خانه / گزارش / هنر نزد ایرانیان است و بس به چه معناست؟
کلیک کنید

هنر نزد ایرانیان است و بس به چه معناست؟

بن مایه : رادیو شاهنامه هنر نزد ایرانیان است و بس / ندارند شیر ژیان را به کس هنر نزد ایرانیان است و بس بیت پرآوازه و مشهوری است که برخی بدون آگاهی و با دلایلی ویژه آن را مورد استفاده قرار می دهند. بسیاری با استناد به این بیت فردوسی را متهم به نژادپرستی و خود برتر بینی می کنند و براساس چنین نگاهی یادداشت ها می نویسند. فردی با تحلیلی روانشناختی و با توجه به این بیت خودشیفتگی جمعی ایرانیان را مورد بررسی قرار می دهد. فرد دیگری از سفری می گوید که به اروپا داشته است و…

بازبینی کلی

امتیاز کاربر: 4.56 ( 1 امتیازات)
0

هنر نزد ایرانیان است و بس به چه معناست؟

بن مایه : رادیو شاهنامه

هنر نزد ایرانیان است و بس / ندارند شیر ژیان را به کس

هنر نزد ایرانیان است و بس بیت پرآوازه و مشهوری است که برخی بدون آگاهی و با دلایلی ویژه آن را مورد استفاده قرار می دهند. بسیاری با استناد به این بیت فردوسی را متهم به نژادپرستی و خود برتر بینی می کنند و براساس چنین نگاهی یادداشت ها می نویسند. فردی با تحلیلی روانشناختی و با توجه به این بیت خودشیفتگی جمعی ایرانیان را مورد بررسی قرار می دهد. فرد دیگری از سفری می گوید که به اروپا داشته است و کتابی تهیه کرده و دیده است که کشورهای دیگر نیز هنرمندان و هنر فاخری دارند!. از خرد و کلان آنها که به دنبال بهانه ای برای چسباندن انگی به میهن خویش و شاهنامه شناسنامه خویش هستند می کوشند که با استفاده از چنین ابیاتی سخن ها سر داده و در رد اثری ارجمند همچون شاهنامه سخن بگویند. بار دیگر کم دانستن و بیش سخن گفتن و گرفتاری های آن.

شاهنامه اثری است که دارای داستان های گوناگون و شخصیت های مختلف است. به مانند نمایشنامه ای که شخصیت های مختلفی دارد. به بیان ساده تر فیلمی که شخصیت های مختلف آن هر یک نقشی از نقش منفی تا مثبت را برعهده دارند. بیان هر جمله، کلمه و یا عقیده دلیلی بر اعتقاد نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس و یا نویسنده به آن نیست و آن جمله می تواند بیانگر داستان بوده و یا از زبان شخصیت داستان بیان شده باشد. این ساده ترین اصل را باید باید به یاد داشت به ویژه اگر بخواهیم درباره چنین آثاری سخن بگوییم و با آن را نقد کنیم.

اکنون می بینیم که هزار سال پس از فردوسی بسیاری شاهنامه را نخوانده درباره آن سخن می گویند و خود و دیگران در فهم آن به خطا می روند و تصویری نادرست از فردوسی و اندیشه او ارائه می دهند که نادرست و برخلاف واقعیت شاهنامه و فردوسی است.

اما داستان از چه قرار است :

در شاهنامه و در داستان بهرام گور، فرستاده ای نزد شَنگُل پادشاه هند می‌رود تا باژ بستاند. این فرستاده همان بهرام است که به شکل فرستاده ای از سوی او به نزد شنگل می رود. آنجا کَرگ (کرگدن) و اژدهایی را می‌کشد و یکی از مردان دیوزور شاه را چنان بر زمین می‌کوبد که استخوانهایش خرد می‌شود. شنگل دخترش سپینود را بدو می‌دهد، ولی فغفور چین، پدرزن شنگل، برنمی‌تابد که شاه‌زاده‌ بانویی چون ‌نوه‌اش، زن فرستاده‌ای از ایران شود.

پس نامه ای به بهرام می‌فرستد و او را دعوت می کند که به چین بیاید، شاید برای منصرف کردن بهرام از ازدواج و شاید هم فکر شومی دیگری در ذهن دارد. بهرام به سطر سطر نامۀ فغفور پاسخ می گوید. نخست می گوید: تو چرا در عنوان نامه نوشتی «از شهریار جهان»، حال آنکه «شهنشاه بهرام گورست و بس!؛ دوم اینکه اشاره کردی به کارهای من در هند؛ اینجاست که از زبان بهرام گفته می‌شود…

هنر نزد ایرانیان است و بس

یا

هنر نیز زایرانیان است و بس!/ ندارند کرگ ژیان را به کس

همه یکدلانند و یزدان‌شناس / به نیکی ندارند از اختر سپاس

هنر نزد ایرانیان است و بس به چه معناست؟

پس نخست بیت یاد شده از زبان بهرام گور سروده شده است، نه آنکه دیدگاه شاعر باشد. دوم بنابر نیاز داستان و روایت آورده شده است. سوم برای آگاهی از دیدگاه ها و باور فردوسی، تنها باید به بیت‌هایی استناد کرد که او جدا از داستان ها و روایات منابع خود در شاهنامه آورده است. چهارم با بررسی لغت نامه دهخدا و معین میبینیم که واژه بس،
و بس
و بسا

واژه هایی هستند همانند و هم ریشه، که به معنای بسیار و بسیاری، افزون و افزون بر، فراوان، به فراوانی و کافی و به اندازه ی نیاز، به کار برده می شوند.

