بازبینی کلی
باشگاه شاهنامه پژوهان _ کتابشناخت: کتاب تقدیر باروری در منظومه های حماسی فارسی (شاهنامه و ویس و رامین) نوشته هلمر رینگرن و برگردان ابوالفضل خطیبی است.
این کتاب نیم قرن پیش (در سال ۱۹۵۴ میلادی) نوشته شده است. و ابوالفضل خطیبی درباره ان می گوید که هیچ اثر تحقیقی مستقلی نمیشناسیم که به موضوع تقدیر باوری در منظومههای حماسی پرداخته باشد. از سوی دیگر او تاکید میکند که درباره این موضوع، حتی یک مقاله جدی در زبان فارسی وجود ندارد. این گفته ها همه بر این نکته تاکید می کند که ما با اثری ارزشمند و پژوهشی جدی و یگانه روبرو هستیم.
مسأله تقدیر در کتابی همانند شاهنامه چیزی جز پژواک کردار آدمی نیست. با این که فردوسی بارها به ناتوانی انسان در فهم بازیهای زندگی اشاره میکند و آدمی را در برابر نیروی شگفت سرنوشت گرفتار میبیند، اما بر این نکته نیز تاکید میکند که سرنوشت و تقدیر، از قاعدهای خردپذیر پیروی میکند و ارتباطی ناگسستنی با رفتارهای آدمی دارد. پهلوانانی که از منش انسانی دور میشوند و هنجارهای زندگی را میشکنند، از سرپنجه تقدیر رهایی ندارند.
این کتاب نیز پژوهشی درباره تقدیر باوری در منظومههای حماسی ایران است . هلمر رینگرن دانشمند سوئدی، که پژوهشهای بسیاری درباره تقدیر باوری در ادیان منتشر کرده، در این کتاب دو منظومه مهم حماسی، تغزلی زبان و ادب فارسی، یعنی شاهنامه و ویس و رامین را اساس پژوهش خود قرار داده است. او همه بیتهای این دو منظومه را که به نوعی به موضوع بخت و تقدیر ربط دارند استخراج کرده، با یکدیگر سنجیده و سرچشمههای آن را معین کرده است.
او بر این باور است که ریشههای تقدیرباوری در این دو منظومه را، نه در اعتقادات دوره اسلامی، که در برخی اندیشههای ایرانیان باستان به ویژه مکتب زروانی که در متون پهلوی بازمانده از آن دوره بازتاب یافته است، جستوجو کند. رینگرن در هر فصل پس از بررسی، تجزیه و تحلیل واژههایی که بر تقدیر دلالت دارند ازجمله بخت، زمانه، روزگار، سپهر، گردون، و ریشهیابی آنها در متون پهلوی، نتایج بررسیهای خود را با بنمایههای همسان در اندیشههای هندی و یونانی و بینالنهرینی سنجیده است.
در فصل نخست کتاب، با تکیه بر دو منظومه «شاهنامه» و «ویس و رامین»، به مسأله زمان در باور ایرانیان پرداخته شده و ریشه آن در کیش زروانی روزگار ساسانیان مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده با تکیه بر ادبیات اوستایی و پهلوی به این نتیجه میرسد که ایزد زروان (زمان) نه تنها نقشی برجسته و عمده در ذهن ایرانیان داشته است، بلکه اندیشه سرنوشتباوری و ناگزیری آدمی در برابر تقدیر، به همین ایزد نیرومند باز میگردد.
از سوی دیگر، نویسنده ، به مشابهتهای ایزدان «کاله» در ادبیات هند و «کرونوس» در یونان با «زروان» ایرانی میپردازد و آن را باوری مشترک در اندیشههای هندو ایرانی و یونانی میشناساند.
فصل دوم «سرنوشت و آسمان: اختربینی» نام دارد که در آن پیوند ستارهشماری و اختربینی با سرنوشت آدمی واکاوی شده است. «رینگرن» با آوردن نمونههای فراوان، نشان میدهد که چگونه اختربینان میتوانستند سرنوشت شخصیتهای شاهنامه و رویدادهای پیش رو را پیشبینی کنند.
