بازبینی کلی
فردوسی هیچ داستانی را خودش به مآخذش اضافه نمیکند ولی متن مآخذش را بدون اینکه آن دادههای فرهنگی و تاریخی را حذف کند، میپروراند. این تفاوت و اهمیت او با شاعران دیگر است. بنابراین اهمیت کار فردوسی در همین پروراندن مطالب آن مآخذ است. مثلا اگر در مآخذ گفته شده که فلان پهلوان با دیگری جنگید و او را کشت، فردوسی این صحنه را به زیبایی و خلاقیتی شگفتانگیز صحنهآرایی میکند و نشان میدهد که مثلا چگونه دو طرف گرز کشیدند و با هم به رجزخوانی پرداختند و نبرد کردند. اما فردوسی اصل مآخذ را تغییر نمیدهد. این تفاوت بزرگ او با نظامی است. نظامی از خودش هم مطالبی را اضافه میکند و از ۱۰ نکته مآخذ، یکی را نگه میدارد و بقیه را تغییر میدهد اما فردوسی بر عکس او از ۱۰ نکته مآخذ ۹ تا را نگه میدارد و یکی را تغییر میدهد. این تفاوت بزرگ میان این دو شاعر است. نه کار فردوسی نادرست است و نه کار نظامی بلکه این تفاوت حماسهسرایی است با منظومههای عاشقانه یا به تعبیر نظامی هوسنامهسرایی.