامه فردوسی از همزمانی فرخنده لحظه تاریخی پربار و خلاقیت شاعری شایسته پا بهعرصه وجود گذاشت. قرن دهم میلادی که فردوسی در نیمه نخست آن دیده به جهان گشود، برای زادگاه این شاعر که در شمال شرقی ایران قرار دارد و در آن زمان تحت فرمانروایی خاندان سامانیان بخارا بود، دورانی تازه از آرامش و بیداری ملی را به ارمغان آورد.به رغم درگیریها و جنگ و جدالهای مدام، خاندان سامانیان بخارا و دولتمندان آن نشان دادند که از این شایستگی نیز برخوردارند تا خودآگاهی ملی پارسیان، خاطرات افسانههای حماسی و نیز گذشته بزرگ تاریخی سلسله ساسانیان را زنده نگاه دارند و در استواری و پایداری آن بکوشند.زبان فارسی که از زمان سلطه اعراب برای مدتی نزدیک به سه سده از زندگی اجتماعی مردم ایران و از ادبیات فارسی طرد شده و جای خود را به زبان عربی داده بود، جایگاه از دست رفته خود را بهعنوان زبان تاریخ نگاری و شاعری بازیافت.در این میان، شعر نوشکفته فارسی، چه از نظر سبک و چه به لحاظ گزینش موضوع، به شعر درباری عرب گرایش پیدا کرد. شعر فارسی به سبب این گرایش نه تنها آزادی و سبکباری تازهای برای قالببندیهای شعری بهدست آورد، بلکه این گرایش موجب تنوع و توازن بیان نیز گردید.مقایسه این گونه اشعار با سرودههایی که از دوران ساسانیان به جامانده است، گواه این ادعاست. اما این تحولات تازه با گرایشی افراط آمیز به تصنع و تظرف نیز همراه بود و بر بیگانگی زبان فارسی که لغات عربی را بهعاریت گرفته بود، میافزود.حتی سرودههای شعرای پیش از فردوسی نیز نشان میدهد که شعر فارسی در معرض خطر این گرایش افراطی قرار داشت.اکنون مردی میبایست پا بهعرصه وجود میگذاشت تا با درک و دریافتی اصیل و بکر از زبان، بار دیگر به فارسی ناب سخن براند و سخن گفتن بیاموزد. نام این مرد فردوسی بود.بهراستی او خالق راستین زبان ادبی فارسی است، زبانی که از آن زمان تا کنون سیرت و سیمایی را که فردوسی به آن داده، حفظ کرده است و همواره از چشمه پاک و پایان ناپذیر سرودههای او سیراب میشود.زندگی فردوسی زندگی مردی است که در راه آفرینش این شاهکار بزرگ به تنهایی و انزوا کشانده شد. او دهقان زادهای بود با ثروتی ناچیز که در اوج خلاقیت ادبی و پس از مرگ زودهنگام سلف خود دقیقی، بر آن شد تا روایات و داستانهای ملی به هم پیوستهای را که به نثر نگاشته شده و از گذشتههای دور به جا مانده بود، در قالب اشعاری حماسی بسراید.فردوسی بیش از یک عمر در سرودن شاهنامه سپری کرد. پادشاهان و پهلوانان کهن که سرنوشت شان قدرت داستان پردازی و قوه تخیل فردوسی را برانگیخت، رفته رفته به دوستان و همراهان او تبدیل شدند و مونس و همدم او گشتند.فردوسی غروب عظمت و فرود آزادی سرزمینش را خود تجربه کرده بود و اینک انعکاس آن را در افول دوران حماسهآفرینی ایران بازمییافت.
هما ارژنگی از داوران جشنواره شعر شاهنامه از چگونگی انتخاب و گزینش اشعار برتر گفت و استقبال از این جشنواره را خوب ارزیابی کرده و افزودند تقریبا از تمام شهرهای ایران بیش از شصت و هفت شرکت کننده در این جشنواره شرکت کردند در سنین مختلف از پیر و خرد و جوان و زن و مرد . بانو ارژنگی در ادامه چکامه جشن مهرگان را به پاسداشت این آیین کهن ملی برای باشندگان خواندند . علیرضا شجاع پور چکامه سرا و از داوران جشنواره شعر شاهنامه به تجلیل از برگزاری این جشنواره پرداختند و خود را شیفته و مبتلا به شاهنامه خواند و افزودند عشق به شاهنامه از پنج سالگی با من است زمانی که پنج سالم بود مادرم شعری از شاهنامه خواند من مبتلا به این کتاب شدم و از همان سن در مراسم شاهنامه خوانی شرکت می کردم . علیرضا شجاع پور همچنین به خوانش یکی از چکامه هایش که در آن فردوسی را در خواب دیده است پرداختند . همچنین نیایش سرامی کنشگر فرهنگی و از چهره های حوزه نشر و مدیر نشر ترفند فرزند قدمعلی سرامی از دیگر داوران این جشنواره درباره مدارا در فرهنگ ایرانیان سخنرانی کردند و اشعاری از قدمعلی سرامی را خواندند . نقالی طاهره بعرامی و آوا فیاضی هنرمند خردسال از دیگر بخشهای این برنامه بود . در بخش ویژه آیین پایانی جشنواره شعر شاهنامه با پخش کلیپی به معرفی گروه هنری سی تاب پرداخته شد . گروهی از زنان هنرمند که به طور مشترک سی اثر از سی داستان شاهنامه را از داستان گیومرث تا گذر سیاوش از آتش با تلفیقی از هنرهای مختلف اجرا و پیاده سازی کردند . این آثار تلفیقی از هنر قلم زنی، دکوراتیو، تذهیب، معرق و خوشنویسی است و هر فرد با داشتن این تابلوهای نفیس میتوانند به راحتی با داستانها و اشعار شاهنامه آشنا شود . در این بخش از اعضای این گروه مهکام خالقی سرپرست و ایده پرداز(قلم زن گروه)، مینا ابراهیمی (دکوراتیو) ، عاطفه جعفری ( تذهیب کار)، مهیار رهنما(معرق) و زهره محمدی(خوشنویس) تقدیر شد . در بخشی از این مراسم ابراهیم ایزدی دستگردی نفر دوم جشنواره از روستای دستگرد چهارمحال بختیاری بخشهایی از سروده های خود را خواندند . همچنین اشعار دیگر برگزیدگان توسط مجری مراسم خوانده شد . در پایان از برگزیدگان جشنواره از سوی علیرضا شجاع پور، هما ارژنگی، نیایش سرامی و کورش جوادی با اهدای لوح یادبود و هدایایی تقدیر شد . همچنین از دست اندرکاران این مراسم و جشنواره با هدایایی تقدیر به عمل آمد . جشنواره شعر شاهنامه هر دوسال یکبار از سوی باشگاه شاهنامه پژوهان، باشگاه نقالان و انجمن شاهنامه پژوهی و شاهنامه خوانی دانشجویان ایران با بنیانگذاری و دبیری کورش جوادی برگزار می شود.
عکسها از کیانوش محبیان
با همه اینها توصیفها شاهنامه و شاهنامه دوستان در غربتی وصف ناشدنی بسر میبرند و فرهنگ شاهنامه از دوران خلفا هم گمنامتر است. این وضعیت غریب و مهجور ناشی از جو یا دوره اسلامی نیست بلکه شاهنامهپژوهان راه نفوذ به قلب و دلها را بلد نیستند بقول حافظ : گویی ولیشناسان رفتند از ولایت.