توضیحات
داستانی بر بنیاد زندگی دکتر قدمعلی سرامی
برگرفته از متن داستان: درد میرفت و میآمد و تمام جان و پَرِ زن جوان را در فشردگی سرسخت و بیرحمانهای میفشرد؛ دردی جانکاه که فریاد میزد، زایش و پرورش از هر کسی برنمیآید؛ آفرینندگی هنر زنان است که بیگمان در این عرصه تواناتر و کاربلدترند. زنان صبور و جانسخت که پس از نه ماه و نه روز، وزنهٔ آونگان و جنبانی را از این سو به آن سو با خود کشاندن، گویی متلاشی میشوند و به استقبال مرگ میروند، اما زندگی را جلوه و جمال دیگری میبخشند. در فریادهای دردمندانهٔ زنی که میخواهد این بارِ گران و سخت دوستداشتنی را به دستان مکندهٔ زمین بسپارد، نشانههایی از شادی هنرورانهای است که مردان، تنها و تنها به نظارهاش مینشینند. ساعت یک بامداد بود که پرستار خندانی، خرامان از اتاق زایمان بیرون آمد: «آقای سرامی! مشتلق بدهید… بچه به دنیا آمد… مادر و بچه هر دو سالماند؛ مبارک است انشاءالله!»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.