فصل سوم «بخت به منزله قسمت آدمی» است. نویسنده در این بخش به اصطلاح «بخت» در متون پهلوی میپردازد و آن را در دو واژه «بخته» و «بغوبخته» نمایانتر میبیند. «بخته» آن بخش از تقدیر آدمی است که یکبار و برای همیشه در ازل رقم خورده است و «بغوبخته» کردارهای آدمی است که ایزدان در بخشش آن نقش دارند، اما اهریمن میکوشد تا نیکی را از نیکان بدزدد و به کمک نیروی ستارگان سرنوشت آدمی را به سوی تباهی سوق دهد. اهمیت این دو اصطلاح کهن در این است که پدید آورنده دو دیدگاه عمده فکری میشوند. نخستین دیدگاه، همه سرنوشت آدمی را از پیش رقم خورده میداند و دیدگاه دوم سرنوشت آدمی را وابسته به کردارهای نیک و بد او میشناسد.
در فصل چهارم با نام «وام واژههای عربی، تلفیق اصطلاحات متعدد»، نویسنده به واژههایی همچون قضا و قدر میپردازد و نشان میدهد که این اصطلاح عربی چه کاربرد گستردهای در منظومه «ویس و رامین» دارد. از آن سو رینگرن به این نکته با اهمیت میپردازد که چگونه اصطلاحاتی همانند قضا و قدر، بخت و زمانه یا روزگار و فلک معنای مشترکی یافته و به جای هم به کار رفتهاند. این مسأله را نیز یادآور میشود که تمام اصطلاحات مربوط به تقدیر در شاهنامه، ایرانی است.
بحث درباره نقش مهم خداوند در تقدیر باوری، موضوع فصل پنجم کتاب رینگرن است. او در این فصل به دو گرایش فکری در شاهنامه اشاره میکند که در یکی از این گرایشها نیکی و بدی هر دو ناشی از خداوند دانسته شده است و در گرایش دیگر قهرمانان شاهنامه هنگامی که با سرنوشتی رودررو میشوند که تقدیر برای آنان رقم زده است، به خداوند شکایت میبرند. این موضوع نقش مهم خداوند در تقدیر باوری منظومههای حماسی را نشان میدهد و آن گونه که نویسنده باور دارد، نشان از «نوعی نظم اخلاقی» است.
براستی هم فردوسی، بارها و بارها، از خداوند در مقام حاکم سرنوشت یاد میکند. اوست که زندگانی میبخشد و نیک و بد روزگار را رقم میزند. در نگاه او، سرنوشت نه نیرویی مستقل، بلکه تجلی فرمانروایی پروردگار بر جهان است. آنچنان که رینگرن نشان میدهد این بن مایه فکری هم ریشه در باورهای زرتشتی دارد و هم اعتقادات اسلامی را دربردارد.
«موضع آدمی در قبال سرنوشت» فصل ششم و پایانی کتاب «تقدیر باوری در منظومههای حماسی فارسی» است. در این فصل مهمترین آموزه شاهنامه و «ویس و رامین» تن دادن به تقدیر و سرنوشت دانسته شده است. اما از آن جا که تقدیر تجلی اراده خداوند است، تسلیم نباید با درماندگی همراه باشد. بلکه باید ضربه تقدیر را با شکیبایی و اعتماد به خداوند تحمل کرد و در برابر سرنوشت نباید گستاخ بود. چرا که آدمی به سزای خود میرسد. نمونه برجسته آن کیکاوس است که به وسوسه اهریمن قصد صعود به آسمان را در ذهن میپرورد و سرانجام سزای اندیشه وسوسهانگیز خود را میبیند.
ابوالفضل خطیبی دو پیوست به کتاب افزوده که پیوست نخست فهرست بخشهای شاهنامه بر اساس تقسمبندی ولف و چاپ ژول مول است و پیوست دوم گزیدهای است از آثار نویسنده کتاب؛ هلمر رینگرن. «نمایه» نیز بخش دیگر این کتاب است که در پایان کتاب آمده است.
کتاب «تقدیر باوری در منظومههای حماسی فارسی (شاهنامه و ویس و رامین)» نوشته «هلمر رینگرن» با برگردان ابوالفضل خطیبی در ۱۹۰ رویه و از سوی نشر هرمس منتشر شده است.