بنابراین واژه ی ” بس”، در “هنر نزد ایرانیان است و بس”، نیز چنین باری دارد و به هیچ روی نمی گوید، هنر تنها نزد ایرانیان است و این تنها ایرانیان هستند که هنر دارند، بلکه می گوید بسی و بسیاری، یا به اندازه ی نیاز، هنر نزد ایرانیان است.

همچنین ابوالفضل خطیبی در مقاله ای با نام هنر نزد ایرانیان است بس با اشاره به واژه هنر در این بیت می نویسد :

در شاهنامه هنر معانی گوناگون و بسیار گسترده‌تر از معانی امروزی آن معادل کلمه art دارد که از آن جمله‌اند: توانایی، دانایی، کاردانی، قابلیت، صنعت، فن ، دانش و حتی پاکدامنی و پرهیزگاری. از سوی دیگر، در بسیاری موارد در شاهنامه، هنر از گوهر (گهر) یا نژاد متمایز شده و بارها گفته شده است که اگر کسی (بیشتر پادشاه یا پهلوانی) این دو را با هم داشته باشد، شخص برگزیده و زبده‌ای است. گوهر، داشته‌های ذاتی آدمی است، ولی هنر چیزهایی است که آدمی کسب می‌کند. گوهر یا نژاد به تنهایی کافی نیست، بلکه باید با هنر نیز ترکیب شود. در بیت یکم از فرِّ پادشاه ایران سخن می‌گوید که خدادادی است و در بیت دوم می‌گوید هنر نیز که اکتسابی است، بازهم از آن ایرانیان است. درست چند بیت پیش از همین بیت‌ها، شنگل به‌درستی درمی‌یابد که رسول بهرام باید شاهزاده، شاید هم برادر بهرام باشد و پس از آنکه بهرام، هم در دلیری (زمین زدن پهلوان دیوزور) و هم در چوگان‌بازی شایستگی خود را نشان می‌دهد، شنگل به او می‌گوید: «که ای پرهنر باگهر پیشگاه». درست است که فغفور نمی‌داند که این فرستاده همان بهرام گور است، ولی بهرام که خود می‌داند پادشاه است و از همین رو، هم از فرّ و شکوه خود دادِ سخن می‌دهد و هم از هنر خود.

هنر نزد ایرانیان است و بس به چه معناست؟

همچنین به گفته ابوالفضل خطیبی در این بیت ، «نزدِ» به معنی «از آنِ، متعلق به» است و در شاهنامه و متون کهن، حرف اضافۀ «از/ ز» در معنی «از آنِ، متعلق به» فراوان به کار رفته است.

 

 

بهرام پنجم یا وهرام پنجم، شناخته‌شده به بهرام گور، پانزدهمین شاهنشاه ایران و انیران از دودمان ساسانی بود که در سال ۴۲۱ میلادی به‌جای پدر، یزدگرد یکم، بر تخت شاهنشاهی ایرانشهر نشست و تا سال ۴۳۸ میلادی سلطنت کرد. بهرام گور از جمله شناخته‌شده‌ترین پادشاهان ساسانیان است که داستان‌های بسیاری را در ادبیات فارسی به او نسبت داده و شعرهای فراوانی را راجع به او سروده‌اند. مرگ بهرام نیز در ادبیات با افسانه پیوند خورده‌است به‌طوری که در پی شکار گوری به باتلاق فرورفته است. او به شکار گورخر علاقه بسیاری داشت و در تاریخ‌های سنتی آمده‌است که نهایت یک روز در حین شکار گور در باتلاقی فرورفت از دنیا رفت.

 

در شاهنامه اصل جمله این است که :«‌هنر هم زایرانیان است و بس» ماجرا هم این است که وقتی فغفور چین، به بهرام گور پیشنهاد می‌دهد که به چین برود، بهرام‌شاه نمی‌پذیرد و می‌گوید من هرچه دارم از ایران است. می‌گویند :«بیا و هنرت را به کار بگیر » و بهرام هم پاسخ می‌دهد که آن هم متعلق به ایران است و آنجا بکار گرفته خواهد شد نه‌جای دیگر(هنر هم زایرانیان است و بس).

 

باید یاد آور شد که نباید و نمی توان بیتی را از میان نوشتار و گفتاری برداشت و سپس در باره سراینده و دیدگاه داستانی و یاشخصی اش به داوری نشست.

کلیک کنید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

کلیک کنید
گفتگو
باشگاه شاهنامه پژوهان
درودبرشما

اگر برای سفارش از فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان پرسشی دارید پیام خود را بگذارید


با سپاس