مرد نقّال ، آن صدایش گرم، نایش گرم، آن سکوتش ساکت و گیرا و دمش، چونان حدیث آشنایش گرم، آن برافشانده هزاران جادوانه موج، با بم و زیر و حضیض و اوج، آن بهآئین گونهگون اسلوب و هنجارش، آن سکون و وقفهاش دلکش همچنانکه جنبشش آرام و رفتارش؛ راه میرفت و سخن میگفت. – چوبدستی منتشا مانند در دستش – ... ادامه مطلب »